طنز؛ كاش تو هم مشكوك بودي
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. سوفیا اما عاشق من نیست فکر کنم. چون دیروز که رفتم خواستگاری سوفیا، بابای سوفیا به من گفت سوفیا یک خواستگار دیگر هم دارد که سوفیا به او روی خوش نشان داده.
بابای سوفیا گفت: اونیکی خواستگاره، پورشه داره.
گفتم: واقعا که. الان هر کی ماشین خارجی داره مشکوکه که پولش از کجا اومده. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم مشکوک بودی. در ضمن اونیکی خواستگاره، دکترا داره. گفتم: واقعا که. الان هر کی دکترا داره مشکوکه که مدرکش تقلبی باشه.
بابای سوفیا گفت: کاش تو هم تقلبی بودی. در ضمن اونیکی خواستگاره، داره فیلم تهیه میکنه.
گفتم: واقعا که. الان هر کی فیلم تهیه میکنه احتمالش هست پولش شستوشویی باشه.
بابای سوفیا گفت: کاش تو هم احتمالت بود. کاش تو هم شستوشویی بودی. در ضمن اونیکی خواستگاره، پنتهاوس داره.گفتم: واقعا که. الان هر کی پنتهاوس داره پشتسرش میگن که پول خونه هزار نفر رو خورده. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم پشتسرت میگفتند. در ضمن اونیکی خواستگاره شغل دولتی داره. گفتم: واقعا که. الان هر کی شغل دولتی داره صورتش رو یک طوری اصلاح میکنه که نصفش سهتیغ باشه، نصفش هم زبر. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم یکطوری بودی. بعد بابای سوفیا گفت: همه این حرفها هیچی، اونیکی خواستگاره به سوفیا گفته براش میمیره. گفتم: حرف بیسند که فایده نداره. بعد هم طرف برای سوفیا بمیره، پای سوفیا گیره. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم میمردی. در ضمن اونیکی خواستگاره به سوفیا گفته وام ازدواج شده ١٠ تومن، حاضره همش رو بده به سوفیا.
گفتم: واقعا؟ بابای سوفیا گفت: بله. گفتم: من اصلا یکی از دلایل زنگرفتنم این است که وام ازدواج بگیرم و بدهیهام را بدهم. به سوفیا بگو الکی روی وام ازدواج من حساب نکنه چون خود من روی وام او حساب کردهام. بابای سوفیا محترمانه به در خروجی اشاره کرد و وقتی دید تکان نمیخورم، قندان را پرت کرد سمتم که من سریع از موقعیت گل استفاده کردم و هد زدم.
من کمی تحقیقات محلی کردم و به این نتیجه رسیدم: آه ای سوفیا... عشق من به تو قدر یک تریلی است آنوقت تو بین تریلی من و پورشه آنیکی خواستگار که بابات میگوید، سمند را انتخاب کردی؟ آه ای سوفیا... تو حتی عقلت به چشمت نیست. معلوم است که تریلی بزرگتر است.
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. سوفیا اما عاشق من نیست فکر کنم. چون دیروز که رفتم خواستگاری سوفیا، بابای سوفیا به من گفت سوفیا یک خواستگار دیگر هم دارد که سوفیا به او روی خوش نشان داده.
بابای سوفیا گفت: اونیکی خواستگاره، پورشه داره.
گفتم: واقعا که. الان هر کی ماشین خارجی داره مشکوکه که پولش از کجا اومده. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم مشکوک بودی. در ضمن اونیکی خواستگاره، دکترا داره. گفتم: واقعا که. الان هر کی دکترا داره مشکوکه که مدرکش تقلبی باشه.
بابای سوفیا گفت: کاش تو هم تقلبی بودی. در ضمن اونیکی خواستگاره، داره فیلم تهیه میکنه.
گفتم: واقعا که. الان هر کی فیلم تهیه میکنه احتمالش هست پولش شستوشویی باشه.
بابای سوفیا گفت: کاش تو هم احتمالت بود. کاش تو هم شستوشویی بودی. در ضمن اونیکی خواستگاره، پنتهاوس داره.گفتم: واقعا که. الان هر کی پنتهاوس داره پشتسرش میگن که پول خونه هزار نفر رو خورده. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم پشتسرت میگفتند. در ضمن اونیکی خواستگاره شغل دولتی داره. گفتم: واقعا که. الان هر کی شغل دولتی داره صورتش رو یک طوری اصلاح میکنه که نصفش سهتیغ باشه، نصفش هم زبر. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم یکطوری بودی. بعد بابای سوفیا گفت: همه این حرفها هیچی، اونیکی خواستگاره به سوفیا گفته براش میمیره. گفتم: حرف بیسند که فایده نداره. بعد هم طرف برای سوفیا بمیره، پای سوفیا گیره. بابای سوفیا گفت: کاش تو هم میمردی. در ضمن اونیکی خواستگاره به سوفیا گفته وام ازدواج شده ١٠ تومن، حاضره همش رو بده به سوفیا.
گفتم: واقعا؟ بابای سوفیا گفت: بله. گفتم: من اصلا یکی از دلایل زنگرفتنم این است که وام ازدواج بگیرم و بدهیهام را بدهم. به سوفیا بگو الکی روی وام ازدواج من حساب نکنه چون خود من روی وام او حساب کردهام. بابای سوفیا محترمانه به در خروجی اشاره کرد و وقتی دید تکان نمیخورم، قندان را پرت کرد سمتم که من سریع از موقعیت گل استفاده کردم و هد زدم.
من کمی تحقیقات محلی کردم و به این نتیجه رسیدم: آه ای سوفیا... عشق من به تو قدر یک تریلی است آنوقت تو بین تریلی من و پورشه آنیکی خواستگار که بابات میگوید، سمند را انتخاب کردی؟ آه ای سوفیا... تو حتی عقلت به چشمت نیست. معلوم است که تریلی بزرگتر است.
پ
ارسال نظر