طنز؛ گاو نر میخواهد و مرد کهن
از دیروز که عباس جدیدی عضو شورای شهر تهران پاسخ یکی از هنرمندان را به انتقادات داده،کارشناسان و متخصصان علم زبانشناسی و ادبیات فارسی و همچنین مدیریت شهری دچار اسپاسم عضلانی شدهاند و....
از دیروز که عباس جدیدی عضو شورای شهر تهران پاسخ یکی از هنرمندان را به انتقادات داده،کارشناسان و متخصصان علم زبانشناسی و ادبیات فارسی و همچنین مدیریت شهری دچار اسپاسم عضلانی شدهاند و همینطور بیحرکت و در حالی که فقط لب و دهانشان تکان میخورد، از هم میپرسند: واقعا چی شد که اینجوری شد؟ عباس جدیدی در تازهترین افاضات خود فرموده که: «هنرمندی که نمیتواند دو تا شاخ بز را از هم جدا کند، چرا در مورد مدیریت شهری اظهارنظر میکند؟»
پیشنهاد اول:
به نهادهای بررسی صلاحیت کاندیداهای شورای شهر پیشنهاد میشود برای احراز صلاحیت نامزدها آنها را از فیلتر دشوار شاخ بز عبور دهد. به این ترتیب که یک سری بز بدشاخ را بیاورند و بگذارند جلوی کاندیدا و بگویند: اگه مدیریت شهری بلدی جدا کن، اگه نه خودت رو رد صلاحیت بدون!
پیشنهاد دوم:
دورههای آموزش مدیریت شهری در مراتع سراسر کشور برگزار شود.
مصاحبه (بعد از جلسه تعیین شهردار جدید)
- جناب دکتر فلانی! شما که فوق دکترای مدیریت شهری از دانشگاه پنسیلوانیا دارید و مهندس شهرسازی هستید و سالها سابقه مدیریتی در کارنامه درخشانتان دیده میشود، آیا شورا با شهردار شدن شما موافقت کرد؟
(دکتر نفسنفس زنان): نه... متاسفانه... بزی که آورده بودن... خیلی قدر بود.
- اشکالی نداره، ایشالا برین برای انتخابات شورای شهر و بزهای آسونتر.
در دادگاه
قاضی: چرا طلاق میخوای؟
- آقای قاضی ایشون یه شاخ بز نمیتونه جدا کنه، بعد اسم خودش رو گذاشته مرد.
قاضی: بمیرم برای دل سوختهات، واقعا نمیتونه شاخ بز جدا کنه؟
سخنرانی
- متاسفانه در دورههای قبلی شورا یک سری افراد که تخصصی در مدیریت شهری نداشتند به دلایلی وارد شورا شدند.
(کف و سوت حضار)
- ما میخواهیم این روند را متوقف کنیم. ما باید کسانی را به شورا بفرستیم که صلاحیت و تخصص این کار را دارند.
(کف و سوت حضار)
- حمل بر خودستایی نباشد ولی بنده هم صلاحیت دارم هم تخصص و هم قدرتش را... (رو به محافظش) افشين جان! اون بز رو بیار. (افشين بز را میآورد، سخنران نگاهی به بز میاندازد، زیر لب به افشين میگوید: احمق! نگفتم قوچ نیار؟ افشين شرمنده میشود.) سخنران رو به مردم میگوید: نگاه کنید مردم! (شاخهای بز را میگیرد و سعی میکند جدا کند) الان من صلاحیت خودم رو ثابت میکنم. البته یه کم سفته. اااااع (زور میزند) جدا نمیشه لامصب. هَیییییعععع... بز هم بزهای قدیم... داداش من دیگه نیستم... من نمیتونم اداره شهر رو به عهده بگیرم... من لیاقت این مردم رو ندارم. (به زمین میافتد و هق هق گریه میکند).
نظر کاربران
سلام، موضوع تمام طنزاتون شده عباس جدیدی، فکر نمی کنین موضوع خیلی تکراری و بی مزه ای شده؟