طنز؛ دورهمی خاله پادونه و عمو شورنگ
پدرام ابراهيمى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
در استودیو برنامه کودک تلویزیون هستیم. خردسالان دلبندمان به صورت تفکیکشده در استودیو حضور دارند و کف و جیغ میزنند. عمو شورنگ و خاله پادونه با لباس گلباقالی وارد میشوند.
هر دو مجری: بچههای عزیـــــز! سلااااااااااااام!
بچهها: سلااااااااااااام!
خاله پادونه: حالتون خوبه؟
بچهها: بـــــــلـــــــه!
عمو شورنگ: اهل وادادن و عقبنشینی هستید؟!
بچهها: نــــــخـیـــــر!
هر دو مجری: پس حالا به افتخار خودتون، یه دست و جیغ و مرگ بر اتحادیه اروپا!
(بچهها با ندای پرشور خود، ارکان اتحادیه اروپا، کونکاکاف و حوزه دریای کارايیب را به لرزه درمیآورند.)
عمو شورنگ: خب خاله، امروز چه قصهای میخوای به بچهها اعمال کنی؟
خاله پادونه: قصه بره سازش کار و گرگ بدعهد!
عمو شورنگ عروسکی از جیب درمیآورد: عه! اتفاقا من عروسک این بره رو دارم. قیمت این عروسکا چهارصد و نود و هشت هزار تومنه ولی شما اگه به ما پیامک بدید، میتونید اون رو فقط هشت هزار تومن بخرید. پدر مادرای عزیز، اگه نخرید، بچههاتونو همینجا نگه میداریم! خب بریم سراغ قصه.
خاله پادونه: یکی بود، پنج به علاوه یکی نبود! یه پلنگ شجاعی بود که همه تهدیدها رو به فرصت تبدیل میکرد. هر دفعه میرفت با آقا گرگه مذاکره کنه، با یه سبد سوغاتی برمیگشت. اون مرد رفت و به جاش یه بره ترسو اومد. آقا گرگه هم که قول داده بود اون رو نخوره، خوردش! از این قصه چی یاد میگیریم؟
عمو شورنگ: اینکه برهها باید بتمرگن خونه! خب بچهها، برنامه داره تموم میشه. یه دست و جیغ و هورا و حمایت بلند!
بچهها: میرسلیم! میرسلیم! میرسلیم!
نظر کاربران
به جان خودم و با لفظی عامیانه میگم که :به خدا بینهایت لایک از نوع دو انگشتی پیروزی وی شکل نه بلا نسبت اون یکی،
نفستون گرم و دلتون گرمتر
اینکه یه طنز نویس ساده مهران مدیری رو به چالش بکشه عین اینه که یه دانشجوی پزشکی پروفسور سمیعی رو به چالش بکشه;)
متاسفانه بر عکس شعارهای ما ایرانیها هیچکدام ظرفیت کوچکترین نقدی رو ،چه در قالب طنز و چه جدی نداریم و خنده دار اینه که همه از طرف مقابل انتظار سعه صدر داریم.