طنز؛ پوزیسیونِ اپوزیسیون!
سوشیانس شجاعیفرد در روزنامه شهروند نوشت:
آقا یک سوالی برای بنده پیش آمده! پیچ رادیو را که باز میکنم، رئیس سازمان محیطزیست میگوید: برای حراست و حفاظت از آب باید اقداماتی انجام شود! خب! دکمه تلویزیون را که میزنم و روشن میکنم، میبینم که اخبار از قول وزیر صنایع فرمایش دارند که صنایع کشور را باید تقویت کنیم!
آقا یک سوالی برای بنده پیش آمده! پیچ رادیو را که باز میکنم، رئیس سازمان محیطزیست میگوید: برای حراست و حفاظت از آب باید اقداماتی انجام شود! خب! دکمه تلویزیون را که میزنم و روشن میکنم، میبینم که اخبار از قول وزیر صنایع فرمایش دارند که صنایع کشور را باید تقویت کنیم!
البته کمی که دقت میکنم، متوجه میشوم که این اخبار کانال جمه! چون تلویزیون خودمان که جز مشکلات و بدبختی و بدعهدی و اینها خبر دیگری ندارد! میزنم آن یکی کانال میبینم وزیر کار گفته باید برای رفاه بازنشستگان فکری بشود! بعد پرسیده که چرا جوانان باید بیکار باشند؟!
خب! کانال بیبی بیب هم توی اخبارش حرفهای رئیسجمهوری را پخش میکند که بیکاری باید رفع شود، عجب! بعد میزنم یک کانال دیگر ببینم کی چی گفته که متوجه میشوم برادرم، قفل کانالهای قفلی را برداشته!
خلاصه بعد از یک ربع مجبور میشوم روزنامه همشهری را باز کنم که میبینم شهردار تهران گفته باید ناوگان شهری بازسازی بشود، بعدش هم گفته فروش تراکم ساختمانی کار درستی نیست، اصلا یعنی چی توی هرکوچهای یک برج ساخته شده؟!
خب! یک روزنامه دیگر را ورق میزنم تا به صفحه حوادثش برسم، وسط راه میبینم یکی ازنمایندههای اصلاحطلب گفته؛ باید قوانینی که با جامعه تعارض دارد، اصلاح شود! خب!
خب و کوفت! خب و زهرمار! خب ما رو مسخره کردید؟! پس شماها الان سرجاهایتان، روی آن صندلیهایتان نشستهاید که چه کار کنید؟! خب د یالا! وسط جلسات و بیزینسها و شوآفهایتان، یکم هم از کار کنید! چیزی نمیشه که!
باز دم انتخابات شد همه برای من شدند اپوزیسیون! هی اینجا ایراد دارد، آنجا باید این کار را کرد! خب استعفا بدید بیایید کنار ما توی تحریریه، صندلی هم کم بود روی پای همدیگر مینشینیم! میخواهید غر بزنید و ایراد بگیرید و بگویید لنگش کن، خب از آن صندلیهای مدیریتی بلند شوید بیایید کار روزنامهنگاری کنید، دور هم توقیف شویم! حقوق گرفتید که بگویید مشکلات چیست؟!
**
امروز یادم رفت اول مطلبم را به یاد آن همکار از کف رفته شروع کنم! عرضم به حضورتان که یکشنبه دوم آبانماه را درحالی آغاز میکنیم که هنوز حقوقها را ندادهاند! یارانههای بنده را نریختهاند، هنوز برای سرشماری نیامدهاند، درصد محبوبیت ترامپ مصداق خوف و رجاست و هنوزحقوق ما را ندادهاند! (بنده دوجا کار میکنم و هر دوهنوز حقوق مرا ندادهاند!)
حالا ما که شانس نداریم، نگرانم یکشنبه دوم آبان را درحالی به پایان ببرم که ترامپ از کلینتون جلو بزند، به جای مأمور سرشماری یکی از این مأمور قلابیهایی که به بهانه سرشماری و کنتور برق میآیند، به تورم بخورد و بیعفت شوم، املاک نجومی و حقوقهای نجومی و چمدانهای دلاری که از استکبار میگیرم را کشف و یارانهام را قطع کنند و بدتر از همه اینکه هر رئیس اولم بفهمد در روزنامه کار میکنم و حقوقم را ندهد و روزنامه بفهمد که من خودم کارم و حقوق اینجا را هم ندهند! میترسم حالا که چتر نجاتمون که باز نشده، برسیم پایین ببینیم جیپ هم رفته باشد! شانس نداریم که!
پ
ارسال نظر