طنز؛ ما زندگی میکنیم یا بازی کامپیوتری؟
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
زندگی ما ایرانیها شبیه بازیهای کامپیوتری است. چطوری؟
اینطوری که امروز کف خیابان وسط پایتخت میریزد و ایرانیها باید سریع بپرند بالا که نیفتند توی سوراخ و نسوزند، بعد همینطوری که دارند میروند سر خیابان، چندتا ون میبینند. در اینجا باید با گرفتن همه دکمهها، سریع بپیچید توی اولین کوچهای که میبینید تا نخورید به ون. بعد شما ممکن است در طول بازی از یک بازیکن دیگر خوشتان بیاید و بخواهید او را بهعنوان یاور انتخاب کنید که باختید. حالا خیال کنیم شما صبر کردید و دوباره میتوانید به بازی و خیابان برگردید. طبیعی است که شما دوتا دیگر نمیتوانید بهعنوان یاور با هم در خیابان حرکت کنید. برای همین شما میروید ساختمان پلاسکو که یکهو اول میسوزد بعد ریزش میکند و از دسترس خارج میشوید.
زندگی ما ایرانیها شبیه بازیهای کامپیوتری است. چطوری؟
اینطوری که امروز کف خیابان وسط پایتخت میریزد و ایرانیها باید سریع بپرند بالا که نیفتند توی سوراخ و نسوزند، بعد همینطوری که دارند میروند سر خیابان، چندتا ون میبینند. در اینجا باید با گرفتن همه دکمهها، سریع بپیچید توی اولین کوچهای که میبینید تا نخورید به ون. بعد شما ممکن است در طول بازی از یک بازیکن دیگر خوشتان بیاید و بخواهید او را بهعنوان یاور انتخاب کنید که باختید. حالا خیال کنیم شما صبر کردید و دوباره میتوانید به بازی و خیابان برگردید. طبیعی است که شما دوتا دیگر نمیتوانید بهعنوان یاور با هم در خیابان حرکت کنید. برای همین شما میروید ساختمان پلاسکو که یکهو اول میسوزد بعد ریزش میکند و از دسترس خارج میشوید.
در این حالت، هم شما و هم یاورتان گیم اور میشوید و اصولا باید کنسول بازی را عوض کنید. حالا فرض کنید شما جان سالم بهدر ببرید و برگردید به بازی. مثلا میخواهید بروید شمال، عشقوحال که توی آب غرق میشوید، چون تعداد نجاتغریق در ساحل شمال مثلا در هرچندکیلومتر یک نفر است که اگر باشد این تعداد از استاندارد جهانی حضور نجاتغریق در ساحل، صددرصد کمتر است. پس ممکن است شما گیم اور شوید. ممکن است از دریا نجات پیدا کنید و بروید جنگل که باختید. چون جنگلها تبدیل به جاده یا تبدیل به زمینهای مسکونی شده و توش ویلا ساختهاند.
بههمیندلیل شاید دلتان بخواهد سوار قطار بشوید که توی سمنان از ریل خارج میشوید و باقی بازی را باید دنبال قطار بدوید. اصلا فرض کنید شما از تهران خسته شوید و به سیستانوبلوچستان بروید تا دور از دغدغه شهر در شهرهایی که امکانات شهری ندارند زندگی کنید که باز همچون سیل میآید، شما را آب میبرد. بعد بروید خوزستان و اگر توانستید در گردوغبار آنجا نفس بکشید، میروید مرحله بعد بازی که عمرا. امکان ندارد. دراینمیان که شما دارید جان میدهید و هی جانتان کم میشود، چندتا آقازاده میبینید که با شما بازی را شروع میکنند و نصف شما سن دارند و بارشان را میبندند که همین هم دچار افسردگی شما میشود.
در پایان شما تصمیم میگیرید فرار مغزها کنید و به آمریکا مهاجرت کنید که باز هم باختید. چون از شانس شما ترامپ آنجا شده رئیسجمهور و بهعنوان غول مرحله آخر، جلو شما یک دیوار بلند بلند بلند کشیده است.
وصیت
سوفیا... من آنقدر افسرده هستم که حالت ازدواج پیدا کردهام. خیلی مراقب خودت باش. چون آدمی که به آخر خط برسد، یا خودکشی میکند یا ازدواج! و من تصمیم گرفتم با تو ازدواج کنم، آیا وکیلم؟ قربان تو؛ عاشق خسته تو؛ میدون دوم
پ
ارسال نظر