طنز؛ مروری بر «کارنامه» وزرای مستعفی!
احمدرضا کاظمی در روزنامه شهروند نوشت:
محمود گودرزی
برخلاف ما که تنها نمره ٢٠ داخل کارنامهمان مربوط به درس «ورزش» بود، در کارنامه آقای گودرزی که فقط یک درس هم دارد، روبهروی «ورزش» یک ٧٥/٩ دیده میشود که البته قرار است آن را با گرفتن تعهد و آمدن ولی ایشان به مدرسه، به ١٠ تبدیل کنیم!
محمود گودرزی
برخلاف ما که تنها نمره ٢٠ داخل کارنامهمان مربوط به درس «ورزش» بود، در کارنامه آقای گودرزی که فقط یک درس هم دارد، روبهروی «ورزش» یک ٧٥/٩ دیده میشود که البته قرار است آن را با گرفتن تعهد و آمدن ولی ایشان به مدرسه، به ١٠ تبدیل کنیم!
نمیدانم یادتان هست یا نه اما آقای روحانی سرگرفتن رأی اعتماد برای وزیر ورزش و جوانان کلی مکافات داشت، قبل از آقای «گودرزی»، سه وزیر پیشنهادی دیگر بنا بر دلایلی «شقایقی» ازمجلس رأی اعتماد نگرفتند و خب دراین شرایط طبیعی است گزینه چهارم اینطوری از آب دربیاید. شما دخترجوانی را درنظر بگیرید که خواستگار اولش را به خاطر «کچلی» سرش رد کند، خواستگار دومش را به خاطر «کوتاه» بودن قدش و خواستگار سومش را به خاطر «بیپولی»، شک نکنید که این آدم درنهایت مجبور میشود با خواستگار چهارمش که هم کچل است، هم کوتاه و هم بیپول ازدواج کند!
علیاصغر Funny
این که شما وزیر آموزشوپرورش یک کشور باشی و کارنامه چندمیلیون دانشآموز زیر دستت باشد اما در کارنامه خودت یک نمره قبولی هم دیده نشود، آدم را یاد این پزشکهای مشاور خانواده میاندازد که خودشان سه تا زن طلاق دادهاند! مثل این است که شما بروید پیش یک دکتر اعصاب و روان که طرف خودش پلک چشمش تیک عصبی دارد! علیاصغر فانی بعد از عدم رأی اعتماد مجلس به آقای نجفی وزیر شد و به گفته سخنگوی فراکسیون امید، تا ساعت هفتونیم صبح امروز قرار بوده با یک سیستم پوتین- مدودوفی (نسخه داخلی: کفاشیان- تاجی) با همان آقای محمدعلی نجفی جایگزین بشود که ایشان ناگهان و به صورت خودجوش انصراف میدهد. ملاحظه میکنید این روزها سرعت تغییرات درکابینه دولت ازسرعت پا عوضکردنهای کریس رونالدو هم بیشتر شده و وزرا نیامده استعفا میدهند! ما مهمترین قراری که توی عمرمان در ساعت هفتونیم صبح کنسل کردهایم، قرارحلیم خوردن با بچههای دانشگاه بوده! واقعا چه اتفاقی میتواند برای آقای نجفی افتاده باشد که این وقت صبح قید وزیرشدن را زده است؟
علی جنتی!
متأسفانه علی جنتی در دوران وزارتش تمام تمرکزش را روی کمکردن فشار غیرخودیها گذاشته و کلا قید خواستههای خودیها را زده بود. درواقع حکایت او حکایت آن دانشآموزی است که از ترس ناظم کل سال تحصیلی موهایش را به موقع کوتاه کرده و ژل نزده، یقه پیرهنش را تا جایی که امکان دارد و حداقل میزان اکسیژن را عبور میدهد، بسته است.
سر صف تکان نخورده و موقع ازجلونظام گلویش را پاره کرده، اما سرکلاس هیچوقت مشقهایش را به موقع ننوشته و به وظایفش بهعنوان یک دانشآموز عمل نکرده! حالا هم یکبار که دستش توی دماغش بوده، آقامعلم مچش را گرفته و نهتنها تا جایی که میخورده کتکش زده، بلکه از کلاس بیرونش کرده و نمره انضباطش را هم صفر داده است! این روزها گوشه دفترچه یادداشت او این شعر را میشود دید:
با ســـلام خدمت شما... عرض کنم، که دولــــت ما
اونقدام بد نیس که میگن... کاش میشد، ندم استعفا
فیــــلمای بدون اکــــران... کتــابای پُرســانسور
زورمــون نمیرســه به... اون که میده فحش ناجور
راستی چندوقته که میان... دو سه تا روزنامه، گهـگاه
روزگارشون بدک نیست... شکرِ ارشاد، گرمه دادگاه!
پیرهنــای دیپلماتم .. توی گنــجه، کــنج دیـــوار
ساز «کلهر» روی میزم... کنسرتش لغو شده ١٠بــار!
پ
ارسال نظر