طنز؛ عدوی تو نیستم من، انکار توام
آیدین سیارسریع در وبسایت چیزنا نوشت:
یک سری از دوستان هموطن هستند که علاقه خاصی به انکار دارن. آخرین باری که چیزی رو تایید کردن می رسه به دوران کودکیشون که در جواب عمو شکلات می خوری؟ نتونستن مقاومت کنن و گفتن آره. دیگه از اون به بعد تمام دیالوگ هاشون با «نه» شروع شد. میگم فروشنده تو روز اول اکرانش ۲۵۰ میلیون فروخته. میگه نه! این به خاطر اینه که بلیت ها رو گرون کردن. میگم فلانی واقعا نویسنده ی خوبیه. میگه «نه! شما توجه کن که این آقا سی ساله داره می نویسه.
یک سری از دوستان هموطن هستند که علاقه خاصی به انکار دارن. آخرین باری که چیزی رو تایید کردن می رسه به دوران کودکیشون که در جواب عمو شکلات می خوری؟ نتونستن مقاومت کنن و گفتن آره. دیگه از اون به بعد تمام دیالوگ هاشون با «نه» شروع شد. میگم فروشنده تو روز اول اکرانش ۲۵۰ میلیون فروخته. میگه نه! این به خاطر اینه که بلیت ها رو گرون کردن. میگم فلانی واقعا نویسنده ی خوبیه. میگه «نه! شما توجه کن که این آقا سی ساله داره می نویسه.
گاو هم سی سال می نوشت می شد همینگوی.» ذهنیت اینها اینه که من می دونم و شما نمی دونین. من خوبم بقیه بدن. من اسکارلت ژوهانسونم بقیه حلیمه سعیدی. برای همین اولین راهی که برای اثبات این مهم به ذهن شون میرسه انکار بقیه ست. اما بحران برای این افراد وقتی ایجاد میشه که با نظر شما موافقند ولی مجبورن مخالفت کنن. در این مواقع معمولا فشار زیادی رو متحمل میشن. طرف داره زیر دمای ۵۰ درجه خورشید تصعید میشه میگم هوا خیلی گرم شده. میگه «نه! الان آفتاب مستقیم می زنه، نیم ساعت بعد خوب میشه.»
دیگه از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم در مقابلش هیچ حرفی نزنم ولی خودش اومد باب بحث رو باز کرد. گفت: میخوام وام بگیرم. گفتم: اوهوم! گفت: می تونی راهنماییم کنی؟ گفتم: نه. گفت: خواهش می کنم. گفتم: نمی تونم، ولم کن. افتاد به پام و شروع کرد به گریه و خواهش و التماس. آخر دلم سوخت و گفتم: اول باید ضامن پیدا کنی. یهو با چهره ی بشاش بلند شد و گفت: نه! اول باید مدارک رو کامل کنم. بعد یک نفس عمیق کشید و چشم هاش رو بست و سعی کرد از این «نه» ای که گفته به اوج لذت برسه. توصیه ی ما در هنگام مواجهه با این افراد اینه که فقط با چند حرکت سر تاییدشون کنید و بذارید از زندگی لذت ببرن.
پ
ارسال نظر