طنز؛ فراگیر باش!
احسان بهرام غفاری در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
ما ملت فراگیری هستیم. در طول تاریخ هم فراگیر بودیم و اینطور نیست که یکباره فراگیر شده باشیم. یعنی اصلا شما هر چیزی که فکرش را بکنید در این مملکت، یک فراگیر دارد. مثلا فراگیر پیام نور! از وقتی این شبکههای اجتماعی هم آمده، ما فراگیرتر شدیم. مثلا چالش میگذارند آنسر دنیا که آب یخ بریزند اونجاییشون که میسوزه... ببخشید، بریزند روی سرشون، اینسر دنیا که نه آنسر پیازه، نه اینسر خیار، چنان فراگیرتر از آنسر دنیا میریزد روی سرش که آنسر دنیا کف میکند.
ما ملت فراگیری هستیم. در طول تاریخ هم فراگیر بودیم و اینطور نیست که یکباره فراگیر شده باشیم. یعنی اصلا شما هر چیزی که فکرش را بکنید در این مملکت، یک فراگیر دارد. مثلا فراگیر پیام نور! از وقتی این شبکههای اجتماعی هم آمده، ما فراگیرتر شدیم. مثلا چالش میگذارند آنسر دنیا که آب یخ بریزند اونجاییشون که میسوزه... ببخشید، بریزند روی سرشون، اینسر دنیا که نه آنسر پیازه، نه اینسر خیار، چنان فراگیرتر از آنسر دنیا میریزد روی سرش که آنسر دنیا کف میکند.
حالا جدیدا مد شده همه فيكس میشوند تا یک چالش با یک نام خیلی خارجی را انجام بدهند. یعنی همینجوری داری میری یهو میبینی یکسری وسط خیابون، توی بیابون، لاین سبقت اتوبان، توی اتاق جراحی، میان بازار میوهوترهبار خشک شدند! حالا موضوع چیه؟ چالش جدید. اگر تو بگویی یک نفر با خودش بگوید حالا این وامانده چی هست، اگر بگوید، ولی فراگیریش باید فراگیر باشد. حالا نه كه فکر کنید این فراگیریها مال این زمانه استها، نخیر. کلا در طول تاریخ ما خیلی هم فراگیر بودیم و این فراگیری هم به کل کائنات انتقال دادیم، و الا شما کدام قوم و قبیله را سراغ دارید که این مقدار فراگیر باشد؟ مثلا صبح یکی در بلخ پا شده گفته امروز حوصله آهنگری ندارم.
فراگیر رفتند سر یک بدبختی رو توی شوشتر آوردند جلوی پادشاه. یعنی به همین فراگیری که میگم و میشنوید. یا مثلا مورد داشتیم طرف یک چیزی رو تکرار کرده، همه پا شدن رفتند تکرار شدند. یا مثلا دست یکی خورده روی میکروفن وسط یک نماهنگ صدایش ضبط شده، فردا فراگیر همه فکر کردند خیلی فراگیره، پس دابسمش تولید کردند و شبکههای اینترنت را سه قبضه کردند. تا حدی که خود مرحوم دابسمش هم توی گور لرزیده. یا مثلا شما دو تا کشور نام ببر که بیست و پنج میلیون پسر در آن ریش پرفسوری داشته باشند!
اما فراگیری به همین جا ختم نشده و خودِ فراگیری به دو دسته تقسیم میشود:
فراگیری عملی، فراگیری الکی. درباره فراگیری عملی که گفتیم و همه مثالهای قبل به این فراگیری مربوط بود، اما درباره فراگیری الکی همین چیزهایی است که در کتابچهره و شبکههای مزلف دیگر میبینید. یعنی مثلا طرف فراگیری میکند به خواندن کتاب، اگر خودش یک صفحه بخواند! طرف شعار فراگیری ادب میدهد و دموکراسی، کامنت یک کم آنسوتر بگذاری، چنان قدارهکشان و نعرهزنان فراگیریات را به فراگیریات ربط داده و هفت جد آبادت را در گور میجود که خودت حظ کنی.
اما فراگیری به همین جا ختم نشده و خودِ فراگیری به دو دسته تقسیم میشود:
فراگیری عملی، فراگیری الکی. درباره فراگیری عملی که گفتیم و همه مثالهای قبل به این فراگیری مربوط بود، اما درباره فراگیری الکی همین چیزهایی است که در کتابچهره و شبکههای مزلف دیگر میبینید. یعنی مثلا طرف فراگیری میکند به خواندن کتاب، اگر خودش یک صفحه بخواند! طرف شعار فراگیری ادب میدهد و دموکراسی، کامنت یک کم آنسوتر بگذاری، چنان قدارهکشان و نعرهزنان فراگیریات را به فراگیریات ربط داده و هفت جد آبادت را در گور میجود که خودت حظ کنی.
یا مثلا شعار فراگیری حقوق زنان میدهد، رزومه زندگی طرف را نگاه کنی، سه زن طلاق داده، دو تا دخترش در بیمارستان بهدلیل خوردن کتک بستری هستند، یکی هم نگرفته انقدر زده که... بگذریم. اما از آنجاکه هر مساله علمی، یکسری استثنا هم دارد، این موضوع فراگیری هم شامل استثنا میشود. مثلا یکی یک آهنگ گوش میکند، یکباره میبینی کل مملکت فراگیر آن آهنگ میشوند. بعد این فراگیری تا حدی پیش میرود که خود صاحب آهنگ هم فراگیر میشود.
یعنی تلویزیون را باز میکنی دارد تیتراژ میخواند، کانال را عوض میکنی دارد با دهان آهنگ اجرا میکند، میروی سینما دارد در فیلم میخواند، توی تاکسی مینشینی در رادیو دارد طربورزی میکند، مجله را باز میکنی مصاحبه دارد، کولر را روشن میکنی از کانالش میافتد بیرون و آنقدر فراگیر میکند خودش را که وقتی آهنگ هم نمیسازد، ملت فراگیر سکوت آنها را گوش میدهند. حالا شما فکر کن مثلا منظور ما پالت است، خیر، نیست... تو خوبی!
پ
ارسال نظر