طنز؛ از پاسخ میمانیم
آیدین سیارسریع در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
از وقتی دختر نه ساله آقای صالحی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد و دختر سه ساله آن کاربر تويیتر با سوالاتشان پدر را از پاسخ عاجز کردند، بقیه دختران هم به حرف آمدهاند و سالها تلاش ما برای جا انداختن این اصل که «بچه سوال نمیکند» را بینتیجه گذاشتند. از دیروز دخترهای قد و نیمقد من به صف شدهاند و سوالاتی میپرسند.
دختر شش ماههام که قاعدتا نباید حرف بزند، نگاهی به سر و وضع من و زندگیمان میاندازد و میگوید: پدرجان! اصولا با چه اعتماد به نفسی من را به دنیا آوردی؟ میگویم گفته بودند به ازای هر بچه یک میلیون تومان میدهند. یک عبارتی میگوید که از پاسخ میمانم.
دختر پنج سالهام میگوید: چرا دوستانم همه آیپد و آیفون سون و اسباببازیهای لاکچری دارند و من ندارم؟ میگویم: دوستانت را عوض کن! میگوید: شاید بهتر باشد پدرم را عوض کنم! از پاسخ میمانم.
دختر ده سالهام تلویزیون را روشن میکند و نگاهش به شجاعیمهر و اقبال واحدی و بهرام شفیع و حاجیلو میافتد. میپرسد: بابا این منابع تجدیدپذیر کی تموم میشن؟ از پاسخ میمانم.
دختر چهاردهسالهام از تریبونهای نیمهرسمی چیزهایی میشنود، میگوید: واقعا اگر تو اجازه بدهی یک آقای شصت ساله میتواند با من ازدواج کند؟ از پاسخ میمانم.
دختر پانزدهسالهام میپرسد چرا میلیونها تومان پول نمیدهی تا خود را برای کنکور آماده کنم؟ میگویم: چرا به جای میلیونها تومان پول برای آمادگی کنکور همان مقدار را برای خرید مقاله و پایاننامه و تحقیق و مدرک پسانداز نمیکنی؟ وزارت علوم، دانشگاه آزاد و آقای توکلی (#مداد_نرم #پاک_کن) از پاسخ میمانند.
دختر هفدهسالهام میگوید: چرا با وجود طرح امنیت اخلاقی، میلیاردها تومان بودجه نهادهای فرهنگی، میلیونها معلم اخلاق و همایش و پروژه و فیلان و بیسار ما همچنان در خیابانها و معابر مورد انواع آزارها از سوی مردان قرار میگیریم؟ از پاسخ آب میشوم.
دختر هجدهسالهام غرغرکنان از دانشگاه بر میگردد. میگوید: چرا ترم اول پیشنهاد میدهند؟ از پاسخ میمانم.
دختر بیستودوسالهام فارغالتحصیل شده و خواستگار دارد. میگوید: زودتر به فکر جهیزیه باشید! از پاسخ به خود میلرزم!
دختر بیستوپنجسالهام روزنامه را باز میکند و میخواند فرمانده انتظامی دزفول از دستگیری دو دختر موتورسوار در جنگلهای دزفول خبر داده و گفته: «انتشار تصاویر و فیلمهای این موتورسواران در فضای مجازی بیانگر اوج پشتِ پا زدن به هنجارها از سوي آن دو دختر بود.» میگوید: اگر تکچرخ زدن اوج پشتِ پا زدن به هنجارهاست، حضیض پشت پا زدن به هنجارها چیست؟ میخواهم بگویم دروغ و مال غیر خوردن و رانتبازی و... ولی مصلحتا از پاسخ میمانم. یکی نیست بگوید تو که برای هیچکدام پاسخی نداشتی، بیخود کردی بچه آوردی، آن هم این همه دختر!
از وقتی دختر نه ساله آقای صالحی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد و دختر سه ساله آن کاربر تويیتر با سوالاتشان پدر را از پاسخ عاجز کردند، بقیه دختران هم به حرف آمدهاند و سالها تلاش ما برای جا انداختن این اصل که «بچه سوال نمیکند» را بینتیجه گذاشتند. از دیروز دخترهای قد و نیمقد من به صف شدهاند و سوالاتی میپرسند.
دختر شش ماههام که قاعدتا نباید حرف بزند، نگاهی به سر و وضع من و زندگیمان میاندازد و میگوید: پدرجان! اصولا با چه اعتماد به نفسی من را به دنیا آوردی؟ میگویم گفته بودند به ازای هر بچه یک میلیون تومان میدهند. یک عبارتی میگوید که از پاسخ میمانم.
دختر پنج سالهام میگوید: چرا دوستانم همه آیپد و آیفون سون و اسباببازیهای لاکچری دارند و من ندارم؟ میگویم: دوستانت را عوض کن! میگوید: شاید بهتر باشد پدرم را عوض کنم! از پاسخ میمانم.
دختر ده سالهام تلویزیون را روشن میکند و نگاهش به شجاعیمهر و اقبال واحدی و بهرام شفیع و حاجیلو میافتد. میپرسد: بابا این منابع تجدیدپذیر کی تموم میشن؟ از پاسخ میمانم.
دختر چهاردهسالهام از تریبونهای نیمهرسمی چیزهایی میشنود، میگوید: واقعا اگر تو اجازه بدهی یک آقای شصت ساله میتواند با من ازدواج کند؟ از پاسخ میمانم.
دختر پانزدهسالهام میپرسد چرا میلیونها تومان پول نمیدهی تا خود را برای کنکور آماده کنم؟ میگویم: چرا به جای میلیونها تومان پول برای آمادگی کنکور همان مقدار را برای خرید مقاله و پایاننامه و تحقیق و مدرک پسانداز نمیکنی؟ وزارت علوم، دانشگاه آزاد و آقای توکلی (#مداد_نرم #پاک_کن) از پاسخ میمانند.
دختر هفدهسالهام میگوید: چرا با وجود طرح امنیت اخلاقی، میلیاردها تومان بودجه نهادهای فرهنگی، میلیونها معلم اخلاق و همایش و پروژه و فیلان و بیسار ما همچنان در خیابانها و معابر مورد انواع آزارها از سوی مردان قرار میگیریم؟ از پاسخ آب میشوم.
دختر هجدهسالهام غرغرکنان از دانشگاه بر میگردد. میگوید: چرا ترم اول پیشنهاد میدهند؟ از پاسخ میمانم.
دختر بیستودوسالهام فارغالتحصیل شده و خواستگار دارد. میگوید: زودتر به فکر جهیزیه باشید! از پاسخ به خود میلرزم!
دختر بیستوپنجسالهام روزنامه را باز میکند و میخواند فرمانده انتظامی دزفول از دستگیری دو دختر موتورسوار در جنگلهای دزفول خبر داده و گفته: «انتشار تصاویر و فیلمهای این موتورسواران در فضای مجازی بیانگر اوج پشتِ پا زدن به هنجارها از سوي آن دو دختر بود.» میگوید: اگر تکچرخ زدن اوج پشتِ پا زدن به هنجارهاست، حضیض پشت پا زدن به هنجارها چیست؟ میخواهم بگویم دروغ و مال غیر خوردن و رانتبازی و... ولی مصلحتا از پاسخ میمانم. یکی نیست بگوید تو که برای هیچکدام پاسخی نداشتی، بیخود کردی بچه آوردی، آن هم این همه دختر!
پ
ارسال نظر