رابطه انسان های نخستین با خدا
تا آن جا كه تاریخ نشان مىدهد انسانهاى گذشته و حتى انسان هاى قبل از تاریخ نیز با ذاتى برتر آشنا بوده و در برابر او كرنش و عبادت میكردهاند.
آنچه در ادامه میخوانید نظرات حضرت آیت الله امینی درباره خداشناسی انسانهای اولیه است که در کتاب "خداجویی" آمده است.
اكنون این سؤال پیش میآید كه بشر در آغاز چگونه متوجه خدا شد؟ چه انگیزه اى او را به فكر خداپرستى انداخت؟ چه عاملى او را رهنمون شد كه براى جهان آفریدگارى جست جو كند؟ منشأ و ریشه این اندیشه چیست؟ اصولا چه عاملى باعث شد كه انسان به فكر خدا و خداپرستى بیفتد و در این باره بیندیشد؟
با كمی دقت پاسخ این سؤال را میتوان پیدا كرد: در انسان غریزهاى به نام غریزه «علت جویى» وجود دارد، بشر از نخستین روزگار، «علیت» را میشناخته و براى هر پدیده و هر موجود نیازمندى، علتى جستوجو میكرده است، اگر گرسنه میشد دنبال غذا میرفت، زیرا غذا خوردن را علت و عامل رفع گرسنگى میدانست. اگر تشنه میشد براى رفع عطش به سراغ آب میرفت، چون آب را علت رفع تشنگى میدانست. اگر صدایى را از پشت دیوار میشنید یقین داشت كه صدا علتى دارد و در صدد یافتن علتش بر میآمد. اگر بیمار میشد بیمارى خویش را نتیجه علت و عاملى میدانست و به فكر علاج میافتاد. براى رفع سرما به حرارت پناه میبرد. چون حرارت را علت برطرف شدن سرما میدانست.
علت جویى و كنج كاوى در نهاد هر انسانى نهفته است. هر انسانى همواره در تلاش است كه از علل پدیده ها آگاه گردد، لذا در مورد هر پدیده اى «چرا و به چه علتى» را مطرح میكند. وى همواره میكوشد تا براى حس كنج كاو و علت جوى خود، پاسخ درست و قانع كننده اى به دست آورد.
انسان ذاتاً «علت جو» است و این غریزه را نمیتواند از دست بدهد و فراموش كند. همه انسان ها ـ از جمله انسان هاى نخستین ـ از این غریزه طبیعى برخوردار بوده اند. انسان در این جهان میزیسته و با حوادث و رویدادهاى شگفت آور آن روبه رو بوده است، توالى منظم شب و روز، تابستان و زمستان، حركت منظم ماه و خورشید و ستارگان، عجایب و شگفتى هاى حیوانات و گیاهان، كوه هاى مرتفع و دریاهاى وسیع و آب هاى جارى ... این همه را به چشم میدیده و به اندیشه و تفكر میافتاده كه «علت» این جهان چیست و پدید آورنده آن كیست؟ ناچار این جهانِ منظم علتى دارد و آفریدگار دانا و توانایى آن را آفریده است و اداره میكند.
به این ترتیب، انسان هاى نخستین هم با خدا آشنا شدند و به وجود او اعتراف نمودند و در برابر قدرت و عظمتش خاضع شدند. و در یك كلام، خداجویى در فطرت انسان نهاده شده است.
گرچه گروهى به اشتباه افتادند و به پرستش معبودهاى دروغین مشغول گشتند و به تدریج بت پرستى و خورشید پرستى و ماه پرستى و آتش پرستى و ستاره پرستى ... نیز در بین مردم پیدا شد.
ولى پیدایش معبودهاى دروغین نیز خود شاهدى است بر این كه انسان به واسطه غریزه علت جویى خویش توجه داشته كه براى اداره این جهان علتى لازم است، ولى در برخى موارد اشتباه كرده مصادیق دروغین را به عنوان علت و آفریدگار حقیقى پنداشته و به پرستش آنها اشتغال ورزیده است.
كوتاه سخن این كه: انسان به وسیله غریزه «علت جویى» كه در نهادش نهفته است براى مجموع موجودات و پدیده هاى جهان، علتى جستوجو میكرده و به این ترتیب با خداى جهان آفرین كه «علت حقیقى» موجودات نیازمند و پدیده هاى جهان است آشنا گشته و به وجودش پى برده و به پرستش او برخاسته است.
قرآن نیز خداجویى را امرى فطرى مىداند و مىگوید:
اگر از آنان بپرسى كه آسمانها و زمین را چه كسى آفریده پاسخ مىدهند خداى عزیز و دانا.
و مىفرماید: و اگر از آنان سؤال كنى كه چه كسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر كرده؟ مىگویند: خدا، پس چرا دروغ مىبندند؟
باز مىفرماید: و اگر از آنان سؤال كنى چه كسى از آسمان باران نازل مىكند و زمین را به وسیله آن زنده مىكند؟ مىگویند: خدا. به آنان بگو: سپاس مال خدا است ولى اكثر آنان خوب نمىاندیشند.
منبع: خبرگزاری برنا
ارسال نظر