طنز؛ اون چیه تو آسمون؟
پدرام ابراهيمى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
بعد از ظهر دوشنبه یک چیز ناشناسی وارد آسمان تهران شد و البته وقتی خودش دید همه دارند بالا رو نگاه میکنن و میخندن، روش کم شد و خودش به مامورین پدافند هوایی گفت: «منو بزنید از این زندگی لعنتی راحتم کنید!» ولی از اونجایی که ما متخصص تبدیل تهدید به فرصتیم، از این پدیده هم به نحو احسن استفاده کردیم:
مرکز تحقیقات استراتژیک- یاسر هاشمی و تنی چند از مشاوران مرحوم هاشمی رفسنجانی، کلید بهدست دم در ایستادهاند. دو نفر ناشناس هم روبهروی اونها؛ صدای شلیک ضدهوایی از حوالی میدون انقلاب به گوش میرسه.
ناشناس یک: عه عه عه، اونجا رو!
ناشناس دو با چشمان گشاد شده: اون چیه تو آسمون؟
یاسر و مشاوران، آسمان رو نگاه میکنن، بعدش برمیگردن میبینن در اتاقشون پلمپ شده. نگاه به دوربین.
شهردار تهران و عدهای از دوستانش به همراه تنی چند از اهالی محله دارن تو یکی از معدود باغچههای منقرض نشده تهران قدم میزنن. صدای شلیک ضدهوایی شنیده میشه.
شهردار: یره اونجا رو تماشا کنن! شمام میبینن؟
مردم همه هاج و واج و کنجکاو با نگاهشان آسمون رو میکاوند. وقتی سرشون رو پایین میارن میبینن بیرون باغچه ایستادند، کارگران دارند توی محوطه باغچه سابق رو آرماتورکاری و بتنریزی میکنن، دور باغچه هم دیواره فلزی کشیده شده و روش نوشته: «آسمان آبی و زمین پاک!»
در ضمن ما منتظر میانبرنامه شبکه سه هستیم که در اون آقای حاجیلو از پشت کولر آبی روی یکی از پشت بومها بپره بیرون و بگه: «یه روز قشنگ، یه شی ناشناس، یه کوادکوپتر غریبه، یه کوادکوپتر که به مصرف آب توجه میکنه، یه روز قشنگ و مردم شاد، مردمی که به آسمون نگاه میکنن و میخندن... . شنیده شده کوادکوپتر گفته «آقا من غلط کردم اومدم اینجا. میام بیست و سی همهچیو میگم . فقط این حاجیلو سمت من نیاد!»
بعد از ظهر دوشنبه یک چیز ناشناسی وارد آسمان تهران شد و البته وقتی خودش دید همه دارند بالا رو نگاه میکنن و میخندن، روش کم شد و خودش به مامورین پدافند هوایی گفت: «منو بزنید از این زندگی لعنتی راحتم کنید!» ولی از اونجایی که ما متخصص تبدیل تهدید به فرصتیم، از این پدیده هم به نحو احسن استفاده کردیم:
مرکز تحقیقات استراتژیک- یاسر هاشمی و تنی چند از مشاوران مرحوم هاشمی رفسنجانی، کلید بهدست دم در ایستادهاند. دو نفر ناشناس هم روبهروی اونها؛ صدای شلیک ضدهوایی از حوالی میدون انقلاب به گوش میرسه.
ناشناس یک: عه عه عه، اونجا رو!
ناشناس دو با چشمان گشاد شده: اون چیه تو آسمون؟
یاسر و مشاوران، آسمان رو نگاه میکنن، بعدش برمیگردن میبینن در اتاقشون پلمپ شده. نگاه به دوربین.
شهردار تهران و عدهای از دوستانش به همراه تنی چند از اهالی محله دارن تو یکی از معدود باغچههای منقرض نشده تهران قدم میزنن. صدای شلیک ضدهوایی شنیده میشه.
شهردار: یره اونجا رو تماشا کنن! شمام میبینن؟
مردم همه هاج و واج و کنجکاو با نگاهشان آسمون رو میکاوند. وقتی سرشون رو پایین میارن میبینن بیرون باغچه ایستادند، کارگران دارند توی محوطه باغچه سابق رو آرماتورکاری و بتنریزی میکنن، دور باغچه هم دیواره فلزی کشیده شده و روش نوشته: «آسمان آبی و زمین پاک!»
در ضمن ما منتظر میانبرنامه شبکه سه هستیم که در اون آقای حاجیلو از پشت کولر آبی روی یکی از پشت بومها بپره بیرون و بگه: «یه روز قشنگ، یه شی ناشناس، یه کوادکوپتر غریبه، یه کوادکوپتر که به مصرف آب توجه میکنه، یه روز قشنگ و مردم شاد، مردمی که به آسمون نگاه میکنن و میخندن... . شنیده شده کوادکوپتر گفته «آقا من غلط کردم اومدم اینجا. میام بیست و سی همهچیو میگم . فقط این حاجیلو سمت من نیاد!»
پ
ارسال نظر