طنز: کتاب بابک زنجانی
محمد صفاجویی در روزنامه قانون نوشت:
«وکیل مدافع بابک زنجانی: کتاب محاکمات بابک زنجانی به زودی منتشر میشود. (تسنیم)»
بخشهایی از این کتاب که در جلد نفیس منتشر خواهد شد را با هم مرور میکنیم:
کودکی
«بابک در خانوادهای فقیر بهدنیا آمد. پدر او کارگر معدن و مادرش معلم پرورشی بود. همین شد که وی از کودکی فهمید باید برای رسیدن به چیزهای باارزش، دیوارها را سوراخ کند و پیش رود؛ حالا یا با پول یا با کلنگ. بابک اما از مادرش چیز خاصی نیاموخت، همانطور که هیچ بچهای از معلمهای پرورشی چیزی نیاموخته است».
نوجوانی
«بابک در سنین نوجوانی کارتون پسر شجاع را خیلی دوست داشت و آرزو میکرد مانند او شود، اما در نهایت شبیه اون روباهه تو اکیپ شیپورچی اینا شد. وی در سنین حساس بلوغ، گوشهنشین و منزوی شد و وقتی مادرش به خاطر همین مشکل او را نزد همکارش که معلم بهداشت بود برد، وی پس از دیدن حالت چشمهای بابک پاسخ داد: طبیعی است».
جوانی
«بابک در دوران جوانی عاشق رانندگی و گوسفند شد. او دوست داشت برای این و آن براند و مسیر مورد علاقهاش هم بین بانکها بود. برخی معتقدند او پس از یک حادثه، از گوسفندان متنفر شد، تا جاییکه پوستشان را کند و برای اعلام هرچه وسیعتر تنفرش از این موجودات، آن را صادر نیز کرد».
بزرگسالی
«بابک در بزرگسالی علاقه خاصی به دور زدن پیدا کرد. او هر آدمی و هر تحریمی را که در مسیر میدید دور میزد و هرگز از این دور زدن خسته نمیشد. تا جاییکه پس از مدتی دور زدن، یکی از دوستانش به نام سعید دستش را گرفت و به او گفت «اینقدر دور میزنی که سرت گیج میره. بیا بشین پیش خودم، من بازیهای دیگه یادت میدم که هم فکریه، هم دور زدن لازم نداره. خیلیام هیجانانگیزتره» .
وی در همین دوره و طی تفریحات سالمش، کمی باشگاه خرید، اندکی هواپیما پراند و مقداری هم فیلم ساخت که مدارکش هم موجود است. در همین دوره بود که او به یکی از خوانندگان معروف ترکیهای علاقهمند شد و به همین خاطر او را برای دوستش گرفت.
اما او که این همه فعالیت میکرد به ناگهان بازداشت و محاکمه شد. قصه ما به سر رسید، بابک به بیژن نرسید.
توضیح نویسنده: شاید فکر کردید این کتاب واقعا درباره محاکمات بابک زنجانی و شرح وقایع است که در پاسخ باید بگویم «دیگه چی؟!»
توضیح چرت نویس: این یک مطلب طنز بوده و کاملا زاییده تخیل نویسنده این سطور است. وگرنه ما با کسی مشکل نداریم. خیلی هم عالی.
«وکیل مدافع بابک زنجانی: کتاب محاکمات بابک زنجانی به زودی منتشر میشود. (تسنیم)»
بخشهایی از این کتاب که در جلد نفیس منتشر خواهد شد را با هم مرور میکنیم:
کودکی
«بابک در خانوادهای فقیر بهدنیا آمد. پدر او کارگر معدن و مادرش معلم پرورشی بود. همین شد که وی از کودکی فهمید باید برای رسیدن به چیزهای باارزش، دیوارها را سوراخ کند و پیش رود؛ حالا یا با پول یا با کلنگ. بابک اما از مادرش چیز خاصی نیاموخت، همانطور که هیچ بچهای از معلمهای پرورشی چیزی نیاموخته است».
نوجوانی
«بابک در سنین نوجوانی کارتون پسر شجاع را خیلی دوست داشت و آرزو میکرد مانند او شود، اما در نهایت شبیه اون روباهه تو اکیپ شیپورچی اینا شد. وی در سنین حساس بلوغ، گوشهنشین و منزوی شد و وقتی مادرش به خاطر همین مشکل او را نزد همکارش که معلم بهداشت بود برد، وی پس از دیدن حالت چشمهای بابک پاسخ داد: طبیعی است».
جوانی
«بابک در دوران جوانی عاشق رانندگی و گوسفند شد. او دوست داشت برای این و آن براند و مسیر مورد علاقهاش هم بین بانکها بود. برخی معتقدند او پس از یک حادثه، از گوسفندان متنفر شد، تا جاییکه پوستشان را کند و برای اعلام هرچه وسیعتر تنفرش از این موجودات، آن را صادر نیز کرد».
بزرگسالی
«بابک در بزرگسالی علاقه خاصی به دور زدن پیدا کرد. او هر آدمی و هر تحریمی را که در مسیر میدید دور میزد و هرگز از این دور زدن خسته نمیشد. تا جاییکه پس از مدتی دور زدن، یکی از دوستانش به نام سعید دستش را گرفت و به او گفت «اینقدر دور میزنی که سرت گیج میره. بیا بشین پیش خودم، من بازیهای دیگه یادت میدم که هم فکریه، هم دور زدن لازم نداره. خیلیام هیجانانگیزتره» .
وی در همین دوره و طی تفریحات سالمش، کمی باشگاه خرید، اندکی هواپیما پراند و مقداری هم فیلم ساخت که مدارکش هم موجود است. در همین دوره بود که او به یکی از خوانندگان معروف ترکیهای علاقهمند شد و به همین خاطر او را برای دوستش گرفت.
اما او که این همه فعالیت میکرد به ناگهان بازداشت و محاکمه شد. قصه ما به سر رسید، بابک به بیژن نرسید.
توضیح نویسنده: شاید فکر کردید این کتاب واقعا درباره محاکمات بابک زنجانی و شرح وقایع است که در پاسخ باید بگویم «دیگه چی؟!»
توضیح چرت نویس: این یک مطلب طنز بوده و کاملا زاییده تخیل نویسنده این سطور است. وگرنه ما با کسی مشکل نداریم. خیلی هم عالی.
پ
ارسال نظر