طنز؛ میخ مریخ
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
توی قوانین مریخ یک قانونی هست با این مضمون که اگر ثابت شود یک نفر دچار بیماری صعبالعلاج -مثل آلزایمر - است باید از پستش خداحافظی کند. توی همین قانون گفته شده اگر معلوم شود این بیماری به قبل بازمیگردد، تمام دستورات صادرشده از سوی وی از آغاز بیماری نامعتبر خوانده میشود. بابای سوفیا این حرفها را میزند. من میگویم: «ما چی کار داریم به مریخیها؟ ما خودمان میخ قوانین خودمان هستیم. همین مانده میخ مریخ هم بشویم». حالا بابای سوفیا به من، میدون دوم، عاشق سوفیا، گیر داده که تو هم برو شخصی از رئیس سابق سازمان تأمین اجتماعی شکایت کن و بگو حقت بالا و پایین شده. چطور؟ و چرا؟ چون «وکیل مدافع تعدادی از کارگران در پرونده تأمین اجتماعی» گفت: عمده اتهامات سعید مرتضوی در پرونده تأمین اجتماعی تخلفات کلان مالی است.
توی قوانین مریخ یک قانونی هست با این مضمون که اگر ثابت شود یک نفر دچار بیماری صعبالعلاج -مثل آلزایمر - است باید از پستش خداحافظی کند. توی همین قانون گفته شده اگر معلوم شود این بیماری به قبل بازمیگردد، تمام دستورات صادرشده از سوی وی از آغاز بیماری نامعتبر خوانده میشود. بابای سوفیا این حرفها را میزند. من میگویم: «ما چی کار داریم به مریخیها؟ ما خودمان میخ قوانین خودمان هستیم. همین مانده میخ مریخ هم بشویم». حالا بابای سوفیا به من، میدون دوم، عاشق سوفیا، گیر داده که تو هم برو شخصی از رئیس سابق سازمان تأمین اجتماعی شکایت کن و بگو حقت بالا و پایین شده. چطور؟ و چرا؟ چون «وکیل مدافع تعدادی از کارگران در پرونده تأمین اجتماعی» گفت: عمده اتهامات سعید مرتضوی در پرونده تأمین اجتماعی تخلفات کلان مالی است.
به گزارش فارس، این وکیل درخصوص برگزاری دادگاه سعید مرتضوی - در ادامه رسیدگی به اتهامات مدیرعامل سابق سازمان تأمین اجتماعی و دادستان سابق تهران - در تاریخ ١٤ شهریورماه ٩٥، گفت: «از مرتضوی بهعنوان دادستان سابق تهران به دلیل بازداشت غیرقانونی و اتهامات دیگر شکایت شده است و بهعنوان مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی هم عمده اتهامات مرتضوی تخلفات کلان مالی است».بابای سوفیا معتقد است نهتنها همه روزنامههایی که در این مدت بسته شده باید باز شوند، بلکه همه کارگرها باید حقشان را بگیرند چون حقوق کارگر را قبل از اینکه عرقش خشک شود باید داد، نهاینکه عرقش را درآورد و حقوقش را هم خورد.
وصیت
میبینی سوفیا. من یکبار از دست بابات عصبانی بودم که میگفت چون من پول ندارم، تو را به من نمیدهد در نتیجه میخواستم بابات را اذیت کنم. بابات گفت پسرم تو مسئلهات مالی است. بگو چقدر پول بدهم بهت عصبانیت فروکش میکند بعد بیا ببینم هنوز هم عصبانیای و میخواهی من را اذیت کنی یا نه. میبینی چطوری ما میخ مریخیم؟ آنهم میخ سرکج.
پ
ارسال نظر