طنز؛ ابراز نگرانی کوچیک و سربالا!
شهرام شهيدي در روزنامه شهروند نوشت:
صدای زنگ تلفن
- الو. سلام. جناب بان کیمون؟
- اشتباه گرفتید.
- مگه اونجا سازمان ملل نیست؟
- هست. ولی ایشان نیستند.
- عجب. محض احتیاط حالا خاک تو سرتان.
- بله آقا؟ بیادب! چرا فحش میدهی؟
- خوب میکنم. همینه که هست. فردا که دادم آب و برقتان را قطع کردند، میفهمی که نباید با من اینطور حرف بزنی. حالا بان کیمون کجا رفته؟
- اسبابکشی کردند و برگشتند ولایت.
- پس حالا کی اونجا ابراز نگرانی میکنه؟ بیصاحاب که نمونده
- بنده برای هرگونه ابراز نگرانی با آخرین متد در خدمتم. ابراز نگرانی عمیق، ابراز نگرانی حجیم و جادار و مطمئن، نگرانی کوچیک و سر بالا، نگرانی عروسکی، نگرانی الکی، دولکی و خلاصه هر نوع که باشه، خودم در خدمتم.
- شما؟
- یادم رفت بگویم ابراز نگرانی ما تحت اندروید و ویندوز کار میکنه و برای آیفون هم در دست اقدام داریم.
- پرسیدم شما؟
- کوچیک شما آنتونیو گوتیرس هستم. دبیرکل جدید سازمان ملل، با ایزو ٩٠٣٢ در امر ابراز نگرانی و تحت لیسانس سوییس! استاندارد و دارای گواهینامههای متعدد. اگر مشتری هستید، کافی است موضوعی که دلتان میخواهد درموردش ابراز نگرانی کنم را به سامانه ٢٣٩٨ پیامک کنید. همکاران من فورا جدول نرخ دلاری آن را برایتان ارسال میکنند.
- نخیر بنده الان زنگ زدم ببینم این همه پول ریختم تو چاه سازمان ملل این بود آخرش؟ خب آخرش را اول میگفتید من پا پیش نمیگذاشتم. حالا هم پول مرا بدهید میخواهم بروم.
- شرمنده. شما نماینده ایالات متحده آمریکا هستید؟
- یعنی آمریکا اینقدر پول ریخته به حسابتان که تا یکی بحث پول میکشد وسط، یاد آن میافتید؟
- نخیر. از بس که پررو تشریف دارند و حق و حسابشان را واریز نمیکنند. نفرمودید. شما؟
- بنده نتانیاهو هستم.
- خداحافظ!
- بله؟ چرا خداحافظ؟
- مادرم یادم داده با دونفر همصحبت نشوم. یکی با دیوانه یکی با آدم وقیح. شما هر دومورد را دارید.
- جا داره شما را بفرستیم آن دنیا تا یکی از دشمنان ما برای آیین سوگواری خدمت مادر برسند و سخت در آغوش... هستی؟
- بله. حالا فرمایشتان؟
- گفتم که پول ما را پس بدهید تا یاد بگیری دیگر ضد ما قطعنامه صادر نکنید.
- خب شما اول برو بلیت بختآزمایی بخر، بعد بگو خدا چرا من برنده نمیشوم؟ پول دادهای که میخواهی پسش بگیری؟ نکنه مثل داروغه ناتینگهام یک سکه را با شدت میاندازی تو ظرف ما که سه سکهبرداری؟ بعدش هم مگر با حقوق مردم میشود شوخی کرد؟
- نه بابا؟ شما توجیه شدی نشستی پشت این میز؟ من همه ساختمانتان را یکجا میخرم. هرچه میکشم از دست این اوباما موباماست. حالا کارتان به جایی رسیده که علیه ما قطعنامه صادر میکنی؟ اه.
صدای مجدد زنگ تلفن
- الو؟
- بله قطع شد.
- وای وای چی قطع شد یا اخی؟
- ارتباطمان دیگه
- جووووون. وصلش کنیم خب. فقط شیطون بلا تو که اینقدر جیگری و این همه چیز میز میخرم میریزم پات، چرا دیگه گاهی بیوفایی میکنی؟
- چی کار کردم نتانیاهوجان؟
- نعم؟ من پادشاه عربستانم. چی چی میگی؟
- شرمنده که به جا نیاوردم. مگه شما هم کمک مالی کردین به سازمان ملل؟
- درازگوشتر از ما اصلا پیدا میشه؟ ما خرج ارتش آمریکا را میدهیم اینکه دیگه سکه ته جیبه. ولی پول میدیم که کسی نگه کشتین و زدین و خوردین و راستی شما خودت را معرفی نکردی که بیام بخورمت!
صدای زنگ تلفن
- الو. سلام. جناب بان کیمون؟
- اشتباه گرفتید.
- مگه اونجا سازمان ملل نیست؟
- هست. ولی ایشان نیستند.
- عجب. محض احتیاط حالا خاک تو سرتان.
- بله آقا؟ بیادب! چرا فحش میدهی؟
- خوب میکنم. همینه که هست. فردا که دادم آب و برقتان را قطع کردند، میفهمی که نباید با من اینطور حرف بزنی. حالا بان کیمون کجا رفته؟
- اسبابکشی کردند و برگشتند ولایت.
- پس حالا کی اونجا ابراز نگرانی میکنه؟ بیصاحاب که نمونده
- بنده برای هرگونه ابراز نگرانی با آخرین متد در خدمتم. ابراز نگرانی عمیق، ابراز نگرانی حجیم و جادار و مطمئن، نگرانی کوچیک و سر بالا، نگرانی عروسکی، نگرانی الکی، دولکی و خلاصه هر نوع که باشه، خودم در خدمتم.
- شما؟
- یادم رفت بگویم ابراز نگرانی ما تحت اندروید و ویندوز کار میکنه و برای آیفون هم در دست اقدام داریم.
- پرسیدم شما؟
- کوچیک شما آنتونیو گوتیرس هستم. دبیرکل جدید سازمان ملل، با ایزو ٩٠٣٢ در امر ابراز نگرانی و تحت لیسانس سوییس! استاندارد و دارای گواهینامههای متعدد. اگر مشتری هستید، کافی است موضوعی که دلتان میخواهد درموردش ابراز نگرانی کنم را به سامانه ٢٣٩٨ پیامک کنید. همکاران من فورا جدول نرخ دلاری آن را برایتان ارسال میکنند.
- نخیر بنده الان زنگ زدم ببینم این همه پول ریختم تو چاه سازمان ملل این بود آخرش؟ خب آخرش را اول میگفتید من پا پیش نمیگذاشتم. حالا هم پول مرا بدهید میخواهم بروم.
- شرمنده. شما نماینده ایالات متحده آمریکا هستید؟
- یعنی آمریکا اینقدر پول ریخته به حسابتان که تا یکی بحث پول میکشد وسط، یاد آن میافتید؟
- نخیر. از بس که پررو تشریف دارند و حق و حسابشان را واریز نمیکنند. نفرمودید. شما؟
- بنده نتانیاهو هستم.
- خداحافظ!
- بله؟ چرا خداحافظ؟
- مادرم یادم داده با دونفر همصحبت نشوم. یکی با دیوانه یکی با آدم وقیح. شما هر دومورد را دارید.
- جا داره شما را بفرستیم آن دنیا تا یکی از دشمنان ما برای آیین سوگواری خدمت مادر برسند و سخت در آغوش... هستی؟
- بله. حالا فرمایشتان؟
- گفتم که پول ما را پس بدهید تا یاد بگیری دیگر ضد ما قطعنامه صادر نکنید.
- خب شما اول برو بلیت بختآزمایی بخر، بعد بگو خدا چرا من برنده نمیشوم؟ پول دادهای که میخواهی پسش بگیری؟ نکنه مثل داروغه ناتینگهام یک سکه را با شدت میاندازی تو ظرف ما که سه سکهبرداری؟ بعدش هم مگر با حقوق مردم میشود شوخی کرد؟
- نه بابا؟ شما توجیه شدی نشستی پشت این میز؟ من همه ساختمانتان را یکجا میخرم. هرچه میکشم از دست این اوباما موباماست. حالا کارتان به جایی رسیده که علیه ما قطعنامه صادر میکنی؟ اه.
صدای مجدد زنگ تلفن
- الو؟
- بله قطع شد.
- وای وای چی قطع شد یا اخی؟
- ارتباطمان دیگه
- جووووون. وصلش کنیم خب. فقط شیطون بلا تو که اینقدر جیگری و این همه چیز میز میخرم میریزم پات، چرا دیگه گاهی بیوفایی میکنی؟
- چی کار کردم نتانیاهوجان؟
- نعم؟ من پادشاه عربستانم. چی چی میگی؟
- شرمنده که به جا نیاوردم. مگه شما هم کمک مالی کردین به سازمان ملل؟
- درازگوشتر از ما اصلا پیدا میشه؟ ما خرج ارتش آمریکا را میدهیم اینکه دیگه سکه ته جیبه. ولی پول میدیم که کسی نگه کشتین و زدین و خوردین و راستی شما خودت را معرفی نکردی که بیام بخورمت!
پ
ارسال نظر