پاراگراف کتاب (۶۹)
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.
راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
*****
هربار دریک رابطه شکست می خوریم ، افسرده و خشمگین شده و سخنانی مانند:
" هرگز اجازه نمی دهم کسی اینکار را دوباره با من انجام دهد! "
را بارها از ذهن می گذرانیم..
ولی؛ وجه بدتر داستان این است که چون ما ، برای شروع ارتباط های جدید، به خودمان فرصت رسیدگی و التیام دردهای درونیمان را نمی دهیم، این شکست ها را دوباره و دوباره تجربه خواهیم کرد...
جدایی معنوی | دبی فورد | مترجم: سوسن اورعی
این زندگی همه آن چیزی است که داریم . هیچ رستگاری جاودانه ای در آخرت وجود ندارد؛ زیرا آخرتی وجود ندارد. وظیفه ما این است که با زندگی عاشقانه و آموختن شناخت خداوند، در زندگی کنونی رستگاری را بیابیم. دینداری واقعی شامل: عدالت، نیکوکاری، احسان و عشق به انسان هاست.
مسئله اسپینوزا | اروین د یالوم
زندگی همانند یک جعبه خالی است که می بایست پرشود تا معنا پیدا کند. تو در "جعبۀ زندگی ات" چه داری؟ اغلب مردم گزینه های محدودی دارند و گاهی اوقات جعبه شان را تنها با یک چیز پر میکنند. آن چیز چیست؟ برای بعضی از افراد میتواند کار باشد. کار مهم ترین جنبه ی زندگی آنهاست و تمام انرژیشان را روی کار می گذارند. برای برخی دیگر میتواند یک رابطه باشد. تمام توجه شان را روی یک نفر و این که رابطه شان چطور پیش می رود ، متمرکز می کنند. آن یک چیز هرچه که باشد، به دریچه ای تبدیل می شود که دنیا را از طریق آن نگاه می کنند.. پر کردن جعبه ی زندگی تنها با یک چیز، راهبرد مناسبی نیست. طرح بهتر آن است که این جعبه را به بخش های کوچک تقسیم کنیم و هرقسمت را با یک چیز متفاوت پر کنیم.
برای مثال، باید در جعبه زندگی ات نه قسمت ایجاد کنی که کار در یک بخش آن قرار گیرد و رابطه را در قسمت دیگری بگذاری، هفت جای باقی مانده را چه کار باید کرد؟ یک بخش را باید با دوستان پر کرد؛ معنویات می تواند در بخش دیگر گنجانده شود و ...
ماییم که اصل شادی و کان غمیم | علی صاحبی
گرسنگی قیمت ها رابه من یاد داد، فکر نان تازه مرا کاملا از خود بی خود می کرد، و من غروب ها ساعت های متمادی بی هدف در شهر پرسه می زدم و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکردم به جز نان. چشم هایم می سوخت، زانوهایم از ضعف خم می شد و حس می کردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست. نان. من مثل آدمی مرفینی، معتاد به نان بودم...
نان سال های جوانی | هاینریش بل | مترجم: محمد اسماعیل زاده
چرا رنجم می دهی؟
+ چون دوستت دارم.
نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را.
+ وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را می خواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج
پس تو به عمد مرا رنج می دهی؟
+ بله، برای اینکه از عشقت مطمئن شوم ...
بارون درخت نشین | ایتالو کالوینو
من اگر می دانستم که می توانم یک رابطه ی معنوی عمیق تر از رابطه سیاسی به منظور انجام فعالیت های پنهانی با او برقرار کنم، حاضر بودم که خود را به پای او بیندازم، از همه چیز دست بردارم، شخصیت خود را نابود سازم؛ اما دلم چنین گواهی می داد که با او از این راه نباید در افتاد، باید با او دست و پنجه نرم کرد و در زد و خورد شکستش داد.
چشمهایش | بزرگ علوی
بیست و دو اکتبر 1937
بامداد بیست و دوم ماه حدود ساعت سه از خواب پریدم و دیگرخوابم نبرد. تا مدتی بعد ازساعت پنج ... ناگهان صدای رگبار تیر شنیدم و سپس ده دقیقه بعد، رگبار دیگری. صدای شلیک تیر پشت سر هم می آمد. تا اندکی پس ازپنج ... این را می گویند مبارزه انتخاباتی. هوشیاری ما چنان کرخ شده که شور و هیجان بر سطح سخت و صیقلی می لغزد و هیچ اثری برجا نمی گذارد. تمام شب صدای تیرباران مردم بی شک بی گناه را می شنویم و دیوانه نمی شویم و بعد دوباره به خواب می رویم. می خوابیم و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. چه وحشتناک ...!
استالین مخوف | مارتین ایمیس
پس از آنکه بودا مرد سایه ی او را قرن ها در غاری برای ترساندن مردم نشان دادند؛ سایه ای ترسناک و عظیم. خدا مرده است. آری، طبیعت انسانها این چنین است که باز هم سایه ی او را در غارها تا هزاران سال برای ترساندن نشان خواهند داد ... و ما باید بر این ترس نیز غلبه کنیم.
حکمت شادان | فردریش نیچه
اگر در دوران جوانی با تنهایی انس و الفت گرفته باشیم، عادت به انزوا و بودنِ با خویش به طبیعت ثانوی ما تبدیل می شود. بنابراین، عشق به انزوا که قبلا به قیمت صرف نظر کردن از علاقه به معاشرت با دیگران تمام می شد، اکنون عشقی طبیعی و سهل است. آنگاه تنهایی چون عنصری است لازم برای حیات، همانطور که ماهی به آب نیاز دارد. از این رو هرکس که شخصیتی یکتا دارد و در نتیجه شبیه دیگران نیست و منزوی است، در سالمندی احساس سبکباری می کند.
در باب حکمت زندگی | آرتور شوپنهاور
من ریاضی را دوست دارم چون امن است. من ریاضی دوست دارم چون این کار یعنی حل مسئله ها، و این مسئله ها مشکل و جالب هستند، اما همیشه در پایان جواب سرراستی وجود دارد. و منظورش این بود که ریاضی مثل زندگی نیست چون در آخر هیچ جواب سرراستی وجود ندارد!
حادثه ای عجیب برای سگی در شب | مارک هادون
مردم نه به علت اینکه "بیمارند" غیر مسئولانه عمل می کنند بلکه چون غیر مسئولانه عمل می کنند بیمار هستند.
مسئولیت پذیری، به معنای توانایی فرد در برآورده کردن نیازهای خود است، البته به شیوه ای که مانع برآورده شدن نیازهای دیگران نشود.
واقعیت درمانی | ویلیام گلسر
اگر می خواهی برای آدم های طبقه بالا پز بدهی زحمت نکش. آن ها همیشه به نظر حقارت نگاهت می کنند. اگر هم می خواهی برای زیر دست هایت پز بدهی باز هم زحمت نکش چون فقط حسودی شان را تحریک می کنی. این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمی رساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه می دهد در چشم همه یک جور باشی.
سه شنبه ها با موری | میچ البوم
ژاکوب گفت:
بچه دار شدن یعنی همرنگ جماعت شدن. اگر من بچه ای داشته باشم مثل این است که می گویم: من به دنیا آمدم، مزه زندگی را چشیدم و این قدر خوب است که ارزش تکثیر دارد...!
والس خداحافظی | میلان کوندرا
من زندگی را دوست دارم، ضعف حقیقی من همین است. به حدی دوستش دارم که از انچه جز خود زندگی است هیچ گونه تصوری ندارم. اشراف نمی توانند خود را ببینند مگر با کمی فاصله نسبت به خود و زندگی خود. اگر ضرورت ایجاب کند جان می سپرند، شکسته شدن را به خم شدن ترجیح می دهند. ولی من خم می شوم، زیرا همچنان خود را دوست دارم.
سقوط | آلبر کامو
چشم ها را به نوعی آیینه ی رو به درون بدل کرده ایم. نتیجه این است که چشم ها غالبا آنچه را سعی داریم با زیان انکار کنیم بی پروا لو می دهند.
کوری | ژوزه ساراماگو
نظر کاربران
بسیار ممنون...
خیلی خوبین. مرسی. مرسی. مرسی.