طنز؛ نامهای به همه هیچکس!
فاضل ترکمن در روزنامه شهروند نوشت:
همه هیچکس جان! سلام! آخر این دیگر چه اسم قشنگی است که تو داری؟! الان اگر این نامه من به دست کسی جز تو برسد، پیش خودش چه فکر میکند؟! از کجا بفهمد که من دارم به که و حتی به چه، نامه مینویسم؟!
همه که مثل من و تو، هیچکس نیستند! یعنی در واقع هیچکس مثل همه ما نیست! درست است که خودم هم نفهمیدم چه گفتم، اما همه هیچکس جان! منظورم این بود که فقط من و تو میدانیم که اسم تو از کجا آمده.
مابقی که کتاب نمیخوانند و آخرین کتابی که خواندهاند، تازه اگر دانشجو و لیسانسه باشند، «تنظیم خانواده» است که تازه آن هم اسمش عوض شد که خدایی نکرده کسی منحرف نشود!
اما از آنجا که فقط من و تو کتاب میخوانیم و ما خوبیم و بقیه آره! فقط من و توییم که میدانیم تعبیرِ «همه هیچکس» از کتابِ «جشن بیمعنایی» میلان کوندرای جان آمده است! (بهبه! چه فاز انتلکتی!).
همه هیچکس عزیزتر از جانم! اما بدان و آگاه باش که تو بهانهای بیش نیستی! دلیل انتخاب من برای نوشتن نامه به تو این است که طنزنویسی دراین روزها مثل چلوکبابهای رستورانهای باکلاس شده که به اشتباه فکر میکنند، میتوانند ساختارشکنی کنند و پیاز را از مخلفات این غذای اصیل ایرانی حذف کنند.
این مسئول صفحه طنز ما که اسمش مثل تو سخت و عجیب و غریب و خارنجکی است، اصرار دارد که طنز سیاسی ننویسم. یعنی در واقع نامه سیاسی ننویسم و نامه اجتماعی بنویسم. من هم دیدم نامه اجتماعی هم که بخواهم بنویسم، باز سیاسی میشود!
پس تصمیم گرفتم نامهای بنویسم به تو که همه هیچکس هستی! یعنی هیچکس نیستی و همه هستی و حتی برعکس! ای بابا! باز دارد سیاسی میشود! اصلا بگذار برویم شعرمان را بگوییم! یا درواقع شِرمان را! ضمنا اشاره کنم که مصراع اول شعرم را از استاد مظاهر مصفا گروگان گرفتهام!
«مردی زِ شهرِ هرگزم و از دیارِ هیچ»
لطفاً به دستوپای منِ لعنتی نپیچ
آنقدر خستهام که شبیهِ الاغِ پیر
چیزی نمانده است برایم به غیرِ شیر!
البته شیرِ مصرعِ بالا کنایه بود
منظورِ اصلیِ من از آن، شیر و مایه بود!
ای وای! شیر و مایه خودش یک کنایه شد
ای وای! بیادب شدهام بنده خودبهخود!
باور کن ای عزیزِ گرانمایه! خستهام
باور نمیکنی تو چرا؟! دلشکستهام
باور کن ای عزیز! به ارواحِ عمهام!
باور بکن! قسم به صدای شکمبهام!
باور بکن که بیادبی مالِ من نبود
وقتی که فحش عمه به دنبالِ من نبود!
من بیادب شدم که بگویم ولم کنید
فکری به حال عمه ناخوشگلم کنید!
من هیچتر از اینهمه فحش و رکاکتم
من مثل شیرِ آبکیِ تویِ پاکتم!
من هرگزم ولی نه برای دریوری
درکم بکن وگرنه تو هم مثلِ خر، خری!
***
لطفاً به دستوپای منِ لعنتی نپیچ
آنقدر خستهام که شبیهِ الاغِ پیر
چیزی نمانده است برایم به غیرِ شیر!
البته شیرِ مصرعِ بالا کنایه بود
منظورِ اصلیِ من از آن، شیر و مایه بود!
ای وای! شیر و مایه خودش یک کنایه شد
ای وای! بیادب شدهام بنده خودبهخود!
باور کن ای عزیزِ گرانمایه! خستهام
باور نمیکنی تو چرا؟! دلشکستهام
باور کن ای عزیز! به ارواحِ عمهام!
باور بکن! قسم به صدای شکمبهام!
باور بکن که بیادبی مالِ من نبود
وقتی که فحش عمه به دنبالِ من نبود!
من بیادب شدم که بگویم ولم کنید
فکری به حال عمه ناخوشگلم کنید!
من هیچتر از اینهمه فحش و رکاکتم
من مثل شیرِ آبکیِ تویِ پاکتم!
من هرگزم ولی نه برای دریوری
درکم بکن وگرنه تو هم مثلِ خر، خری!
***
پ
نظر کاربران
هههههههههههههه