طنز؛ عمل خير بخواهند اگر بتواني
سيد علي ميرفتاح در روزنامه اعتماد نوشت:
ما عادت كردهايم كه از خود رفع مسووليت كنيم و همه تقصيرها و گناهان را به گردن «بالايي»ها يا دولت بيندازيم. اگر فقير ببينيم ميگوييم «چرا دولت براي اينها فكري نميكند؟» و اگر گدايي به قصد تكدي راهمان را سد كند و كمك بخواهد ميگوييم «برو خدا روزيات را جاي ديگر حواله كند.»
اما اين «جاي ديگر» كجاست؟ ما چه مسووليتي در برابر فقرا داريم و در مقابل گرفتارها و بيچيزها و به قول امروزيها آسيبديدگان چه وظيفهاي داريم؟شكي نيست كه دولتها بايد كار كنند و ريشه فقر را بكنند.
دولتها موظفند كه به آسيبديدگان برسند و مشكلات آنان را حل كنند. بعد از دولت اين اغنيا هستند كه بايد سر كيسه را شل كنند و درويش بينوا را شكرانه سلامت تفقدي نمايند. اغنيا به همان اندازه كه از جامعه خوب درميآورند، وظيفه دارند كه خوب هم خرج كنند و ضعيفان را دستگيري كنند.
در اين بديهيات ترديدي نيست. اما ما طبقه متوسط آيا وظيفهاي نداريم؟ آيا همين مختصري كه در صندوق صدقات مياندازيم كافي است؟ آيا همين مختصري كه جواب گداهاي سمج را ميدهيم كافي است كه شبها عذاب وجدان نداشته باشيم و سر راحت به بالين بگذاريم.
پيامبر فرمودهاند كسي كه شب را صبح كند و هيچ اهتمامي به امور مسلمانان نورزد مسلمان نيست. آيا منظور ايشان فقط دولتمردان و صاحبدولتان بوده؟ آيا من و شما عذرمان موجه است كه اهتمامي به امور مسلمين نداريم؟ آيا همين مختصري كه براي دفع بلا صدقه ميدهيم كافي است؟
چند وقت پيش توي خيابان مرد ميانسالي را ديدم كه اسكناسي را دور سرش گرداند و انداخت توي دهان گداآهني سرچهارراه. آيا فرداي قيامت تكليف از او ساقط است و كسي بازخواستش نميكند كه چرا به فكر فقرا نبوده؟
صبر كنيد، منظورم اين نيست كه حالا به اين مختصر درآمدي كه داريد/ داريم يك عذاب وجدان بزرگ و سهمگين هم ضميمه كنم. من نه پليس درونيام و نه پليس بيروني كه بخواهم عيش طبقه متوسط را منغص كنم. هركسي مسوول كار و كردار خودش است. يكي ميخواهد به ديگران كمك كند، خدا امواتش را بيامرزد، يكي هم كاري به كار بقيه ندارد، لابد خودش ميداند جواب وجدانش را و البته جواب خدا را چه بدهد.
اما اخيرا توسط يكي از همكارانم متوجه بزرگواري و مهرباني و خير و بركت خانوادهاي شدم كه هرچه كردم نتوانستم چيزي دربارهشان ننويسم. همكارمان شرمين نادري از زن و شوهري گفت كه با همين درآمدهاي معمولي و كارمندي زير بار خيري عظيم رفتهاند و سرپرستي سيزده بچه قد و نيمقد را به عهده گرفتهاند.
اينها نه ارث پدري دارند، نه آسمان بر سرشان زر باريده، بلكه توكل به خدا كرداند و همانطوري كه پدر و مادر فرزند تنيشان هستند، بيسر و صدا و بيچشمداشت پدر و مادر سيزده بچه غريبه شدهاند. بزرگ كردن چهارده بچه كه هزار ماشاءالله عين دستهگل ميمانند كار سختي است.
اينها البته ميتوانستند بگويند چشم دولت كور، دندش نرم، بهزيستي خودش برود و اين بچههاي يتيم را بزرگ كند. ميتوانستند بگويند ما كه آنها را نزاييدهايم. هر كس زاييده خودش هم يك فكري برايشان كند. نديدهايد سر چهارراه بچههاي بخت برگشتهاي را كه به قدرت افيون سر بر صدي دايه خم كردهاند و به سختي نفس ميكشند؟
ما همه ميبينيم. كافي است توي پاركها و كنار پيادهرو و درون بيغولهها سرك بكشيم، ببينيم به چه فاجعهاي تبديل شدهاند اين كودكان بيسرپرست. همينجا زير پل ملاصدرا، كنار چمران ببينيد، بپرسيد، اگر جرات داريد سر بزنيد دريابيد چه خبر است. اين بچهها - طفليها - بيآنكه سايه پدر بالاسرشان باشد و بيآنكه مهر مادري را تجربه كنند، لاي خاك و خل بزرگ ميشوند يا خدايي نكرده گرما و سرما و گرسنگي را طاقت نميآورند و ميميرند و زودتر از آنكه كسي از وجودشان خبردار شود قاطي زبالههاي شهري به دور افكنده ميشوند.
اما همه كه مثل ما نيستند. لااقل اين پدر و مادري كه شرمين نادري ملاقاتشان كرده به هر زور و ضربي بوده وارد ميدان شدهاند و اين طفل معصومها را به فرزندي گرفتهاند و با آنها همان معاملهاي ميكنند كه با جگرگوشه خود...
اما ظاهرا بهزيستي گفته اگر ميخواهيد به اينها شناسنامه بدهيم واجب است كه براي پسرها يك خانه جداگانه و براي دخترها يك خانه جداگانه ديگر بگيريد. اينها خودشان هم مستاجرند. حالا از كجا جور كنند سي، چهل ميليون پول پيش را كه كسي به كار خيرشان گير ندهد، خدا ميداند. كاش بتوانيم به اينها كمك كنيم؟ خودمان كه زير بار چنين خير سنگيني نميرويم اما كاش چنين پدر و مادر نيكوكاري را زير اينبار گران تنها نگذاريم.
پ
نظر کاربران
این الان طنز بود؟