از تنش دو کره تا تاندون پای «سوباسا»
وحید میرزایی در وبسایت چیزنا نوشت:
با توجه به اینکه در حال حاضر هیچ سوژهای جز انتخابات در کشور وجود ندارد و مملکت در حالت استندبای کامل به سر میبرد، طنز امروز را کمی فراتر از مرزها برده و به آسیای شرقی اختصاص میدهیم. چندی پیش گفتگوی کرهشمالی و کرهجنوبی برای کاهش تنشها در شهر کائسونگ برگزار شد و در نهایت نه تنها مذاکرات بینتیجه ماند بلکه نه بیانیه مشترکی صادر و نه حتی تاریخ دیگری برای دور بعدی مذاکرات تعیین شد. دو طرف مذاکرات یک چیز تو مایههای سعید جلیلی بودند خلاصه. عوامل نفوذی چیزنا در شرق دور با بررسیهای متعدد به این نتیجه رسیدند که دلیل اصلی ناکامی مذاکرات نامهای عجیب کرهایها و شباهت اسامی مذاکرهکنندگان بوده است. در اینجا برای اولین بار گفتگوی میان آنها را که توسط دستگاه شنود ضبط شده است، فاش میکنیم:
مذاکرهکنندهها را خانم «اون مینگ جون» از کرهشمالی و آقای «اون پیونگ این» از کرهجنوبی تشکیل میدادند و آقای «واکاشی علیدوستی» مترجم سهرگه کرهشمالی- کرهجنوبی- ایرانی حاضر در مذاکرات بود.
آقای اون پیونگ این: ببینید کشور شما باید دست از ساخت موشکهای بالستیک برداره.
واکاشی علیدوستی: آقای «پیونگ این» میگند «ببینید کشور شما باید دست از ساخت موشکهای بالستیک برداره.»
خانم این مینگ جون: خودم فهمیدم بابا. ما زبونمون یکیهها. ما گوشت همم بخوریم، استخون همو دور نمیندازیم. اینو یادت باشه.
واکاشی علیدوستی: پس واسه چی منو صدا کردید بیام؟
خانم این مینگ جون: حالا بمون. آوردمت اینجا باشی پیشم. این آقای «این» خیلی چشمچرونی میکنه. مردک هیز.
آقای این: چرا بیکار نشستین خانمِ «جون؟» یه پرتقالی پوست بگیرید. از باغات سرسبز سئوله. ببخشید تعارف نکردم.
در این لحظه نامزد آقای «اون پیونگ» به او تلفن میزند.
آقای اون پیونگ این: سلام عزیزم، عشقم، میگوی سرخ کردهی من. خوبی؟
همسر اون پیونگ این: مرسی «اون» جونم. تو خوبی؟
آقای اون پیونگ این: آره قربونت برم. جوووووووووووووووون.
خانم این مینگ جون: «جون» و زهر مار. بیشعورِ بیفرهنگ. این چه طرز صدا کردن یه خانم محترمه؟
آقای اون پیونگ این: نه نه… با شما نبودم.
خانم این مینگ جون: پس نکنه اسم عمت «جونه» که اینطور صداش میکنی؟ همه مردا سر و ته یه کرباسید. میشنامسمتون. تا میبینید یه خانم بهتون روی خوش نشون میده، فکر میکنید خبریه. خاک بر اون سرت کنند. خوبه نامزد داری دنبال زن مردمی.
آقای اون پیونگ این: خانم انگار شما متوجه حرف من نیستید کلاً. آقای مترجم؟
واکاشی علیدوستی: جون؟
خانم این مینگ جون: بله؟
واکاشی علیدوستی: با شما نبودم بابا. جواب آقای «این» رو دادم. عجب گیری افتادیما.
خانم این مینگ جون: تو هم بیغیرتی واکاشی. ما مذاکرات رو ترک میکنیم اصلا. آقای «این» به خدا اگه شوهرم «سون شون کین» بفهمه به من گفتی جوووون، از ناف آویزونت میکنه.
آقای اون پیونگ این: جمع کن بابا. به تاندون پای چپ «سوباسا اوزارا» که مذاکره نمیکنی. حالا انگار کل دنیا دنبال تو هستند. بیا فقط تاریخ دور بعدی مذاکرات رو تعیین کنیم، بعد هر جهنم درهای خواستی برو.
خانم این مینگ جون: نمیخوام… من دیگه پامو تو این خراب شده نمیذارم. موشک بالستیک تو اون روحت. عوضی.
آقای اون پیونگ این: باشه برو. فقط جواب سازمان ملل و «بان کی مون» رو خودت بده.
خانم این مینگ جون: باشه میدم. بای.
با توجه به اینکه در حال حاضر هیچ سوژهای جز انتخابات در کشور وجود ندارد و مملکت در حالت استندبای کامل به سر میبرد، طنز امروز را کمی فراتر از مرزها برده و به آسیای شرقی اختصاص میدهیم. چندی پیش گفتگوی کرهشمالی و کرهجنوبی برای کاهش تنشها در شهر کائسونگ برگزار شد و در نهایت نه تنها مذاکرات بینتیجه ماند بلکه نه بیانیه مشترکی صادر و نه حتی تاریخ دیگری برای دور بعدی مذاکرات تعیین شد. دو طرف مذاکرات یک چیز تو مایههای سعید جلیلی بودند خلاصه. عوامل نفوذی چیزنا در شرق دور با بررسیهای متعدد به این نتیجه رسیدند که دلیل اصلی ناکامی مذاکرات نامهای عجیب کرهایها و شباهت اسامی مذاکرهکنندگان بوده است. در اینجا برای اولین بار گفتگوی میان آنها را که توسط دستگاه شنود ضبط شده است، فاش میکنیم:
مذاکرهکنندهها را خانم «اون مینگ جون» از کرهشمالی و آقای «اون پیونگ این» از کرهجنوبی تشکیل میدادند و آقای «واکاشی علیدوستی» مترجم سهرگه کرهشمالی- کرهجنوبی- ایرانی حاضر در مذاکرات بود.
آقای اون پیونگ این: ببینید کشور شما باید دست از ساخت موشکهای بالستیک برداره.
واکاشی علیدوستی: آقای «پیونگ این» میگند «ببینید کشور شما باید دست از ساخت موشکهای بالستیک برداره.»
خانم این مینگ جون: خودم فهمیدم بابا. ما زبونمون یکیهها. ما گوشت همم بخوریم، استخون همو دور نمیندازیم. اینو یادت باشه.
واکاشی علیدوستی: پس واسه چی منو صدا کردید بیام؟
خانم این مینگ جون: حالا بمون. آوردمت اینجا باشی پیشم. این آقای «این» خیلی چشمچرونی میکنه. مردک هیز.
آقای این: چرا بیکار نشستین خانمِ «جون؟» یه پرتقالی پوست بگیرید. از باغات سرسبز سئوله. ببخشید تعارف نکردم.
در این لحظه نامزد آقای «اون پیونگ» به او تلفن میزند.
آقای اون پیونگ این: سلام عزیزم، عشقم، میگوی سرخ کردهی من. خوبی؟
همسر اون پیونگ این: مرسی «اون» جونم. تو خوبی؟
آقای اون پیونگ این: آره قربونت برم. جوووووووووووووووون.
خانم این مینگ جون: «جون» و زهر مار. بیشعورِ بیفرهنگ. این چه طرز صدا کردن یه خانم محترمه؟
آقای اون پیونگ این: نه نه… با شما نبودم.
خانم این مینگ جون: پس نکنه اسم عمت «جونه» که اینطور صداش میکنی؟ همه مردا سر و ته یه کرباسید. میشنامسمتون. تا میبینید یه خانم بهتون روی خوش نشون میده، فکر میکنید خبریه. خاک بر اون سرت کنند. خوبه نامزد داری دنبال زن مردمی.
آقای اون پیونگ این: خانم انگار شما متوجه حرف من نیستید کلاً. آقای مترجم؟
واکاشی علیدوستی: جون؟
خانم این مینگ جون: بله؟
واکاشی علیدوستی: با شما نبودم بابا. جواب آقای «این» رو دادم. عجب گیری افتادیما.
خانم این مینگ جون: تو هم بیغیرتی واکاشی. ما مذاکرات رو ترک میکنیم اصلا. آقای «این» به خدا اگه شوهرم «سون شون کین» بفهمه به من گفتی جوووون، از ناف آویزونت میکنه.
آقای اون پیونگ این: جمع کن بابا. به تاندون پای چپ «سوباسا اوزارا» که مذاکره نمیکنی. حالا انگار کل دنیا دنبال تو هستند. بیا فقط تاریخ دور بعدی مذاکرات رو تعیین کنیم، بعد هر جهنم درهای خواستی برو.
خانم این مینگ جون: نمیخوام… من دیگه پامو تو این خراب شده نمیذارم. موشک بالستیک تو اون روحت. عوضی.
آقای اون پیونگ این: باشه برو. فقط جواب سازمان ملل و «بان کی مون» رو خودت بده.
خانم این مینگ جون: باشه میدم. بای.
پ
نظر کاربران
"uhgd f,n" یعنی "عالی بود"