آخرین سامورایی
سکانس های ماندگار سینما (۱۳)
آخرین سامورایی (the Last Samurai) فیلمی آمریکایی در ژانر تاریخی، اکشن و درام به نویسندگی جان لوگان که توسط ادوارد زوئیک کارگردانی و در سال ۲۰۰۴ اکران گردیده است.
در روزهایی که دست یافتن به واقعیت محض تمام هدف زندگی انسانها شده، افسانهها تاثیر عمیقی بر انسان میگذارند. گاه آنقدر غرق در روزمرگیها و یکنواختی میشویم که از یاد میبریم زیستن و جنگیدن برای حفظ شرافت از افتخارات پدران ما بوده است. فیلم «آخرین سامورایی» به کارگردانی ادوارد زوویک، تلاش میکند این داستان تاریخی را در گوش مردمان امروز زمزمه کند.
کاپیتان ناتان آلگرن(تام کروز) یکی از جنگجویان سپاه ژنرال کاستر در جنگهای علیه سرخپوستان بوده و خاطرات کشته شدن زنان و کودکان بیگناه قبایل سرخپوستی عذابش میدهد، آنچنان که برای رهایی از این خاطرات به الکل پناه آوردهاست و تقریباً همیشه دائمالخمر است. او اکنون برای یک شرکت اسلحهسازی با توجه به مهارتش در تیراندازی تبلیغ میکند. در یکی از روزها یکی از همسنگران سابقش به او پیشنهاد کار میدهد. از طرف دولت ژاپن از او خواسته میشود برای آموزش سربازان ژاپنی و تجهیز آنان به سلاح گرم ناتان به ژاپن برود. این ساخت سپاه جدید هدفی دارد و آن از بین بردن ساموراییهایی است که اطرافیان امپراتور، امپراتور جوان را از آنان بیم میدهند و تلاش میکنند او را قانع سازند ساموراییها و در صدر آنان، کاتسوموتو(کن واتانابه) قدرت را از کف او خارج میسازند. ناتان با وعدهی یک حقوق خوب به ژاپن میرود و به سربازانی آموزش میدهد که همگی دهقانند و تا بحال تفنگ ندیدهاند.
فرمان حمله به سپاه کاتسوموتو در شرایطی صادر میشود که سربازان زیر دست ناتان هنوز آمادگی جنگیدن ندارند و بر خلاف نظر ناتان باید به جنگ بروند. نتیجه هم که قابل پیشبینی است: شکست. ناتان زخمی در میان ساموراییها گرفتار میشود ولی هنوز تسلیم نشده و در صحنهای که با مرگ فاصلهای ندارد با فرو کردن نیزهای در گلوی یکی از ساموراییها خود را از چنگال او میرهاند، کاتسوموتو با دیدن او به یاد یکی از رویاهایش میافتد که ببری خشمگین در محاصره تسلیم نمیشود و به یارانش اجازهی کشتن او را نمیدهد و در نهایت او را اسیر میکنند تا اطلاعات لازم را از تحرکات ارتش به دست آورند. ناتان را به خانهی خواهر کاتسوموتو، تاکا(کویوکی)، میبرند تا زخمش درمان شود. در خانهی تاکا هم زخم و هم اعتیاد او به الکل درمان میشود و او در مییابد آن سامورایی که مجبور به کشتنش شده، شوهر تاکا بوده و او اکنون از او و دو پسر خردسال یتیم شرمنده است. کاتسوموتو برای شناختن ناتان دفترچهی خاطرات او را میخواند و از درگیریهای روحی او آگاهی مییابد، در مقابل ناتان هم نسبت به مردم غریبهی دهکده که با صبوری کار میکنند و کار، کنجکاو میشود و پس از مدتی به زندگی آنان علاقمند میشوند. آرامش غریب و وقار تاکا در او تاثیر مینهد و او کمکم دلباختهی این زن ژاپنی میشود.
در صحبتهایی که بین ناتان و کاتسوموتو رد و بدل میشود او پی به پوچی جنگ با ساموراییها میبرد و در مییابد تنها یک وسیله برای برآورده شدن مطامع درباریان و مهمترین دشمن کاتسوموتو،اومورا(ماساتو هارادا) بوده و در جبران اشتباهش تلاش میکند سامورایی بودن و روح زندگی سامورایی را بیاموزد و پس از مدتی، یک سامورایی تمام عیار میشود. با رسیدن بهار، کاتسوموتو و یارانش به مانند دوستی عزیز او را به پایتخت میبرند و کاتسوموتو برای مذاکره با امپراتور میرود اما با توطئهی اومورا، به این بهانه که کاتسوموتو حاضر به باز کردن شمشیر خود نیست او را زندانی میکنند. ناتان که به مقر فرماندهی ارتش بازگشته با مطلع شدن از اینکه کاتسوموتو قرار است کشته شود، تصمیم آخر را می گیرد و برای نجات کاتسوموتو به کمک ساموراییها میرود که این عملیات منجر به کشته شدن یگانه پسر کاتسوموتو میشود. دیگر راهی بین دو طرف نمانده جز جنگ آخرین، جنگ شمشیر و شرافت با قدرتطلبی و مسلسل…
فیلم «آخرین سامورایی» فیلمی در ستایش ایستادگی در راه هدف است. این فیلم روایتگر زمانهای است که دنیای غرب و شرق دو دنیای متفاوتند. با اینحال شرقیها هیجان زده از داشتن دنیای بهتر در تلاشند که خود را به رنگ مردمان مغرب زمین درآورند. اینجاست که سنت و مدرنیته، هویت و سرخوشیهای غریبی که دنیای تازه با خود میآورند در تقابل با هم قرار میگیرد. کشتیهای بخاری که با کیمونوهای رنگین ابریشمین ترکیب غریبی میدهد، شکوفههای گیلاس که با دنیای کت و شلوارها و کلاههای سیلندری یکی نمیشود. اما موج ورود این دنیای تازه در زندگی آرام ژاپنیها آنچنان سهمگین است که گریز و گزیری از آن متصور نیست. با این حال، ژاپنیها، این مردم آرام و صبور، رنگها و انگهای خود را بر هدایای غرب و مردمانش مینهند. فیلم گذار ناتان آلگرن را از یک الکلی بی قید به مردی آرام که لباس ژاپنی بر تن دارد و مانند آنان بر زمین می نشیند و در جاهایی حتی ژاپنی سخن میگوید بخوبی در خود گنجانده است. نیز فیلم بر وقار زن شرقی و آرامشبخشی او تاکید خاص دارد. کاراکتر تاکا دیالوگ محدودی دارد و تازه، آن مقدار هم به زبان ژاپنی است اما حضور او در فیلم بعنوان زنی صبور، آرام و سختکوش و مهربان بسیار به چشم میآید و تقریباً یادآور حضور غریب و تاثیر گذار بازیگر زن ژاپنی در فیلم silk است.
بازی تام کروز بسیار تاثیرگذار است. او برای بازی در این فیلم تا مدتها آموزش شمشیرزنی دیدهبود. البته خاطرهی فیلمهای خوب و حضور درخشانش در فیلمهای ماموریت غیر ممکن و چشمهای باز بسته انتظاری جز این را از او ایجاد نمیکرد. هرچند، مدتی پس از این فیلم با اظهارات عجیبش به نفع فرقهی ساینتولوژی و ارتباط با کیتی هلمز محبوبیتش بشدت افت کرد و اینروزها تلاش میکند با فیلم جدیدش، «والکیری»، دوباره به دوران اوجش باز گردد.
اما در کنار فوقستارهای چون کروز، فیلم ستارهای در خور ستایش دارد و او «کن واتانابه» است. پس از این فیلم او یکی از بازیگران مطرح آسیایی بود که با شایستگی راه جهانی شدن را آغازید و پس از آن در فیلمهای «خاطرات یک گیشا» و «نامههایی از آیووجیما» درخشید. سه سکانس این فیلم را بسیار دوست دارم که شخصیت محوریشان واتانابه است. اول، آنجا که او به کابینه میرود و در مشاجرهای با اومورا حاضر به گشودن شمشیرش نمیشود و آنگاه است که شمشیرش را بر دو دست میگیرد و در برابر امپراتور تعظیم میکند و میگوید: «تنها وقتی شمشیرم را کنار میگذارم که امپراتور از من بخواهند»، اما امپراتور که نوجوانی ترسو است هیچ نمیگوید، اومورا پوزخند پیروزمندانهای میزند و درد و بغضی که در صورت کاتسوموتو میآید تمام غم بزرگ یک سامورایی است که گفتنی نیست، دیگری وقتی است که پسرش در برابر دیدگان او میمیرد و او میان رییس گروه بودن و پدر بودن خود درگیر میشود و در آخر سکانس آخر بازی اوست که از آلگرن میخواهد او را بکشد تا مانند یک سامورایی باشرف بمیرد. واتانابه در یکی از خاطراتش میگوید در یک سکانس که باید با شمشیر با کروز روبرو میشد ناگهان اشتباهی مرتکب میشود و کم مانده بود جداً سر از بدن کروز جدا کند!
عوامل فیلم مطالعهی عمیقی بر فرهنگ شرق و ژاپن انجام دادهاند که در لباسها، صحنهآرایی و حتی روایت ظرایف سنت هاراگیری و چرایی وجودش مشهود است. جالب آنست که بدانید امپراتور نوجوان فیلم که آنقدر دیر و پس از گذشتن کار از کار به سخن میآید، همان امپراتور میجی بزرگ است که در زمان حکومت طولانی مدتش ژاپن را به بالاترین سطح توسعه و پیشرفت نسبت به نیاکان خود رساند و چه بسا او را از نیکترین امپراتورهای سرزمین آفتاب هم نام برده اند، سرزمینی که شاهبیت غزلهایش را شکوفههای گیلاس میسرایند.
فیلم "آخرین سامورایی" نامزد چهار اسکار شد و در مجموع به ۳۹ نامزدی در جشنوارههای دیگر رسید که ۱۵ بار منجر به کسب جایزه گردید. به شما پیشنهاد میکنم اگر تا به حال این فیلم را ندیدهاید آن را به لیست دیدنیهای خود در آینده اضافه کنید، پشیمان نمیشوید!
سکانس مرگ سامورایی که در ادامه تقدیمتان میگردد، صحنه ای تاثیر گذار از تقابل آخرین سامورایی ها با ارتش ژاپن است. خودتان این سکانس تاثیرگذار را ببینید.
ارسال نظر