طنز؛ حافظ و ليست شيراز!
علي زراندوز در روزنامه قانون نوشت:
بیت:
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
تفسیر: «رجل ابن السبیل» در کتاب «اخلاق الرجل؛ کمثل الابر البهاریه» می نویسد: «نقل است چون حافظ به اتفاق عدهای از اهل ادب و هنر زمان خویش، ظاهرا برای رفتن به دامن طبیعت و نشستن بر سر جوی و مشاهده گذر عمر ولی در حقیقت برای چاق نمودن قلیان دو سیب - نعنا و انجام بازی تخته نرد با دوستان در دل طبیعت، از عیالش رخصت رفتن می طلبد، عیال حافظ به نامبرده غذای خانگی می دهد تا غذای رستورانهای بین راهی، حافظ را دچار تکرر مراجعه به دستشویی نکند. فردایآنروز حافظ از دل یا وسط دامن طبیعت (در این زمینه بین حافظپژوهان اختلاف نظر عمیقی وجود دارد!) به عیالش بیت فوق را پیامک می کند. عیال حافظ با خوشحالی به حافظ پیامک می دهد:«حالا خیلی هم از من پیش بقیه تعریف نکن ، چشم میخورم ... حالا چی شد که سخن تان بدین جا رسید؟» و حافظ صادقانه جواب داد:« چون موقع خوردن غذایی که داده بودی ، یک تار از مویت را در غذا پیدا کردیم و کلا از اشتها رفتیم!»
بیت:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
تفسیر: «کاندید ابن حزب الباد» در رساله «فی هذا المکان بشکنم الیار گلمندون ، فی هناک المکان بشکنم ایضا!» مینويسد: «چون حافظ در انتخابات شیراز کاندید شد و صلاحیتش تایید شد، هر کاری کرد نه توانست خودش را در فهرست راستی هاي شیراز جا کند، نه چپی های شیراز! پس برای بالا بردن محبوبیتش برای شرکت در انتخابات به عنوان کاندیدای مستقل خواست کاری کند ولی چون مغزش هنگ کرده بود رفت حمام تا دوش بگیرد که زیر دوش ، این بیت را سرود و آنچه در عالم خیال دیده بود را به این شکل، عملی کرد:
دوش دیدم: زیر دوش به این فکر رسیدم! / ملایک در میخانه زدند: دادم به اندازه اهل شیراز ولیمه پختند و با زرشک، اسم مرا روی پلویش درآوردند و رفتند در خانه های مردم را زدند و آن غذاها را پخش کردند!/ گل آدم: چون غذاها را خوردند و به من رای ندادند، نمی دانستم برای پاس کردن چک خرج های انتخاباتی ام، چه گلی باید بر سر گیرم! / بسرشتند: چک های برگشتی ام را به اجرا گذاشتند!/ به پیمانه زدند: طلبکارها مرا به حبس افکندند و بعدش رفتند فلافل با نوشابه نارنجی به بدن زدند!
بیت:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
تفسیر: «تلغرام ابن گروهیون» در حاشیه کتاب «لایف ایز تلغرام، اند تلغرام ایز لایف!» می نویسد: حافظ که از تلگرامبازهای تیر شیراز بوده و از صبح تا شب و از شب تا صبح به مدیریت گروههای تلگرامی اش (اعم از گروههای ادبی و بی ادبی و گروههای تخفیفی و گروههای تبلیغی و گروههای مانیکور-پدیکوری و گروههای کتابهای نایاب به زبان لاتین!) میپرداخته، سحرگاهی می رود حمام تا دوشی بگیرد و سر حال برگردد پای گوشی اش. اما هنگام بیرون آمدن از حمام، همانطور حوله پیچ شده متوجه می شود دزد نابکاری شارژر گوشیاش را دزدیده! حافظ از این غم در شرف سکته بوده که ناگهان گشت پلیس، دزد را در محل دستگیر می کند و شارژر حافظ را بر میگرداند و او را از غصه خاموش شدن گوشی و بی تلگرام ماندن نیمه شبی اش می رهاند، رهانیدنی!
بیت:
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
تفسیر: «رجل ابن السبیل» در کتاب «اخلاق الرجل؛ کمثل الابر البهاریه» می نویسد: «نقل است چون حافظ به اتفاق عدهای از اهل ادب و هنر زمان خویش، ظاهرا برای رفتن به دامن طبیعت و نشستن بر سر جوی و مشاهده گذر عمر ولی در حقیقت برای چاق نمودن قلیان دو سیب - نعنا و انجام بازی تخته نرد با دوستان در دل طبیعت، از عیالش رخصت رفتن می طلبد، عیال حافظ به نامبرده غذای خانگی می دهد تا غذای رستورانهای بین راهی، حافظ را دچار تکرر مراجعه به دستشویی نکند. فردایآنروز حافظ از دل یا وسط دامن طبیعت (در این زمینه بین حافظپژوهان اختلاف نظر عمیقی وجود دارد!) به عیالش بیت فوق را پیامک می کند. عیال حافظ با خوشحالی به حافظ پیامک می دهد:«حالا خیلی هم از من پیش بقیه تعریف نکن ، چشم میخورم ... حالا چی شد که سخن تان بدین جا رسید؟» و حافظ صادقانه جواب داد:« چون موقع خوردن غذایی که داده بودی ، یک تار از مویت را در غذا پیدا کردیم و کلا از اشتها رفتیم!»
بیت:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
تفسیر: «کاندید ابن حزب الباد» در رساله «فی هذا المکان بشکنم الیار گلمندون ، فی هناک المکان بشکنم ایضا!» مینويسد: «چون حافظ در انتخابات شیراز کاندید شد و صلاحیتش تایید شد، هر کاری کرد نه توانست خودش را در فهرست راستی هاي شیراز جا کند، نه چپی های شیراز! پس برای بالا بردن محبوبیتش برای شرکت در انتخابات به عنوان کاندیدای مستقل خواست کاری کند ولی چون مغزش هنگ کرده بود رفت حمام تا دوش بگیرد که زیر دوش ، این بیت را سرود و آنچه در عالم خیال دیده بود را به این شکل، عملی کرد:
دوش دیدم: زیر دوش به این فکر رسیدم! / ملایک در میخانه زدند: دادم به اندازه اهل شیراز ولیمه پختند و با زرشک، اسم مرا روی پلویش درآوردند و رفتند در خانه های مردم را زدند و آن غذاها را پخش کردند!/ گل آدم: چون غذاها را خوردند و به من رای ندادند، نمی دانستم برای پاس کردن چک خرج های انتخاباتی ام، چه گلی باید بر سر گیرم! / بسرشتند: چک های برگشتی ام را به اجرا گذاشتند!/ به پیمانه زدند: طلبکارها مرا به حبس افکندند و بعدش رفتند فلافل با نوشابه نارنجی به بدن زدند!
بیت:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
تفسیر: «تلغرام ابن گروهیون» در حاشیه کتاب «لایف ایز تلغرام، اند تلغرام ایز لایف!» می نویسد: حافظ که از تلگرامبازهای تیر شیراز بوده و از صبح تا شب و از شب تا صبح به مدیریت گروههای تلگرامی اش (اعم از گروههای ادبی و بی ادبی و گروههای تخفیفی و گروههای تبلیغی و گروههای مانیکور-پدیکوری و گروههای کتابهای نایاب به زبان لاتین!) میپرداخته، سحرگاهی می رود حمام تا دوشی بگیرد و سر حال برگردد پای گوشی اش. اما هنگام بیرون آمدن از حمام، همانطور حوله پیچ شده متوجه می شود دزد نابکاری شارژر گوشیاش را دزدیده! حافظ از این غم در شرف سکته بوده که ناگهان گشت پلیس، دزد را در محل دستگیر می کند و شارژر حافظ را بر میگرداند و او را از غصه خاموش شدن گوشی و بی تلگرام ماندن نیمه شبی اش می رهاند، رهانیدنی!
پ
ارسال نظر