طنز؛ داستان چوپان خالی بند در...
یکی بود، یکی نبود. غیر از یک دولت پاکدست و خدمتگزار، کسی نبود! در دهی، چوپانی زندگی می کرد که گوسفندان مردم را به چرا می برد...
یکی بود، یکی نبود. غیر از یک دولت پاکدست و خدمتگزار، کسی نبود! در دهی، چوپانی زندگی می کرد که گوسفندان مردم را به چرا می برد. روزی، چوپان خواست سر به سر مردم ده بگذارد و داد بزند: «آی گرگ! آی گرگ!» اما همین که دهانش را باز کرد، یک نفر از لای بوته ها بیرون پرید و گفت: «داداش، تا دهنت بازه، این آمار پیشرفت در پروژه های عمرانی، مسکونی، بنادر، کشتی رانی، مواد غذایی، شرکت های دارویی، نفت، گاز، پتروشیمی، جاده سازی و غیره رو هم داد بزن!»
چوپان که از خواندن آمار خوشش می آمد و فکر می کرد با داد زدن این آمار، در میان مردم ده اعتباری پیدا می کند، آماری که دستش داده بودند را داد زد! وقتی مردم ده صدایش را شنیدند و به سمتش آمدند، از او پرسیدند: «حالا، این ها که گفتی کو؟» چوپان هر چه دور و برش را نگاه کرد، چیزی جز صحرا، درخت، بوته و دهشان ندید. آمد بگوید این آمارها را یک نفر، که از لای بوته ها بیرون آمده بود، داده دستش، ولی آن مرد را هم پیدا نکرد! خلاصه دردسرتان ندهم، این طوری شد که مردم ده، از ان روز به بعد، چوپان دهشان را «چوپانِ آمار خالی بندی بده!» لقب دادند!
دولت فعلی!
وقتی چوپان قبلی مدت خدمتگزاری اش تمام شد و جایش را به چوپان جدید داد، چوپان تازه خواست کمی سر به سر مرده ده بگذارد و فریاد بزند: «آی گرگ! آی گرگ!» ولی متوجه شد اصولا گوسفندی در چراگاه وجود ندارد که گرگ بخواهد به آن ها حمله کند. هر چه نگاه کرد، سگ گله را هم پیدا نکرد! با دقت بیشتری که نگاه کرد، دید چمن و سبزه های صحرا هم غیب شده اند!
نظر کاربران
عالی بود
....کیه که ندونه ما چقد منابع از همه نوع داریم
به این شاگرد چند می دهید؟
معلم در سر کلاس درس، از دانش آموز 5 سؤال میکنه و دانش آموز جوابهای مناسب هر سؤال را می دهد
لطفآ شما با توجه به سؤال و جواب نمره خود را از 20اعلام بفرمایید با دلایل خودتان
ممنونم
معلم:ناپلئون درکدام یک از جنگهایش کشته شد
شاگرد:: در آخرین جنگش
معلم:::اعلامیه استقلال امریکا در کجا امضاء شد
شاگرد::در پایین صفحه
معلم:::علت اصلی طلاق چیست:::
شاگرد:: ازدواج
معلم::: علت اصلی عدم موفقیت چیست؟
شاگرد:: امتحانات
معلم::: چه چیزی را نی شود در صبحانه خورد؟
شاگرد:: ناهار و شام را