طنز؛ پس من یه مدرک برداشتم
مهرشاد مرتضوى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
جوانهای قدیم خودشان را یک سال از همه چیز محروم میکردند، در را روی خودشان میبستند، حتی سبیلشان را میزدند (جوانهای قدیم حداقل ۳۰ سال داشتند، نه مثل الانیها!) تا بنشینند درس بخوانند و کنکور قبول شوند که رایگان تحصیل کنند. بعد کم کم دانشگاه آزاد آمد و عدهای گفتند: «چه خوب. حالا راحتتر میشود ادامه تحصیل داد. خرجاش هم که آن قدر زیاد نیست.» خرجاش زیاد نبود، بعدا زیاد شد! بعد چون خرجاش زیاد شد، مسئولان دلسوز گفتند همه جا دانشگاه آزاد بزنیم که حداقل هزینه رفت و آمد نداشته باشد. بنابراین طرح «هر خانه، یک دانشگاه آزاد» را کلید زدند. این شد که الان دست هر کودک ۲۲ساله شهر، مدرک دانشگاه آزادی است.
بقیه گفتند: «خب این طوری که نمیشه، ما هم میخوایم آموزش بدیم». پس پیام نور و علمی کاربردی و این چیزها آمد. وزارت علوم توی دوربین نگاه کرد و گفت: «قاعدتا نباید این طوری میشد. ولی حالا که شده اشکالی ندارد. ما هم پردیس میزنیم». پردیس زدند و دانشگاه و دانشجو هر دو درآمدزایی کردند، ولی هر کدام به شکلی! اخیرا دیدند باز آن طور که باید حال نمیدهد، آمدهاند واحدهای پیش نیاز رشتههای ارشد را هم پولی کردهاند. حالا کاری نداریم که ترمی ۳، ۴میلیون تومان هم موقع خرید مدرک باید پول بدهید.
احتمالا در مرحله بعدی، دانشگاهها میبینند خب اسم این دورهها، دوره روزانه است. در ترم زمستان هم که معمولا از ساعت ۳ دیگر غروب است و ۵ کلا هوا تاریک میشود. حالا ما به پایین گردش میکنیم، میشود ساعت یک! پس کلاسهای بعد از ظهر، کلا روزانه نیستند و باید برایشان پول بدهید. چند وقت که میگذرد، میبینند ای بابا، الان ۹۰درصد جمعیت ایران فوقلیسانس گرفتهاند. این همه آدم را که نمیشود فرستاد سر کار! پس یک دوره اجباری «مراسم و شرایط اخذ مدرک» برگزار میشود که ۴ ترم طول میکشد و هزینهاش هم ده دوازده میلیون تومان ناقابل است.
باز یکی دو سال با همین فرمان میروند، میبینند خرج زندگی زیاد است. دم در دانشگاه یک باجه اضافه میکنند، بعد از اینکه از چک کردن لباس و مو و ناخن رد شدید، میرسید به بلیتفروشی. هر روز صبح باید برای استفاده از امکانات دانشگاه بلیت تهیه کنید. بدیهی است انعام کارگران زحمتکش سرویس بهداشتی و سلف و خوابگاه جای خود را دارد. خلاصه دانشگاه به یک کالای لوکس تبدیل میشود و میتوانند دانشجویانی که بیش از ۶ ترم تحصیل میکنند را به عنوان گیرنده حقوق نجومی دستگیر کنند. این شکلی سیاست مسئولان در این زمینه که همان از بین بردن مدرکگرایی بود با هوشمندی اجرا میشود و میماند نزدیک ۱۰میلیون نفر دانشجوی بدهکار. تازه مشکل فرار از سربازی هم حل میشود و جوانها حاضرند یک پولی هم بدهند که ببرندشان سربازی تا گیر هزینههای دانشگاه نیفتند.
اگر هم خیلی اصرار دارید مدرک بگیرید، به جای ۳۰میلیون تومان هزینه لیسانس و فوقلیسانس و صرف حداقل ۶ سال وقت، میتوانید ۱۰ تومناش را بدهید مدرک بخرید، ۵ تومناش را هم بروید یک کلاس بیرون، همان درسها را در عرض ۴ ترم یاد بگیرید، ۱۵ تومناش را هم بزنید به سایر زخمهای زندگی.
جوانهای قدیم خودشان را یک سال از همه چیز محروم میکردند، در را روی خودشان میبستند، حتی سبیلشان را میزدند (جوانهای قدیم حداقل ۳۰ سال داشتند، نه مثل الانیها!) تا بنشینند درس بخوانند و کنکور قبول شوند که رایگان تحصیل کنند. بعد کم کم دانشگاه آزاد آمد و عدهای گفتند: «چه خوب. حالا راحتتر میشود ادامه تحصیل داد. خرجاش هم که آن قدر زیاد نیست.» خرجاش زیاد نبود، بعدا زیاد شد! بعد چون خرجاش زیاد شد، مسئولان دلسوز گفتند همه جا دانشگاه آزاد بزنیم که حداقل هزینه رفت و آمد نداشته باشد. بنابراین طرح «هر خانه، یک دانشگاه آزاد» را کلید زدند. این شد که الان دست هر کودک ۲۲ساله شهر، مدرک دانشگاه آزادی است.
بقیه گفتند: «خب این طوری که نمیشه، ما هم میخوایم آموزش بدیم». پس پیام نور و علمی کاربردی و این چیزها آمد. وزارت علوم توی دوربین نگاه کرد و گفت: «قاعدتا نباید این طوری میشد. ولی حالا که شده اشکالی ندارد. ما هم پردیس میزنیم». پردیس زدند و دانشگاه و دانشجو هر دو درآمدزایی کردند، ولی هر کدام به شکلی! اخیرا دیدند باز آن طور که باید حال نمیدهد، آمدهاند واحدهای پیش نیاز رشتههای ارشد را هم پولی کردهاند. حالا کاری نداریم که ترمی ۳، ۴میلیون تومان هم موقع خرید مدرک باید پول بدهید.
احتمالا در مرحله بعدی، دانشگاهها میبینند خب اسم این دورهها، دوره روزانه است. در ترم زمستان هم که معمولا از ساعت ۳ دیگر غروب است و ۵ کلا هوا تاریک میشود. حالا ما به پایین گردش میکنیم، میشود ساعت یک! پس کلاسهای بعد از ظهر، کلا روزانه نیستند و باید برایشان پول بدهید. چند وقت که میگذرد، میبینند ای بابا، الان ۹۰درصد جمعیت ایران فوقلیسانس گرفتهاند. این همه آدم را که نمیشود فرستاد سر کار! پس یک دوره اجباری «مراسم و شرایط اخذ مدرک» برگزار میشود که ۴ ترم طول میکشد و هزینهاش هم ده دوازده میلیون تومان ناقابل است.
باز یکی دو سال با همین فرمان میروند، میبینند خرج زندگی زیاد است. دم در دانشگاه یک باجه اضافه میکنند، بعد از اینکه از چک کردن لباس و مو و ناخن رد شدید، میرسید به بلیتفروشی. هر روز صبح باید برای استفاده از امکانات دانشگاه بلیت تهیه کنید. بدیهی است انعام کارگران زحمتکش سرویس بهداشتی و سلف و خوابگاه جای خود را دارد. خلاصه دانشگاه به یک کالای لوکس تبدیل میشود و میتوانند دانشجویانی که بیش از ۶ ترم تحصیل میکنند را به عنوان گیرنده حقوق نجومی دستگیر کنند. این شکلی سیاست مسئولان در این زمینه که همان از بین بردن مدرکگرایی بود با هوشمندی اجرا میشود و میماند نزدیک ۱۰میلیون نفر دانشجوی بدهکار. تازه مشکل فرار از سربازی هم حل میشود و جوانها حاضرند یک پولی هم بدهند که ببرندشان سربازی تا گیر هزینههای دانشگاه نیفتند.
اگر هم خیلی اصرار دارید مدرک بگیرید، به جای ۳۰میلیون تومان هزینه لیسانس و فوقلیسانس و صرف حداقل ۶ سال وقت، میتوانید ۱۰ تومناش را بدهید مدرک بخرید، ۵ تومناش را هم بروید یک کلاس بیرون، همان درسها را در عرض ۴ ترم یاد بگیرید، ۱۵ تومناش را هم بزنید به سایر زخمهای زندگی.
پ
ارسال نظر