طنز؛ آبقند خوردن تِزار!
از اوایل قرن بیستم، تزار روسیه که دیگر از جنگ با لهستان و مجارستان خسته شده بود، به ژاپن حمله کرد و البته شکست سختی خورد و کشور دچار قحطی شد و مردم برای اعتراض به سمت کاخ تزار رفتند و همه کشته شدند و آن یکشنبه خونین زمینهساز انقلاب 1905 روسیه شد! پس از انقلاب روسیه، طفلکیها به راس امور آمدند اما چون یک عمری کشاورزی کرده بودند و نمیدانستند حالا باید چهکار کنند، شروع کردند ادای ستمگرها را درآوردند! چند وقت بعد جنگ جهانی اول راه افتاد... روسیه هم که خوراکش جنگ بود، شادمان پرید وسط و فقط مانده بود به ایسلند حمله کند. یک بار تا فرانسه پیشروی کردند، اما به آبقند خوردن افتادند و آب هم قطع بود! تزار نیکولای مثل موش برگشت به خاک خودش، تورم رسید به هشتاد درصد، قحطی همهجا را گرفت و همین مسائل باعث انقلاب دوم روسیه شد. آخرین تزار به گابن تبعید شد و کمونیستها و لنین کارشان را آغاز کردند! در سال 1918 کمونیستها قراردادی که در جنگجهانی اول با آلمان بسته بودند، زیر پا گذاشتند.
تولیدات صنعتی کمونیستها یکجوری بود که میلیونها سال عمر میکرد، مثلا خمیردندان خانواده میساختند، توپر و متراکم، با یک سوراخ ریزتر از سوزن! یعنی یکی میخریدی تا آخر عمر دهانت مسواک بود! یا چرخ گوشت را جوری میساختند که آرنولد هم به زمین میکوبیدش، آخ نمیگفت. بعدها دیدند خُب اینجوری که یک جنس برای همه عمر یک خانواده بس است و دیگر کسی چیزی نمیخرد که! کارخانهها ورشکست شدند و استالین دستور داد کیفیت اجناس را تا حد توپولوف، دمپایی ابری لاانگشتی و نیروگاه اتمی پایین بیاورند. متاسفانه روسیه بزرگ است و ستون ما کوتاه. هنوز نه به فروپاشی شوروی رسیدیم، نه به ماجرای چچن و قفقاز و مدودوف! ولی بیایید کمی مثبتاندیش باشیم. روسیه در تمام تاریخش اگر هی به اینجا و آنجا چنگ انداخته فقط برای این بوده که طفلک دارد دربهدر دنبال عشق حقیقی میگردد. دنبال محبت میگشته و پیدا نمیکرده، چه کسی پیدا کرده که روسیه پیدا کند؟
ارسال نظر