طنز؛ وقتی از صداوسیما حرف میزنیم دقیقا از چه حرف میزنیم
زهرا ساروخانى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
-نام؟
+یکی از معاونان محترم رییس محترمتر سازمان.
-کدوم سازمان؟
+چند تا سازمان مگه داریم؟ سازمان صداوسیما، یا همون رسانه ملی، به عبارتی تنها رسانه معتمد ایران، جهان، کهکشان. مدام مردم زنگ میزنن شبکه خبر تشکر میکنن. ما هم برای کمک به مردم تلاش میکنیم تا زوایای پنهان معاهده برجام رو براشون روشن کنیم و زوایای روشن تحریم رو براشون پنهان کنیم. دیگه این کاریه که از دستمون برمیاد.
-تشخیص اولیه من خودشیفتگی مزمنه. آیا این بیماری رو تابهحال در خودت تشخیص دادی یا کسی بهت گفته؟
-نه نه، به هیچوجه، محاله. حتی بارها پیش اومده شاهماهی ژورنالیستها، کامران نجفزاده، ابراز عشق و محبت و بوسبوس مردم آمریکا رو هم به ما رسونده.
+خودشیفتگی شما مزمن نیست، به پارانویای معکوس حاد تبدیل شده. درمان از طریق خواب مصنوعی رو شروع میکنیم: با شمارش من به خواب میری: یک، دو، سه. هرچی تو رویاهات میبینی دقیقا برام تعریف کن.
-توی یه جنگل دارم راه میرم. یه جوجه اردک کنارم راه میره، اسمشرو میپرسم، میگه «بیننده». چه اسم مسخرهای. چرا اینقدر دستام تلق تولوق میکنه؟ یه روباه و یه گربه بهم نزدیک میشن و میگن اگه سکه طلا داری بده تا بکاریمش درخت سکه طلا ازش دربیاد.
با ناراحتی میگم سکههای طلا رو که دولت بهمون نمیده، فقط یه چیز به دردنخور دارم. دست میکنم تو جیبم، یه مشت «اعتماد مردم» از جیبم در میارم. با هم میریم سمت مزرعه «واحد مرکزی خبر» تا بکاریمش. دم مزرعه صدای فرشته مهربون میاد. میگه: نه معاون، این کارو نکن. یه نگاه به فرشته میندازم. یه آباژور از وسط مزرعه برمیدارم و محکم میکوبم تو سرش.
بالای سرش وایمیستم و میگم: اگه پوشش مناسبی داشتی، کار به اینجاها نمیکشید. روباه و گربه حسابی تشویقم میکنن. فردا صبح که میرم سراغ اعتماد مردم، میبینم از تو چاله دزدیدنش. وقعی نمینهم. جوجه اردک تو سرِ خودش میزنه، آخرش قهر میکنه میره. بازم وقعی نمینهم. یادم میافته چقدر روباه و گربه دیروز تشویقم کردن. دلم قرص میشه و سوتزنان میرم.
+با شمارش من بیدار شو یک، دو، سه.... خُب، امیدوارم رویایی که دیدی باعث شده باشه خودشیفتگیت کمتر بشه.
-دکتر، نبودی ببینی اون گربه و روباه چقدر تشویقم میکردن، وای، تا حالا کسی اینجوری ازم حمایت نکرده بود. تازه میفهمم سازمان چقدر راه رو درست رفته. چقدر مردم به ما اعتماد دارن.
+شما حتما باید بستری بشی. یه درمان اساسی لازمه. خانوم منشی بگو لباسسفیدا بیان. یه زنگ هم به اون نصاب بزن بگو یه دیش چرخون جدید بیاره، کانال جم پارازیت داره لعنتی...
-نام؟
+یکی از معاونان محترم رییس محترمتر سازمان.
-کدوم سازمان؟
+چند تا سازمان مگه داریم؟ سازمان صداوسیما، یا همون رسانه ملی، به عبارتی تنها رسانه معتمد ایران، جهان، کهکشان. مدام مردم زنگ میزنن شبکه خبر تشکر میکنن. ما هم برای کمک به مردم تلاش میکنیم تا زوایای پنهان معاهده برجام رو براشون روشن کنیم و زوایای روشن تحریم رو براشون پنهان کنیم. دیگه این کاریه که از دستمون برمیاد.
-تشخیص اولیه من خودشیفتگی مزمنه. آیا این بیماری رو تابهحال در خودت تشخیص دادی یا کسی بهت گفته؟
-نه نه، به هیچوجه، محاله. حتی بارها پیش اومده شاهماهی ژورنالیستها، کامران نجفزاده، ابراز عشق و محبت و بوسبوس مردم آمریکا رو هم به ما رسونده.
+خودشیفتگی شما مزمن نیست، به پارانویای معکوس حاد تبدیل شده. درمان از طریق خواب مصنوعی رو شروع میکنیم: با شمارش من به خواب میری: یک، دو، سه. هرچی تو رویاهات میبینی دقیقا برام تعریف کن.
-توی یه جنگل دارم راه میرم. یه جوجه اردک کنارم راه میره، اسمشرو میپرسم، میگه «بیننده». چه اسم مسخرهای. چرا اینقدر دستام تلق تولوق میکنه؟ یه روباه و یه گربه بهم نزدیک میشن و میگن اگه سکه طلا داری بده تا بکاریمش درخت سکه طلا ازش دربیاد.
با ناراحتی میگم سکههای طلا رو که دولت بهمون نمیده، فقط یه چیز به دردنخور دارم. دست میکنم تو جیبم، یه مشت «اعتماد مردم» از جیبم در میارم. با هم میریم سمت مزرعه «واحد مرکزی خبر» تا بکاریمش. دم مزرعه صدای فرشته مهربون میاد. میگه: نه معاون، این کارو نکن. یه نگاه به فرشته میندازم. یه آباژور از وسط مزرعه برمیدارم و محکم میکوبم تو سرش.
بالای سرش وایمیستم و میگم: اگه پوشش مناسبی داشتی، کار به اینجاها نمیکشید. روباه و گربه حسابی تشویقم میکنن. فردا صبح که میرم سراغ اعتماد مردم، میبینم از تو چاله دزدیدنش. وقعی نمینهم. جوجه اردک تو سرِ خودش میزنه، آخرش قهر میکنه میره. بازم وقعی نمینهم. یادم میافته چقدر روباه و گربه دیروز تشویقم کردن. دلم قرص میشه و سوتزنان میرم.
+با شمارش من بیدار شو یک، دو، سه.... خُب، امیدوارم رویایی که دیدی باعث شده باشه خودشیفتگیت کمتر بشه.
-دکتر، نبودی ببینی اون گربه و روباه چقدر تشویقم میکردن، وای، تا حالا کسی اینجوری ازم حمایت نکرده بود. تازه میفهمم سازمان چقدر راه رو درست رفته. چقدر مردم به ما اعتماد دارن.
+شما حتما باید بستری بشی. یه درمان اساسی لازمه. خانوم منشی بگو لباسسفیدا بیان. یه زنگ هم به اون نصاب بزن بگو یه دیش چرخون جدید بیاره، کانال جم پارازیت داره لعنتی...
پ
نظر کاربران
متاسفم برا هم وطنام....