طنز؛ خرگوشهای صبور و قانع
آیدین سیارسریع در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
معرفی
معرفی
خرگوش پستانداری است علفخوار دارای اندامی شبیه به گربه و گوشهايي دراز و پاهایی که از او حیوانی تندرو ساخته است. خرگوشها به جهت این که همواره در معرض شکار حیوانات دیگر قرار دارند جزو معدود تندروهایی هستند که آدم وقتی نگاهشان میکند به جای وحشت و اعتراف به تمام کارهای کرده و نکردهاش، دلش نرم میشود و گوگولیاش میگیرد.
این موجودات مظلوم برعکس بسیاری از جانوران نه تنها از تندروی هیچ بهرهای نبردهاند بلکه بسیاریشان اسیر قفس شده یا به دست طفلان و صغیران به عنوان اسباب بازی شکنجه میشوند.
شرایط زیستی
خرگوشها میتوانند در چمنزار، علفزار، جنگلهای کم درخت، جنگلهای انبوه، تالاب و حتی بیابان زندگی کنند. از این لحاظ عموما اهل زندگیاند و توقع زیادی ندارند. اما یافتههای محققان نشان میدهد خرگوش ماده پیش از شروع زندگی مشترک با ارسال اشاراتی به خرگوش نر میگوید: من با تو در یک سوراخ محقرانه هم زندگی میکنم.
ولی طبق یافتههای بعدی، خرگوش ماده پس از یک سال زندگی مشترک تقاضای سوراخی در الهیه یا حداقل پارک ساعی میکند و از آنجایی که بین شش تا هشت بچه به دنیا میآورد تاکید میکند که هر کدام باید اتاقی جداگانه داشته باشند.
خمیدگی کمر خرگوش نر به همین علت است. بنا بر گفته دانشمندان یک خرگوش ماده از شش ماهگی و یک خرگوش نر از هفت ماهگی آماده جفت گیری است.
این دانشمند که از وضعیت فعلی جوانان ناراضی بود، افزود: آنوقت شما سی سالتان است، بحث ازدواج که میشود میگویید وای نه! من هنوز خودم رو پیدا نکردم. این دانشمند بعد از چند غرولند به اتاق رفت و در را پشت سر کوبید.
خرگوش در ادبیات
چند حکایت بسیار معروف با محوریت خرگوش در ادبیات داستانی جهان وجود دارد که ما مختصرا اشارهای به یکی از آنها میکنیم.
شیر و خرگوش
شیری ظالم در بیشهای زندگی میکرد و از آنجایی که سوخت و ساز بدنش بالا بود هر روز به میان حیوانات میرفت و بعد از دیدن منوی زنده و متحرک، یکی از حیوانهای زبان بسته را برای وعده غذاییاش انتخاب میکرد.
یک روز بالاخره خرگوش از طرف حیوانات انتخاب شد که برود با شیر در مورد فواید خام گیاهخواری و مضرات گوشت قرمز صحبت کند بلکه شیر چند روزی بیخیال حیوانات شود. خرگوش این مسائل را نزد شیر مطرح کرد و شیر استدلال بسیار متقنی را اقامه نمود!
ایشان فرمودند: میتونم میخورم، میتونید بخورید. خرگوش گفت: ما که نمیتونیم شما رو بخوریم. شیر گفت: ولی من میتونم همهتونرو بخورم، دلتون بسوزه. خرگوش گفت: ولی یکی هست که میدونم نمیتونید بخورید!
شیر گفت: علی ضیا؟ خرگوش گفت: نه. شیر دوباره گفت: رامبد جوان؟ خرگوش گفت: نه. شیر به عنوان آخرین حدس گفت: اون رضوانی گزارشگر بیست و سی؟ خرگوش گفت: حالا چرا اینا رو نمیتونی بخوری؟
شیر گفت: جان تو معدهام اصلا نمیپذیره. خرگوش گفت: نه قربان، یکی هست که هم بامزهاست، هم قدرتمنده، هم جذابه و شما نمیتونید اونو بخورید. شیر عصبانی شد و گفت: چه جسارتا. کجاست این [...] !؟
خرگوش گفت با من بیایید تا نشونتون بدم. خرگوش شیر را با خود به سر چاهی برد با نشان دادن عمق چاه به شیر گفت: ایناهاش! اینه! شیر به انعکاس تصویر خود در آب راکد چاه نگاه کرد و گفت: این کیه؟
خرگوش گفت: شیریه که ادعا میکنه زورش از شما بیشتره. شیر کمی از چاه فاصله گرفت و به خرگوش گفت: گوشی دوربیندار همراهت هست؟ خرگوش گفت: آره، چطور مگه؟ شیر طی یک حرکت سریع لباسهایش را درآورد و بدن تنومند و سیکس پک و هرچی داشت را به نمایش گذاشت و گفت: بگیر!
خرگوش شروع به ضبط فیلم کرد، شیر همچون پلنگهای بیشه مازندران و زورمندان خطه سرسبز شمال شروع به رجزخوانی کرد که: «بنده شیر، سلطان جنگل هستم. هرکس برای بچههای بالاخیابون جنگل ادعایی داره بیاد اینجا من در خدمتش هستم! پلنگم! پلنگ!»
سپس بعد از چند حرکت نمایشی و باز کردن پا به صورت ۱۸۰ درجه و کوبیدن مشت به سر و سینه خود لباسهایش را پوشید و به خرگوش گفت بریم! خرگوش که همینطور مات و مبهوت مانده بود گفت: یعنی نمیخوای خودترو بندازی تو چاه باهاش مبارزه کنی؟
شیر گفت: نه بابا، اسکلم مگه؟ نمیبینی چقدر عمق داره؟ به این ترتیب شیر این بار از این خطر تکراری جان سالم به در برد و خرگوش هم نشست تا فکر دیگری برای سر به نیست کردن شیر کند!
پ
نظر کاربران
شيرو باش ميگه پلنگم! پلنگ!