طنز؛ از ادامه سنت خاطره نویسی در خانواده آقای هاشمی تا پشیمانی ترامپ!
محسن هاشمی، در جمع خبرنگاران اعلام كرد از چهل سال قبل كه پدرش به رحمت خدا رفته، نوشتن خاطرات ایشان را دنبال كرده و امیدوار است پس از خودش، پسرش هم این سنت حسنه خاطرهنویسی را ادامه دهد.
محسن هاشمی، در جمع خبرنگاران اعلام كرد از چهل سال قبل كه پدرش به رحمت خدا رفته، نوشتن خاطرات ایشان را دنبال كرده و امیدوار است پس از خودش، پسرش هم این سنت حسنه خاطرهنویسی را ادامه دهد. ایشان در پاسخ خبرنگاری كه پرسیده بود: «دست شما درد نكنه... فقط این خاطرات چه زمانی چاپ میشوند تا همه بتوانند آنها را بخوانند؟» گفت: «نمیشود كه همه كارهای سخت را ما بكنیم... ما نوشتیم؛ حالا یك نفر هم پیدا شود و جگرش را داشته باشد و برود دنبال مجوز چاپشان!»
دونالد ترامپ سرانجام پس از چهل سال اعتراف كرد قانونی كه چهل سال قبل تصویب كرده بود و این قانون، از ورود ایرانیان به آمریكا جلوگیری میكرد، اشتباه بوده... او درباره این كه دقیقا چه زمانی فهمید كار اشتباهی انجام داده، به خبرنگار ما گفت: «من خیلی زود به اشتباهم پی بردم ولی چون در آن زمان هنوز خام بودم، لجبازی كردم و به این اشتباه ادامه دادم... من زمانی كه غذای بدون زعفران ایرانی، آب معدنی بدون پسته و خاویار ایرانی، كف اتاق بدون فرش ایرانی و سینمای بدون اصغرفرهادی و ترانه علیدوستی را دیدم، فهمیدم اشتباه كردم و از شدت غصه، یواشكی رفتم در اتاقِ آبی كاخ سفید و داریوش گوش دادم!»
براساس جدیدترین قانون تصویب شده در وزارت بهداشت، تحویل هر گونه قبض آب، برق، گاز، تلفن و غیره به شهروندان بدون حضور تیم تخصصی اورژانس ممنوع اعلام شد! این تصمیم زمانی اتخاذ شد كه چندین فقره حمله قلبی در اثر مشاهده رقم قبوض اعلام شده، گزارش شد! رییس اورژانس كشور هم در گفتوگویی اعلام كرد این سازمان آمادگی آن را دارد كه مسئولیت توزیع قبضها را به عهده بگیرد... به این ترتیب خود قبضرسان، میتواند در مواقع اضطراری به قبضگیر كمكهای لازم را ارائه نماید!
یكی از مشتركین تلفن همراه كه پس از چهل سال تلاش توانسته بود از شر پیامكهای تبلیغاتی خلاص شود، راز موفقیتش را در یك كنفرانس خبری فاش كرد. نامبرده كه از شدت دریافت پیامكهای تبلیغاتی از شركتهای فروش قسطی خودرو، تخفیف برای اقامت در هتل، تورهای ارزان به جاهای گران و حل مشكلاتی كه مطرح كردنشان در جمعی كه خانواده نشسته صحیح نیست، تمام موهای سرش را كنده بود، اعلام كرد دیگر راحت شده و میتواند با خیال راحت شبها بخوابد و از زندگی عادی و بدون مزاحمت تبلیغاتی لذت ببرد! ایشان در پاسخ سوال یكی از خبرنگاران كه از او پرسید: «ولی آخه چطور؟» گفت: «میخوای تو رو هم خلاص كنم؟» خبرنگار مورد نظر هم موافقت كرد و گوشیاش را به مشترك رها شده داد و ایشان در كمال ناباوری، گوشی تلفن همراه خبرنگار را به زمین كوبید و سه بار هم جفت پا پرید روی آن و با لبخند گفت: «برو داداش! دیگه راحت شدی! چیه؟ نكنه توقع داشتی با دكمههای ستاره و مربع، معجزه كنم؟!»
ارسال نظر