نگرانی های آقای دلواپیش
طنز؛ در فواید خاموشی
آیدین سیارسریع در روزنامه ایران نوشت:
راه انداختن دعوا یکی از راههایی است که آدم را از اصل ماجرا غافل میکند و چون ما در بیشتر موارد به اصل ماجرا زیاد علاقه نداریم و با توجه به اینکه حقیقت تلخ است و این حرف ها، همیشه یکی از پیشگامان فن نزاع و یقه گیری بوده ایم. تا قبل از ظهور فضای مجازی ما مجبور بودیم همهاش توی کوچه و خیابان از مهارت هایمان استفاده کنیم، با خانمها هم نمیتوانستیم دست به یقه شویم. ولی خدا رو شکر با آمدن شبکههای اجتماعی تمام محدودیتها برطرف شد و توانستیم در حالتهای مختلف از جمله خوابیده روی یک دست، ایستاده، دمر، طاقباز و بدون محدودیت زمانی و مکانی تنها با در دست داشتن یک گوشی دعوا راه بیندازیم و این چند تا فحشی که هر روز با دیدن موفقیتهای دیگران میماند روی دلمان را یک جایی خالی کنیم. بعدها مجبور شدیم که نوآوری هم بکنیم. یعنی از شکاف دیوار هم یک سوژهای برای دعوا در میآوردیم. از برنامههای تلویزیون دعوای قومیتی درآوردیم، از مرگ هنرمند دعوای پزشک و غیرپزشک درآوردیم، از جمله یک سلبریتی در فضای مجازی هم دعوای فمنیستی. و جالبتر از همه این است که هیچ اتفاق مثبتی بعد از این دعواها نمیافتد. یعنی دعوا میکنیم که فقط بزنیم. در پایانِ هیچ کدام از این دعواها و معرکهگیریهای مجازی و حقیقی نه رفتاری اصلاح شده نه راه غیرمستقیمی ،مستقیم و نه پینوکیویی آدم شده. تنها ثمرهشان این بوده که حساسیت روی آن موضوع زیاد میشد و بعد دیگر نمیشد راجع به آن حرف زد! به طور مثال شما اگر الان راجع به زنان چیزی بنویسید اگر مرد باشید که خب غلط میکنید که راجع به زنان اظهارنظر میکنید ای ظالمان سیه طینت تاریخ! اگر زن باشید هم که کی به شما مجوز نمایندگی از طرف زنان رو داده؟ نتیجه هم این میشود که یک موضوع دیگر به موضوعات ممنوعه کشور اضافه میشود! از آخرین دستاوردهای این معرکه گیرهای مجازی هم میتوان به این اشاره کرد که فردا اگر ما بر اثر خطای پزشکی مردیم باید بگویند خودش مرد! اصلاً معتاد بود کرم انداخت. از آنور پزشک بنده خدا هم اگر تقصیری نداشته باشد نمیتواند بگوید من تقصیر نداشتم، چون پزشک اصولاً کسی است که خون مردم را در شیشه میکند و بیجا میکند در مسألهای بیتقصیر باشد. از طرفی بعد از مرگمان هم کسی جرأت نمیکند راجع به ما حرف بزند. چون اگر در سوگ ما چیزی بنویسد مرده پرست است اگر ننویسد بیتفاوت به مرگ هنرمندان مملکت. شاید بهتر باشد رجوع کنیم به ادبیات کهن ارزشمندمان، گلستان سعدی را باز کنیم و قبل از کامنت گذاشتن باب چهارم را خوب بخوانیم: در فواید خاموشی!
راه انداختن دعوا یکی از راههایی است که آدم را از اصل ماجرا غافل میکند و چون ما در بیشتر موارد به اصل ماجرا زیاد علاقه نداریم و با توجه به اینکه حقیقت تلخ است و این حرف ها، همیشه یکی از پیشگامان فن نزاع و یقه گیری بوده ایم. تا قبل از ظهور فضای مجازی ما مجبور بودیم همهاش توی کوچه و خیابان از مهارت هایمان استفاده کنیم، با خانمها هم نمیتوانستیم دست به یقه شویم. ولی خدا رو شکر با آمدن شبکههای اجتماعی تمام محدودیتها برطرف شد و توانستیم در حالتهای مختلف از جمله خوابیده روی یک دست، ایستاده، دمر، طاقباز و بدون محدودیت زمانی و مکانی تنها با در دست داشتن یک گوشی دعوا راه بیندازیم و این چند تا فحشی که هر روز با دیدن موفقیتهای دیگران میماند روی دلمان را یک جایی خالی کنیم. بعدها مجبور شدیم که نوآوری هم بکنیم. یعنی از شکاف دیوار هم یک سوژهای برای دعوا در میآوردیم. از برنامههای تلویزیون دعوای قومیتی درآوردیم، از مرگ هنرمند دعوای پزشک و غیرپزشک درآوردیم، از جمله یک سلبریتی در فضای مجازی هم دعوای فمنیستی. و جالبتر از همه این است که هیچ اتفاق مثبتی بعد از این دعواها نمیافتد. یعنی دعوا میکنیم که فقط بزنیم. در پایانِ هیچ کدام از این دعواها و معرکهگیریهای مجازی و حقیقی نه رفتاری اصلاح شده نه راه غیرمستقیمی ،مستقیم و نه پینوکیویی آدم شده. تنها ثمرهشان این بوده که حساسیت روی آن موضوع زیاد میشد و بعد دیگر نمیشد راجع به آن حرف زد! به طور مثال شما اگر الان راجع به زنان چیزی بنویسید اگر مرد باشید که خب غلط میکنید که راجع به زنان اظهارنظر میکنید ای ظالمان سیه طینت تاریخ! اگر زن باشید هم که کی به شما مجوز نمایندگی از طرف زنان رو داده؟ نتیجه هم این میشود که یک موضوع دیگر به موضوعات ممنوعه کشور اضافه میشود! از آخرین دستاوردهای این معرکه گیرهای مجازی هم میتوان به این اشاره کرد که فردا اگر ما بر اثر خطای پزشکی مردیم باید بگویند خودش مرد! اصلاً معتاد بود کرم انداخت. از آنور پزشک بنده خدا هم اگر تقصیری نداشته باشد نمیتواند بگوید من تقصیر نداشتم، چون پزشک اصولاً کسی است که خون مردم را در شیشه میکند و بیجا میکند در مسألهای بیتقصیر باشد. از طرفی بعد از مرگمان هم کسی جرأت نمیکند راجع به ما حرف بزند. چون اگر در سوگ ما چیزی بنویسد مرده پرست است اگر ننویسد بیتفاوت به مرگ هنرمندان مملکت. شاید بهتر باشد رجوع کنیم به ادبیات کهن ارزشمندمان، گلستان سعدی را باز کنیم و قبل از کامنت گذاشتن باب چهارم را خوب بخوانیم: در فواید خاموشی!
پ
ارسال نظر