طنز؛ گفتوگو با میمون پرخاشگر
ما: با سلام خدمت شما میمون عزیز، لطفا خودتان را معرفی کنید.
م.پ: بدون سلام و با عرض بیادبی خدمت شما طنزنویس هتاک و واداده و خوانندگان بدتر از خودتون، بنده میمون پرخاشگر هستم.
ما: خیلی ممنون. لطف بفرمایید بگویید شما از کی در ایران هستید؟
م.پ: این [...]ها (همون فضولیها) به تو نیومده.
ما: جسارته ولی داریم مصاحبه میکنیم.
م.پ: دست خودم نیست داداش. پرخاشگرم.
ما: من میفهمم ولی سعی کنید به سوالات ما هم پاسخ بدید.
م.پ: در پاسخ به سوال مسخرهتون باید بگم که ما خیلی وقته به ایران قاچاق میشیم.
ما: مردم برای چی شما رو میخرن و نگه میدارن؟
م.پ (کلافه میشود): گلاب تو ذاتشون، ما هم نفهمیدیم.
ما: ظاهرا به این خاطر است که شما در کودکی خیلی ناز و گوگولی هستید.
م.پ: آره استثنائا با اون مغز کوچیکت درست گفتی.
ما: دلیلش چیست که بعدا پرخاشگر میشوید و به این صورت در میآیید؟
م.پ: ببین چون ما تو بچگی خیلی گوگولی هستیم، هر کاری کنیم همه قربون صدقهمون میرن. هیچ منعی بابت هیچ کاری نداریم. هر چی هم فحش میدیم بقیه میگن قربون اون شیرین زبونیات بشم.
ما: چه رفتار آشنایی! ولی آنها شما را بعداً در طبیعت رها میکنند. علتش چیست؟
م.پ: خب ما از یه سنی به بعد علاوه بر فحش، گاز هم میگیریم!
ما: گاز شما هم گویا کشنده است، درسته؟
م.پ: درست اقوامتن ولی حقیقت داره! ما به استقلال که میرسیم اونهایی که بزرگمون کردن و ازمون حمایت کردن رو گاز میگیریم و میکشیم.
ما: آیا این از ره کین است یا اقتضای طبیعتتان این است؟
م.پ: هر دو. گاهی هم منافعمون ایجاب میکنه.
ما: از شما پرخاشگر عزیز متشکریم که وقتتان را به ما اختصاص دادید. بهعنوان حرف آخر اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
م.پ: صحبت خاصی ندارم، یک مقدار فحش داشتم میخواستم به شما بدم.
ما: بفرمایید.
م.پ: طنزنویس هتاک بدبخت واداده جیرهخوار غرب قلم به مزد هرزهنویس عنترِ گاو! ...یه گاز هم بگیرم؟
ما: نه.
م.پ: پس یه موز برداشتم.
نظر کاربران
خوب بود