۳۳۸۰۸۴
۱ نظر
۵۰۰۶
۱ نظر
۵۰۰۶
پ

طنز: داستان مرد دانا و برنامه nاُم توسعه

وحید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ میرزایی در روزنامه شهروند نوشت:

روزی زنی به کمک همسرش فرزندی به دنیا آورد! چون بندگان خدا بار اولشان بود، در خانه برای فرزند گهواره‌ای پیش‌بینی نکرده بودند. لابد گمان می‌کردند بچه که به دنیا بیاید، همینجور سیخ روی پایش می‌ایستد و برای پدر و مادرش روپایی می‌زند. به‌ هرحال پدرِ بچه برای ساخت گهواره نزد نجار که همان مرد دانا بود، رفت. متاسفانه چون مردم در آن سال‌ها خود را متخصص همه چیز می‌دانستند و همگان، خود، دانای عالم امکان بودند، دیگر نیازی به مرد دانا پیدا نمی‌کردند و بنابراین وی علاوه بر دانایی که شغل اصلی‌اش بود، به صورت پارت‌تایم در نجاری کار می‌کرد. علی‌ایحال مرد دانا ساخت گهواره را پذیرفت و وعده داد ظرف یک هفته گهواره را آماده کند. یک هفته گذشت و گهواره حاضر نشد. پدر بچه چند مرتبه نزد مرد دانا رفت اما باز هم گهواره درست نشده بود. پدر بچه که دیگر کاسه صبرش لبریز شده بود، خشمگین شده و به مرد دانا گفت: بده این گهواره کوفتی‌رو. اصلا حالا که اینطور شد، میرم آمادش رو میخرم، از این کائوچوئی‌ها.» مرد دانا لختی سکوت کرد، سپس برخاست، نگاهی نافذ به پدر بچه کرد، قوزک پای چپش را خاراند و گفت: «داداش اول صداتو بیار پایین. تو این بازار خراب و کساد مگه مغز خر خوردم بدون بیعانه کار کنم.. یه چی تف کن کف دستمون، سه روز دیگه آماده است.» پدر بچه که همچون ما فکرش را هم نمی‌کرد مرد دانا دو روز است بازاری شده، اینطور لحنش تغییر کند، قدری بیعانه داد. سه روز گذشت اما گهواره حاضر نشد و مرد دانا مدام وعده فردا و پس‌فردا می‌داد. از آن طرف مادر بچه هم غر میزد. کم‌کم با گذشت زمان، مادر بچه به نبود گهواره عادت کرد اما به بهانه «بچت رو با هیچی بزرگ کردم، با نداری‌هات ساختم، هیکلم تو زندگی تو خراب شد، پوستم چروک شد» خرج یک عمل لیپوساکشن و یک عمل بوتاکس را روی دست پدر بچه گذاشت و در آخرین حرکت با یک عمل بینی نوکش را داد بالا که البته به ما ربطی ندارد چون خودش شوهر دارد. این درحالی بود که پدر بچه همچنان به خاطر بیعانه‌ای که داده بود، سراغ گهواره را می‌گرفت و مرد دانا نیز وعده ساخت گهواره را در دو سه روز آینده می‌داد.

گذشت؛ تا این‌که بچه بزرگ شد، به مدرسه رفت، به بلوغ رسید، سربازی رفت و مرد شد، زن گرفت و در همان بدو امر، زارت بچه‌دار شد اما همچنان معضل نداشتن گهواره خانواده او را دچار چالش بزرگی کرد. مادر بزرگ- که انصافا چقدر خوب مانده بود- به پسرش گفت: «فرزند» پسر گفت: «چیه مادر؟» مادربزرگ گفت: «مادر و زهرمار، چند دفعه گفتم منو توی جمع مامان صدا کنید.» پسر گفت: «باشه. چیه مامان؟» مادربزرگ گفت: «‌ای فرزند؛ حال که بچه تو به گهواره نیاز دارد، برخیز و نزد همان مرد دانا برو، بیعانه هم پرداخت شده.» پسر گفت: «مگه زنده است هنوز؟» بله پسر سوال خوبی پرسید و مادربزرگ هیچ جوابی نداشت و برای دقایقی داستان متوقف شد. این شد که فرزند به سراغ مرد دانا رفت، اما به جای پیر دانا، یک جوان مهندس طوری در مغازه ایستاده بود و به فرزند گفت: «داداش شرمنده. این مرد دانا سرقفلی را فروخته به من و خودش رفته کانادا، امرتون؟!» پسر که دیگر برای خودش مردی شده بود و تبر گردنش را نمی‌زد، برآشفت و گفت: «داداش مارو الاغ فرض کردی؟ حالا پدر و مادر من حجب و حیا داشتند، جزو مردم فهیم و آگاهی بودند که هیچی نگفتند. شماها دیگه دارید کفر منو درمیارید! یعنی چی فروخته رفته؟! من بیعانه دادم، اگه تا فردا گهواره رو ساختی که هیچ. اگر نساخته باشی، میام دانایی و نادانیات رو یکی می‌کنم» مرد دانای دوم با شنیدن این جمله برآشفت و گفت: «آقا الکی داد و قال نکن این‌جا، واسه خودت شر میشه! اگر خیلی عجله داری و واقعا مشتری هستی، می‌خوای یه بیعانه بده، من مثل اون قبلیه نیستم، جون داداش یک هفته‌ای گهواره‌ای باهات بسازم که با لب و لوچه‌ات بازی کنه!

و پسر بیعانه را داد! فرزند پسرک نیز همچون پدران خود بدون گهواره بزرگ شد و مرد دانا، به دانایی‌اش ادامه داد!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • اشکان

    دست مریزاد جالب بود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج