رمزگشایی عباس عبدی از مخالفت ها با فستیوال کوچه
عباس عبدی در یادداشتی به حواشی پیش آمده برای فستیوال کوچه در بوشهر پرداخته است.
برترینها: عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب در روزنامه اعتماد نوشت: مخالفتها با جشنواره کوچه در بوشهر چه معنایی دارد؟ ریشههای آن کجاست؟ چگونه باید آن را فهمید؟ جشنواره چند سالی به صورت عادی برگزار میشد، پس چرا امسال موجب حساسیت شده است؟
این جشنواره به ابتکار هنرمندان بوشهری و از سال ۱۳۹۶ و با هدف حفظ هویت و ترویج موسیقیهای محلی ایران تاسیس شده است و البته متاثر از فرهنگ عمومی مردم بوشهر هم بود.
شاید بوشهر تنها شهری باشد که عزاداری محرم آنان بدون کلام و فقط با موسیقی، سنج و دمام است. همچنین عزاداریهای محرم بهطور معمول در همان منطقه قدیمی شهر و در کوچهها جریان دارد. شاید وضعیت آب و هوایی بوشهر نیز مردم را به این شکل از عزاداریها و بروز آن در کوچه و خیابان ترغیب میکرده است.از این رو جشنواره کوچه در سال ۱۳۹۶ در عمارت یا خانه حاج رییس آغاز شد، و در ادامه آن سنت مذهبی خیلی زود به کوچهها کشیده شد و هر خانهای محل اجرای این جشنواره گردید و فضای کوچههای قدیمی بوشهر را فرهنگیتر کرد.
پس مشکل کجاست؟ چرا برخی از متنفذین شهر با این مراسم مخالفت میکنند؟ مساله در اصل سیاسی است. روشن است که شرکتکنندگان این مراسم مرزبندی خاصی با مناسک مذهبی ندارند، و چه بسا الگوبرداری از آن هم دارند. جالب است که بلافاصله پس از انفجار گمرک بندرعباس در روز شنبه، برگزارکنندگان جشنواره، آن را به شیوه شروهخوانی و دستههای عزاداری هزاران نفری تبدیل کردند. شروهخوانی نوعی مراسم حزنانگیز است که در فرهنگ منطقه رواج دارد.
به نظرم مساله اصلی مخالفتها به علت ترس از تصرف عرصه عمومی از سوی رقیب است. نظام سیاسی از مرحلهای به بعد متوجه شد که چندان قرابتی با مطالبات فرهنگی و سبک زندگی بخشی از مردم ندارد ولی قصد و توان مقابله و برخورد را هم نداشت و صد البته دوست هم نداشت که آن فرهنگ و رفتار در عرصه عمومی ظهور و بروز یابد، در نتیجه آنان را به نمایش در حوزههای خصوصی و محدود خانه و محفلهای بسته سوق داد. غافل از اینکه این فرآیند رو به رشد بود و آن اندازه فربه میشد که دیگر در محیطهای بسته نمیماند و نیاز به بروز عمومی داشت و کوشش برای حضور در عرصه عمومی ناشی از همین نیاز است.
عرصهای که پیشتر در انحصار فرهنگ و مراسم همسو با ارزشهای رسمی بود، اکنون رقیبی پیدا کرده است که بهطور قطع قویتر و مهمتر از قوتش، پویاتر و رو به رشدتر از جریان رسمی است. در واقع مساله بر سر شکست انحصار کوچه و خیابان و عرصه عمومی است و نه چیز دیگر.
اینکه میگویند اینها خلاف شرع است یا اختلاط زن و مرد و... اینها همه بهانه است. چون پیشتر چنین وضعی را برای حوزههای خصوصی آنان پذیرفته بودند، پس دلیلی نداشت و ندارد که این گروهها در همان حوزهها محصور و محدود باقی بمانند. این اشتباهی بود که در مورد حجاب هم شد.
در واقع اگر بخواهیم از منظر فقه رایج نگاه کنیم، بیحجابی حتی به اندازه تار مو در خانه و خیابان فرقی ندارد، البته قانون، حجاب شرعی را صرفا در معابر و انظار عمومی الزامی کرده، و این فقط بخشی از فقه است. ولی در عمل اجازه داده شد که در حوزههای محدود و خصوصی هرگونه که میخواهند زندگی کنند.
ابتدا راهحل خوبی به نظر میرسید که در خیابان و در دید عموم نبودند و سبک زندگی خود را هم داشتند و تخلیه میشدند. ولی مشکل از آنجا آغاز شد که خیلی زیاد شدند و نسل جوان نیز درکی از چرایی متمایز کردن رفتار میان خانه و خیابان نداشت. شاید تفاوت را در حد متعارف میپذیرفتند ولی در حد مورد نظر حکومت را نه. در نتیجه تمام آن مظاهر سبک زندگی از خانه به خیابان سرریز شد. اینها از آسمان نیامده بودند. اینها همین گونه بودند، فقط در خیابان نبودند و حکومت هم میدانست که اینها چگونه هستند. آمدن به خیابان به معنای خارج کردن آن از انحصار فرهنگ رسمی بود و این نقطه اصلی دعواست.
اکنون باید پرسید، سیاست موثر در برابر این وضع چیست؟ سیاستهای گذشته، به همین جایی میرسد که اکنون رسیده و جامعه را قطبی کرده. زدن برچسب مغایرت این رفتارها بادین نه تنها موجب جدا شدن آنان از این فرهنگ نمیشود بلکه موجب ضدیت با دین میشود. در حالی که اغلب آنان در عزاداریها هم حضور دارند و تعارضی میان دین و این فرهنگ نمیبینند. این تقابل و به رسمیت نشناختن دیگران قطعا به زیان ارزشهای رسمی حکومت است. همچنان که در موضوع حجاب این زیان را دیدهاند.
تنها راه مفید، به رسمیت شناختن دیگران و درک آنان همانگونه که هستند، در چارچوب فرهنگ و قانون کشور است؛ قانونی که مطابق خواست عموم و اکثریت جامعه باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه مشکلات به نحوی مرتبط با این خطای راهبردی است که دیگران را به رسمیت نشناسیم و بخواهیم همه مثل ما باشند. این شدنی نیست و آب در هاون کوبیدن است.
ارسال نظر