طنز؛ ببین داریم به کجا میریم!
فاضل ترکمن در روزنامه ایران نوشت:
چوپان دروغگو در حالی که داشت با پینوکیو یهقلدوقل بازی میکرد، با ناراحتی گفت: «من دلواپسم!». پنیوکیو گفت: «برو بابا! دلت خوشه! هی دلواپسم! دلواپسم! باز دلواپس چی هستی؟!».
چوپان دروغگو با حالت غمانگیزی گفت: «دلواپس جواد کریمیقدوسی!». پینوکیو گفت: «کریمیقدوسی؟! کریمیقدوسی خودمون؟!». چوپان دروغگو گفت: «آره دیگه! مگه چند تا کریمی قدوسی داریم کلاً که تازه با کمالات هم باشه؟!».
چوپان دروغگو گفت: «به هر حال من دلواپسم!». پینوکیو گفت: «بهجان پدر ژپتوم! تو دیگه مریض شدی! باید بری دکتر. روانپزشک. این آقای افشین یداللهی که شاعر و ترانهسراست، قرص اعصاب هم تجویز میکنه، بیا برو یه ویزیت اونجا. دو تا سیتالوپرام بخوری، دلواپسیت کم میشه!».
چوپان دروغگو گفت: «من اگه دیوونه زنجیری هم بشم، پیش روانپزشک نمیرم». پینوکیو گفت: «چرا خب دیوونه؟!». چوپان دروغگو گفت: «چون باید کل گاو و گوسفندهام و حتی سگ گله رو بفروشم تا پول ویزیت و مشاوره سه، چهار جلسه رواندرمانی رو جور کنم! بنابراین دلواپسم!».
پینوکیو گفت: «بدبخت! من واسه خودت گفتم. ببین! تو حتی برای پول درمانت هم دلواپسی! برو دو تا قرص بخور، خوب میشی. از ما گفتن». چوپان دروغگو آهی از اعماق دلش کشید و گفت: «حالا اینها را ول کن، دارم میگم من دلواپسم!».
پینوکیو گفت: «عجبا! خب! چه خاکی بریزم توی سرت! دکتر هم که نمیری! دیوونه ام کردی!». همانموقع بود که آنشرلی با موهای قرمزش خرامان خرامان آمد و نشست کنار یکی از گوسفندان چوپان دروغگو.
نصرالله مدقالچی که داشت چایی دیشلمه میخورد تا صدایش صاف بشود، تا آنشرلی را دید گفت: «آنه! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟ / وقتی روشنی چشمهایت/ در پشت پردههای مهآلود اندوه پنهان بود؟!».
آنشرلی با شنیدن صدای نصرالله مدقالچی اوهو اوهو زد زیرگریه و گفت: «نصرالله! بسه! بسه دیگه! ادامه نده! اونقدر واسه جورج مایکل گریه کردم که چشام رنگ موهام شدن!».
چوپان دروغگو دستش را روی زانویش گذاشت و بعد با عصبانیت بلند شد و گفت: «دیدی پینوکیو خان؟! دیدی؟! بعد میگی چرا دلواپسی! بفرما! واقعاً یک دقیقه، فقط یک دقیقه فکر کن ببین داریم به کجا میریم؟! خانم داره برای مرد غریبه گریه میکنه. بعد من دلواپس نباشم؟!».
پینوکیو گفت: «بهتوچه مرتیکه! برو به گوسفندات برس! آنشرلی خارجیه مثل من! اگه هم قرار باشه کسی دلواپس ما باشه، دونالد ترامپه که اونم خدا رو شکر، الان اونقدر از رئیس جمهوری شدن خودش شوکه شده که فقط دلواپس تکرار غریبانه روزهای خودشه!».
جواد خیابانی لابهلای همین جروبحثها بود که با صدایی شبیه به غزال تیزپا گفت: «جورج مایکل رفت، اما چه غم که جوادی یساری زندهست!». بعد صدای خنده همه بلند شد. چوپان دروغگو درحالی که غشغش میخندید گفت: «من از همه بیشتر دلواپس حال این بندهخدام!».
پ
نظر کاربران
خدا شفا بده.....