طنز؛ یک روز در آتلیه شهرداری
محمد صفاجویی در روزنامه قانون نوشت:
«پاشو وقت کاره»
یک آچار فرانسه روی بالش و متکا دراز کشیده است.
«تنبلی، آفت موفقیت است»
روی «ب» تنبلی، دو تا متکاست.
اینها دو نمونه از طراحیهای جدید شهرداری در کمپینِ حمایت از کار و تلاش است که این روزها در اقصی نقاط تهران، روی بیلبوردها جا گرفته است. در ادامه، چگونگی شکلگیری این طرحهای بدیع را با هم مرور میکنیم:
صادق: آقا ميثم امروز باید طرحا رو تحویل بدیما.
ميثم: به روی چشم آقا صادق. والا کارش رو تقریبا تموم کردیم دیروز با آقا ميلاد، ولی گفتم شما خودتونم بیاین یه نظری مرحمت بفرمایین، اگر به قول این غربیا اوکی بود، که نهاییش کنیم.
صادق: خیلی هم عالی عزیـــز دل برادر. هاهاهاها.
ميثم: هاهاهاها.
صادق: هاهاهاها
ميثم: هاهاهاها. (هنوز دارند میخندند)
پس از ۱۵ دقیقه.
ميثم: آقا صادق دگرگونمون کردی برادر. خدا از سر تقصیراتت بگذره.
صادق: انشاا... همه با هم. هاهاهاها.
ميثم: هاهاهاها.
۳۵ دقیقه بعد.
ميثم: ای بابا.. آقا ما گفتیم برای این «پاشو وقت کاره»، خب نمادِ کار چیه؟
صادق: مثلا آچار.
ميثم: مرحبا، آچار. حالا آدم از کجا باید پا شه؟
صادق: از رو بالش.
ميثم: خب بفرمایید طرح آمادهاس.
صادق: (درحال دیدن طرح آچار فرانسه دراز کشیده روی بالش، برای «پاشو وقت کاره») به به، چه کردی عزیزدل برادر. به قول این اصلاح طلبا زدی تو خال دادا.
ميثم: به قول اعتدالیون، نوکرتم دربست.
صادق: خب اون یکی رو چه کردی برادر؟
ميثم: تنبلی آفت موفقیت است؟
صادق: بله.
ميثم: خب «آفت موفقیت است» که چیزی نداره. یعنی ما هر چی هم به قول زیباکلام سرچ کردیم، هیچ تصویری نه برای «آفت»، نه برای «موفقیت»، نه برای «است» پیدا نشد. ولی برای تنبلی پیدا کردیم.
صادق: بالش؟
ميثم: نه دیگه برادر، طرح باید خلاقانه باشه؛ متکا.
صادق: (درحال دیدن طرح دو متکا روی ب برای «تنبلی، آفت موفقیت است») آقا عالی. به قول عباس عراقچی، چه کردی! عجب تابی دادی به «ب».
ميثم: یک هفته داشتیم میتابوندیمش. خیلی وقت گرفت ازمون.
صادق: به به.
ميثم: دیگه فقط آقا صادق هوای ما رو، موقعِ به قولی گفتنی حقوقها داشته باشین دیگه.
صادق: حتما. چند وقت رو این دو تا کار کردین؟
ميثم: والا یک هفته که تابِ ب طول کشید، هر کدوم از متکاها یک ماه، آفت موفقیت است هم که بیست و هشت روز.
صادق: اون یکی چی؟
ميثم: اون باز خیلی وقت نگرفت؛ دو ماه و نیم شد.
صادق: حتما، میسپارم به برادرای مالی.
ميثم: خدا خیرت بده.
صادق: ما هوای شما رو داریم عزیـــــــز دل برادر. هاهاهاها.
ميثم: هاهاهاها.
(تا پایان وقت کاری میخندند.)
«پاشو وقت کاره»
یک آچار فرانسه روی بالش و متکا دراز کشیده است.
«تنبلی، آفت موفقیت است»
روی «ب» تنبلی، دو تا متکاست.
اینها دو نمونه از طراحیهای جدید شهرداری در کمپینِ حمایت از کار و تلاش است که این روزها در اقصی نقاط تهران، روی بیلبوردها جا گرفته است. در ادامه، چگونگی شکلگیری این طرحهای بدیع را با هم مرور میکنیم:
صادق: آقا ميثم امروز باید طرحا رو تحویل بدیما.
ميثم: به روی چشم آقا صادق. والا کارش رو تقریبا تموم کردیم دیروز با آقا ميلاد، ولی گفتم شما خودتونم بیاین یه نظری مرحمت بفرمایین، اگر به قول این غربیا اوکی بود، که نهاییش کنیم.
صادق: خیلی هم عالی عزیـــز دل برادر. هاهاهاها.
ميثم: هاهاهاها.
صادق: هاهاهاها
ميثم: هاهاهاها. (هنوز دارند میخندند)
پس از ۱۵ دقیقه.
ميثم: آقا صادق دگرگونمون کردی برادر. خدا از سر تقصیراتت بگذره.
صادق: انشاا... همه با هم. هاهاهاها.
ميثم: هاهاهاها.
۳۵ دقیقه بعد.
ميثم: ای بابا.. آقا ما گفتیم برای این «پاشو وقت کاره»، خب نمادِ کار چیه؟
صادق: مثلا آچار.
ميثم: مرحبا، آچار. حالا آدم از کجا باید پا شه؟
صادق: از رو بالش.
ميثم: خب بفرمایید طرح آمادهاس.
صادق: (درحال دیدن طرح آچار فرانسه دراز کشیده روی بالش، برای «پاشو وقت کاره») به به، چه کردی عزیزدل برادر. به قول این اصلاح طلبا زدی تو خال دادا.
ميثم: به قول اعتدالیون، نوکرتم دربست.
صادق: خب اون یکی رو چه کردی برادر؟
ميثم: تنبلی آفت موفقیت است؟
صادق: بله.
ميثم: خب «آفت موفقیت است» که چیزی نداره. یعنی ما هر چی هم به قول زیباکلام سرچ کردیم، هیچ تصویری نه برای «آفت»، نه برای «موفقیت»، نه برای «است» پیدا نشد. ولی برای تنبلی پیدا کردیم.
صادق: بالش؟
ميثم: نه دیگه برادر، طرح باید خلاقانه باشه؛ متکا.
صادق: (درحال دیدن طرح دو متکا روی ب برای «تنبلی، آفت موفقیت است») آقا عالی. به قول عباس عراقچی، چه کردی! عجب تابی دادی به «ب».
ميثم: یک هفته داشتیم میتابوندیمش. خیلی وقت گرفت ازمون.
صادق: به به.
ميثم: دیگه فقط آقا صادق هوای ما رو، موقعِ به قولی گفتنی حقوقها داشته باشین دیگه.
صادق: حتما. چند وقت رو این دو تا کار کردین؟
ميثم: والا یک هفته که تابِ ب طول کشید، هر کدوم از متکاها یک ماه، آفت موفقیت است هم که بیست و هشت روز.
صادق: اون یکی چی؟
ميثم: اون باز خیلی وقت نگرفت؛ دو ماه و نیم شد.
صادق: حتما، میسپارم به برادرای مالی.
ميثم: خدا خیرت بده.
صادق: ما هوای شما رو داریم عزیـــــــز دل برادر. هاهاهاها.
ميثم: هاهاهاها.
(تا پایان وقت کاری میخندند.)
پ
ارسال نظر