ماجرای جالب کودکان سیه چشم حفرهای!
داستان بچه های چشم حفره سیاه، اسطوره ای خیالی است که از دنیای اینترنت برآمده. اینترنت ابزار خوبی برای آگاهی بخشی و کسب اطلاعات است؛ اما می تواند جایی برای شایعه افکنی و دروغ پراکنی هم باشد.
خانم ادلی گوید: در اتاق خود نشسته بودم و کتاب می خواندم. نزدیک ساعت ۱۱ شب بود. صدای قدم های کسانی را در بیرون از خانه شنیدم. به پشت پنجره رفتم و با کمال تعجب دو کودک را دیدم. پنجره را باز کردم تا بپرسم آنجا چه می کنند. گفتند که اجازه بده بیاییم داخل خانه. من به آن دو اجازه ندادم و گفتم: چرا می خواهید بیایید؟
آنها جواب دادند می خواهیم حمام برویم. شگفت زده شدم. با دقت به آنها نگاه کردم. چشم هایشان ترسناک بود؛ دو حفره سیاه که هیچ سفیدی نداشت.
برایان بیتیل روزنامه نگاری است که برای اولین بار موضوع کودکان چشم حفره سیاه را مطرح کرد و درباره آنها نوشت؛ کودکانی که چشم هایشان کاملا سیاه است و هیچ سفیدی ندارد و رفتارهای عجیب و غریبی دارند. دائما می خواهند وارد خانه یا ماشین کسی شوند و در هنگام عصبانیت، عمق و سیاهی چشمانشان بیشتر و بیشتر می شود.
برایان در یادداشت های خود می نویسد: در حال رانندگی در یک جاده تاریک و دور افتاده بودم که دوکودک را دیدم. پرسیدم که آنجا چه کار می کنند. آن دو پاسخ دادند که در حال رفتن به سینما هستند، ولی پول خود را در خانه جا گذاشته اند و از من خواستند که آنها را به سینما ببرم. آن دو ترسناک، مرموز و عجیب بودند و وقتی به آنها اجازه سوار شدن ندادم، از عصبانیت چشم هایشان سیاه تر و سیاه تر می شد. من هم به سرعت فرار کردم.
داستان های زیادی درباره آنها نقل شده است. افرادی که آنها را دیده اند، پس از چندی به بیماری های مختلفی دچار شده و تا مرز مرگ پیش رفته اند؛ اما آنها چه کسانی هستند؟!
گروهی از مردم آنها را نوعی خون آشام می دانند. بر پایه نظریه دسته دوم، آنها نتیجه ازدواج انسان ها و موجودات فضایی هستند و گروه سوم آنها را فرزندان جن ها می دانند.
باری نابیر نویسنده ای است که در این باره تحقیقات گسترده ای انجام داده است. او می گوید: داستان بچه های چشم حفره سیاه، اسطوره ای خیالی است که از دنیای اینترنت برآمده. اینترنت ابزار خوبی برای آگاهی بخشی و کسب اطلاعات است؛ اما می تواند جایی برای شایعه افکنی و دروغ پراکنی هم باشد. خیلی سخت است که بفهمی در اینترنت کدام ماجرا راست است و کدام دروغ...البته اصل موضوع را انکار نمی کنم؛ ممکن است چیزی شبیه این اتفاق افتاده باشد که از گزند مبالغات و بزرگنمایی های اینترنتی در امان نمانده است.
ارسال نظر