طنز؛ چالشی برای تمام فصول
علیرضا کاردار در روزنامه خراسان نوشت:
این قدر سرعت دنیا زیاد شده که شبکه های مجازی مهلت نمی دهند تا بین دو موضوع مطرح جهانی نفسی تازه کنیم. تا این مُد تمام می شود، یک چالش جدید شروع می شود و تا آن چالش به سرانجام می رسد، یک موج تازه ای راه می افتد. هنوز داشتیم با قابلیت «استوری» اینستاگرام کنار می آمدیم و یاد گرفته بودیم که چطور ساکتش کنیم که مراحل نیمرو پختن دوستمان و خوردن و سفره جمع کردن و ظرف شستن بعدش را نبینیم که باز یک چالش جدید راه افتاد، چالش مانکن. یعنی چه؟ یعنی مردم دور هم جمع می شوند و در یک لحظه همه با هم بی حرکت می شوند، مثل مانکن یا همان مجسمه ها و مدل های فروشگاهی. یکی هم بین جمعیت راه می رود و از آنها فیلم می گیرد. خب حالا که چه؟ که هیچی، دور هم بخندند و خوش باشند.
حالا ما چی؟ درست است که این کار را بلافاصله و حتی زودتر از خود خارجی ها یاد گرفتیم و در آن خبره شدیم و در شادی های پس از گل و مراسم فارغ التحصیلی و جشن حنابندان و گرگم به هوا و ختنه سوران و بقیه مراسم این چالش را اجرا کردیم، ولی اگر به بطن ماجرا برویم می فهمیم که خودمان بنیانگذار این چالش بوده ایم و خبر نداشتیم. از همان روزی که اولین ارباب رجوع پایش را به اولین اداره گذاشت و اولین کار مند داشت روزنامه می خواند یا تلفنی صحبت می کرد و بقیه مراجعان پشت سر هم انباشته شدند، در حالی که جرات نداشتند حتی نچ بگویند، ساکت و صامت ایستادند تا بلکه کارشان راه بیفتد! یا همان روزی که پشت ترافیک قفل شده، ساعت ها بی حرکت ایستادیم و کم کم یاد گرفتیم که بوق زدن هم تاثیری ندارد و باید مثل مانکن صم بکم باشیم! یا حتی از این ها عقب تر، وقتی برای اولین بار در صف کالایی ایستادیم و جُم نخوردیم تا فروشنده بهش برنخورد و نگوید «نان و روغن کوپنی و شیر شیشه ای و سبد کالا و بلیت نیمه بهای سینما و کتاب با امضای پسرخاله مترجم» تمام شد!
اگر دقیق شویم، می فهمیم هر چیزی که در جهان مد شود یک سرش به خود ما برمی گردد. حیف که قدرش را نمی دانیم و نمی توانیم به جهانیان صادر کنیم. مثلا همین چالش روز کتابگردی که هنوز نتوانسته ایم در دنیا مد کنیم که در طول سال فقط یک روز به کتابفروشی ها حمله کنیم و با کتاب ها عکس یادگاری بگیریم و در صفحه مان بگذاریم و بعد در کتابخانه بگذاریم و برویم تا سال آینده!
پ
ارسال نظر