طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا عباس جدیدی (کثرا... امثاله)
حسام حیدری در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
آن مخلص باصفا، آن پهلوان بیادعا، آن کُننده پا در سگک، آن متخصص در فیتیلهپیچ و عقربک، آن دارای جملاتی چون قند، آن آزاد کننده خوانندگانِ دربند، آن ذلیل کننده خادارتسف، آن ضربه کننده تایمازوف، آن ارسال کننده عکسهای سلفی با یک کلیک، آن کاشف قوانین فیزیک، آن مبدع واژگان جدید، آن صاحب دوبنده قرمز (با زانوبند در گیرندههای سیاه و سفید)، آن کشتیگیر که مثالش در دنیا ندیدی، شیخنا و مولانا عباس جدیدی (ادام ا... افق الزاویه البدنه) از بزرگان شورای شهر بود (در دسته ۱۲۰ کیلوگرم) و در کار حل و فصل امور تهران.
در خبر است که چون بر شورای شهر راه یافت، دست در مایه «سَر بند و پِی» مشکلات شهر کرد و آلودگی هوا را یک دست دو دست، و ترافیک را بُزکش، و مشکلات حمل و نقل عمومی را فیتیله پیچ کرد و آلودگی صوتی را زیرپیچ از مچ گرفت و به پشت رفت و ضربه کرد و همچنان بیوقفه دست در زیر کتفهای حریف میزد الی غیرالنهایه.در فضلیت و مقام او همین بس که در کار مولانا تتلو -حفظه ا... جیگیلی جیگلیه- وساطت کرد واو را از بند رهایی داد چنان که جمله مریدان را حال خوش گشت و بر اینستاگرام او دویدند و لایکهای بسیار سرازیر شد و کامنتها همه: «بغ بغو بغ بغو». در خبر است که منش پهلوانی داشت و با مریدان میگفت: «سه گروه را پیوسته دریابید: بیماران، فقیران و اسیران». نومریدی او را پرسید: «یا شیخ، اینان که گفتی چگونه دریابیم؟» جواب داد: «با بیماران سلفی بگیر، با فقیران سلفی بگیر و با اسیران سلفی بگیر» و مثل او به رضازاده به مثل جولز است به جولی و مثل او به علیرضا دبیر به مثل کایکو به تسوکه و مثل او به کورت انگل به مثل سوباسا به کاکرو یوگا.
آن مخلص باصفا، آن پهلوان بیادعا، آن کُننده پا در سگک، آن متخصص در فیتیلهپیچ و عقربک، آن دارای جملاتی چون قند، آن آزاد کننده خوانندگانِ دربند، آن ذلیل کننده خادارتسف، آن ضربه کننده تایمازوف، آن ارسال کننده عکسهای سلفی با یک کلیک، آن کاشف قوانین فیزیک، آن مبدع واژگان جدید، آن صاحب دوبنده قرمز (با زانوبند در گیرندههای سیاه و سفید)، آن کشتیگیر که مثالش در دنیا ندیدی، شیخنا و مولانا عباس جدیدی (ادام ا... افق الزاویه البدنه) از بزرگان شورای شهر بود (در دسته ۱۲۰ کیلوگرم) و در کار حل و فصل امور تهران.
در خبر است که چون بر شورای شهر راه یافت، دست در مایه «سَر بند و پِی» مشکلات شهر کرد و آلودگی هوا را یک دست دو دست، و ترافیک را بُزکش، و مشکلات حمل و نقل عمومی را فیتیله پیچ کرد و آلودگی صوتی را زیرپیچ از مچ گرفت و به پشت رفت و ضربه کرد و همچنان بیوقفه دست در زیر کتفهای حریف میزد الی غیرالنهایه.در فضلیت و مقام او همین بس که در کار مولانا تتلو -حفظه ا... جیگیلی جیگلیه- وساطت کرد واو را از بند رهایی داد چنان که جمله مریدان را حال خوش گشت و بر اینستاگرام او دویدند و لایکهای بسیار سرازیر شد و کامنتها همه: «بغ بغو بغ بغو». در خبر است که منش پهلوانی داشت و با مریدان میگفت: «سه گروه را پیوسته دریابید: بیماران، فقیران و اسیران». نومریدی او را پرسید: «یا شیخ، اینان که گفتی چگونه دریابیم؟» جواب داد: «با بیماران سلفی بگیر، با فقیران سلفی بگیر و با اسیران سلفی بگیر» و مثل او به رضازاده به مثل جولز است به جولی و مثل او به علیرضا دبیر به مثل کایکو به تسوکه و مثل او به کورت انگل به مثل سوباسا به کاکرو یوگا.
او را تالیفات بسیار است و نقل است که چون خواستند نوبل ادبیات به مولانا باب دیلن -سلمه ا...- دهند، هیچ التفات نکردی و خشم بگرفتی که: «تا عباس هست مرا این مقام نباید و این نشان نشاید» و حقا که راست گفت. در خبر است که چون مطالبات شهرداری را (در ۷۲ ساعت) باز ستاند؛ شیخ چمران -حفظه ا...- و جمله مریدان در شورا، شاخ تعجب بر سر در آورده و گفتند: «یا شیخ، چگونه این کردی؟» کِشِ دوبنده کشید و گفت: «همانطور که مدال طلای جهان ستاندم» و یک ورق ب.کمپلکس ب۱۲ روی میز گذاشت و این از اسرار بود.شبی در مناجات میگفت: «خدایا افق زاویه بدنم را در مسیر حل مشکلات مردم قرار ده و مرا از شر پرستارهای دوربین به دست در امان دار» و بیوفقه اشک میریخت. به سِرش ندا آمد: «آر یو کیدینگ می؟» و این از عجایب بود. و او را جملات عالی است.
گفت: «قرار نبود تا ابد در کُشتی بمانم؛ پوتین هم یک جودوکار موفق بود ولی الان رییس جمهور روسیه است!» و گفت: «هی منو انکر منکر نکنید» و گفت: «مغز سخن را بگیر» و گفت: «حالا این همه آدم عکس گرفتن، فقط زورتون به من رسیده؟» و این آخری راست میگفت. در آخر کار او آوردهاند که چون بیماری بر او پدیدار شد، جانب عزلت گرفت و خود را در اتاق حبس کرد و هیچ کس را راه هیچ نداد. مریدان گفتند: «از چه روی است که این چنین کنی؟ و ما برای ملاقات آمدهایم» گفت: «ما خودمون ختم ملاقاتیم داداچ» و مریدان چون این شنیدند؛ دسته خویشانداز در جیب فروکردند و نعرهها زدند از فصاحت و بلاغتی که در کلام داشت. تمه.
پ
ارسال نظر