طنز؛ زندگی اینستاگرامی
آیدین سیارسریع در روزنامه ایران ن.شت:
این روزها احساس میکنم زندگی اکثر هموطنان عزیز در اینستاگرام جریان دارد. یعنی شما خبرگزاری و سایت خبری را که باز میکنی میبینی به جای به نقل از فلان و بهمان نوشته فلانی در اینستاگرام خود نوشت: لاک زدم! یا در کپشن عکسش سوار بر مازراتی و جام قهرمانی در دست نوشته: با خدا باش پادشاهی کن.
غرض اینکه این اینستاگرام زندگی حرفهای سلبریتیهای مملکت را هم تحتالشعاع قرار داده است. مثلاً تیتر زدهاند محسن چاوشی در واکنش به انتقاد هواداران عکسهای اینستاگرام خود را پاک کرد. بعد کنجکاو میشوی ببینی چرا این کار را کرده. متوجه میشوی کامنتهای هواداران یک همچین سیری داشته:
- محسن جون عاشقتم، شعراتو امروزی کن.
- محسن عزیزم لطفاً کلاسیک نخوان، مولوی هم شد شاعر؟
- محسن جان داریم بهت اخطار میدیم، تو جوونی این کارو با خودت نکن.
- فکر کردی کی هستی؟ صدای جاروبرقی ناسیونال قدیمی در میاری فکر کردی خواننده ای؟ آنفالو!
در گوشه دیگری از سرزمین اینستاگرام هم عدهای از سلبریتی خوارها مشغول صحبت با اقوام دو بازیکن و نکوهش انتقال آنها به ترکیه هستند. یک سری عکس انفجارهای ترکیه را گذاشتهاند و نوشتهاند: وای خوب شد نرفتیم. یک سری کامنت گذاشته اند ای کاش طارمی و رضاییان تو فرودگاه بودند. دیگری نوشته: خوب شد، تا اینها باشن که تو کار بقیه کشورا دخالت نکنن. ملاحظه میفرمایید که ما در اینستاگرام و فضای مجازی داعشیم در دنیای واقعی ارتش سوئیس (کاری به کار کسی نداریم) نخستین چیزی هم که بعد از شنیدن خبر انفجار و ترور و سرنگونی و... به ذهنمان میرسد این است که «خوب شد»! بعدش فکر میکنیم و به دنبال دلیلش میگردیم که اساساً چرا خوب شد؟ جدا از اینها باید این مسأله را هم بررسی کنیم که چرا زندگی ما اینستاگرامی شده. کنشها اینستاگرامی، واکنشها اینستاگرامی، غذاها و تفریحها اینستاگرامی... واقعاً چه بر سر ما آمده... این کیه منو تگ کرده؟ همسرمه... بله... عکس پدر و مادرش رو گذاشته. چرا رو قسمت بینی باباش منو تگ کرده؟ کپشن چی میگه؟ امروز مامان و بابا میخوان بیان، زودتر بیا خونه!؟ بله... بسیار متشکرم!
این روزها احساس میکنم زندگی اکثر هموطنان عزیز در اینستاگرام جریان دارد. یعنی شما خبرگزاری و سایت خبری را که باز میکنی میبینی به جای به نقل از فلان و بهمان نوشته فلانی در اینستاگرام خود نوشت: لاک زدم! یا در کپشن عکسش سوار بر مازراتی و جام قهرمانی در دست نوشته: با خدا باش پادشاهی کن.
غرض اینکه این اینستاگرام زندگی حرفهای سلبریتیهای مملکت را هم تحتالشعاع قرار داده است. مثلاً تیتر زدهاند محسن چاوشی در واکنش به انتقاد هواداران عکسهای اینستاگرام خود را پاک کرد. بعد کنجکاو میشوی ببینی چرا این کار را کرده. متوجه میشوی کامنتهای هواداران یک همچین سیری داشته:
- محسن جون عاشقتم، شعراتو امروزی کن.
- محسن عزیزم لطفاً کلاسیک نخوان، مولوی هم شد شاعر؟
- محسن جان داریم بهت اخطار میدیم، تو جوونی این کارو با خودت نکن.
- فکر کردی کی هستی؟ صدای جاروبرقی ناسیونال قدیمی در میاری فکر کردی خواننده ای؟ آنفالو!
در گوشه دیگری از سرزمین اینستاگرام هم عدهای از سلبریتی خوارها مشغول صحبت با اقوام دو بازیکن و نکوهش انتقال آنها به ترکیه هستند. یک سری عکس انفجارهای ترکیه را گذاشتهاند و نوشتهاند: وای خوب شد نرفتیم. یک سری کامنت گذاشته اند ای کاش طارمی و رضاییان تو فرودگاه بودند. دیگری نوشته: خوب شد، تا اینها باشن که تو کار بقیه کشورا دخالت نکنن. ملاحظه میفرمایید که ما در اینستاگرام و فضای مجازی داعشیم در دنیای واقعی ارتش سوئیس (کاری به کار کسی نداریم) نخستین چیزی هم که بعد از شنیدن خبر انفجار و ترور و سرنگونی و... به ذهنمان میرسد این است که «خوب شد»! بعدش فکر میکنیم و به دنبال دلیلش میگردیم که اساساً چرا خوب شد؟ جدا از اینها باید این مسأله را هم بررسی کنیم که چرا زندگی ما اینستاگرامی شده. کنشها اینستاگرامی، واکنشها اینستاگرامی، غذاها و تفریحها اینستاگرامی... واقعاً چه بر سر ما آمده... این کیه منو تگ کرده؟ همسرمه... بله... عکس پدر و مادرش رو گذاشته. چرا رو قسمت بینی باباش منو تگ کرده؟ کپشن چی میگه؟ امروز مامان و بابا میخوان بیان، زودتر بیا خونه!؟ بله... بسیار متشکرم!
پ
ارسال نظر