طنز؛ من یك ككام
من یك ككام. البته نه كك كامل، بلكه ككك، یعنی كك كوچك. دوست دارید در سهجاف كدام سیاستمدار بیفتم و انتقامتان را بگیرم؟ البته این روزها تنبانها و بیژامهها و جلیقهها و جوراب شیشهایهای مردونه، همهشان تنگ و تاریكاند و ...
من یك ككام. البته نه كك كامل، بلكه ككك، یعنی كك كوچك. دوست دارید در سهجاف كدام سیاستمدار بیفتم و انتقامتان را بگیرم؟ البته این روزها تنبانها و بیژامهها و جلیقهها و جوراب شیشهایهای مردونه، همهشان تنگ و تاریكاند و كار ما به مقادیر معتنابهی دشوارتر شده است و ما برای یك لقمه خون درآوردن، خودمان را به كشتن میدهیم. اما خب، من و دوستم مك (مترجم: از مصدر مكیدن است) كه زوج «كك و مك» را تشكیل دادهایم، كار خودمان را بلدیم. چغر و بدبدنایم و نفوذ در سهجاف پیرهنها و بیژامههای سیاستمداران و سلبریتیها، هنر ماست. ببخشید، یك لحظه اجازه بدهید، این آقای (...كه به خاطر بقای بیقانون، اسمش را حذفیدم) كه از دیشب در سهجافاش سكنی گزیدهایم، خودش را بخاراند، تا بقیه حرفم را پیبگیرم. آخر، مك هم در گوشه آنوری سهجاف منتظرم است. خون خون میكند امشب لاكردار. گوارای وجودش!)
من یك ككام. البته ككك، یعنی كك كوچك. موجودی سمج و موزمار كه وقتی در سهجاف البسه بعضیها میافتد، جزجیگرشان را درمیآورد. من خودم قبلاها بیشتر دوست میداشتم در سهجاف روح الویس پریسلی زمان یا دوبنده دكتر عباس سلفی یا دیگر نهایتش در سهجاف رضازاده به زندگی نباتی خود ادامه دهم، اما خب در دوره ما امكانات كم بود. البته خاطرنشان كنم كه همچنان كه شما صبح تا شب برای لقمهای بوقلمون سگدو میزنید و تمام عشقتان به عكس سلفی گرفتن در بحرانهاست، ما ككها نیز معمولا دپرسایم و در جهانبینی اعتراضی ما، خب قبول كنید كه سهجافها و درزهای ابَرپهلوانان و ابَرسیاستمداران، جای مجللی است برای سیاحت و تجارت.
من یك ككام. البته ككك، یعنی كك كوچك (راستی دقت كردهاید كه تایپوگرافی ككك هم مشابهت عجیبی با آناتومی این جانور دارد و دندانه دندانه است؟) یك بار من و مك تصمیم گرفتیم در سهجاف كاپشن محمودآقا بچرخیم اما طرف بعد از چند لحظهای خارش گفت كه برادر من! سهجاف كاپشن من كه میكده یا حمام نیست، سرزده وارد میشی؟ متاسفانه كارمان به آژان و آژانكشی رسید و او وقتی مرا بین دو ناخناش گرفت كه شترق، جانم را بگیرد، مك نجاتم داد. به او با لهجه غریب عشق لاتی گفت كه «آقا واسه یك پریزیدنت سابق، خوبیت نهآره. حرف درمیآرن». من جانم را مدیون مكام اما او نهیب زد كه دیگر نباید دنبال تنبانهای «ایكس لارژ» باشیم خوبیت نهآره (این نهآره، تكیهكلام مك است. نمیدونم از كدوم فیلمفارسی كشاش رفته است).
سرتان را درد نیاورم. دیشب با برو بچ رفتیم به خیال خودمان وارد سهجاف دكتر عباس بشویم و یك عكس سلفی بگیریم و بگذاریم تو كانال ككان و مكان و كلی فالوئر جمع كنیم. طالب خون مكیدن هم نبودیمها. من قبلش به مك توپیدم كه: آنجا خطرناك است، پای مرگ در میان است. كدام كك دلش میخواهد بین دو ناخن او له و لورده شود؟ ناخنهایش را نگاه كن. ماشاالله به چه گندگی... اما مك گفت مرگ از این زندگی بهتر است. بیا برویم، نترس، من خودم پشتتام. راستش من همیشه از كسانی كه پشتماند بیشتر ترس دارم.
سیخخخخسزقششش! این صدای له شدن من لای دو ناخن اوست. من اكنون بین دو ناخن او مُردهام. اتوبوس دم در آماده است.
ارسال نظر