پژوهشی علمی درباره امکان تکثر مجدد نسل بشر
آیا ماجرای «آدم و حوا» قابلیت تکرار دارد؟
اگر جهان تمام شود، گونهها اعم از انسان و حیوانات دیگر میتوانند دوباره به جمعیت کنونی خود برسند؟ این پرسش برای انسان بسیار حیاتیتر است. با اشاره به انقراض حیوانات و البته ماجرای آدم و حوا به دنبال پاسخ این پرسش رفتهایم.
در ادبیات اغلب کشورها همیشه داستانی از «تبدیل شدن شخص به آخرین نفرِ روی زمین» وجود داشته است. اگر این اتفاق رنگ واقعیت به خود بگیرد چه؟ برای نجات نوع بشر، به چه تعداد انسان نیاز است؟
به گزارش بی بی سی انگلیسی، بیگانگان با کمک قایق به سراغمان آمدند. دو سال طول کشید تا همه ما کشته شویم.
جزیرهای کوچکی به نام «هرم بالز» در ۶۰۰ کیلومتری شرق استرالیا و در قلب اقیانوس آرام قرار دارد که به سان خرده شیشهای سر از دل دریا بیرون کشیده است. آنها هم آنجا بودند؛ آخرین نوع زنده بر روی زمین در سینه پرتگاه تیزی مثل بید میلرزیدند. آن دو نفر موفق شده بودند فرار کنند. حدود ۹ سال بعد جمعیتشان به ۹۰۰۰ نفر رسیده بود که همگی فرزند، نوه و نتیجههای «آدم و حوا» بودند.
این اتفاق اصلا هم عجیب نیست. کافی است ماجرای آدم و حوای خودمان را البته با کمی تفاوت در ذهنتان مرور کنید. نام این گونه چوبک جزیره لرد هووی با نام علمی Dryococelus Australis است: موجوداتی چسبناک به اندازه کف دست انسان. پس از هجوم موش صحرایی سیاه به جزیره اصلی محل سکونت آنها یعنی لرد هووی (Lord Howe) در سال ۱۹۱۸، همه فکر میکردند که چوبکها منقرض شدهاند، اما ۸۳ سال بعد آنها در جزیره هرم بالز مشاهده شدند.
چوبکها ماجرای دوباره کشف شدنشان را مدیون گروهی از دانشمندان هستند که در سال ۲۰۰۳، صخره عمودی به ارتفاع ۱۵۲ متر را زیر رو کردند تا محل اقامت پنهانیِ آنها را بیابند. چوبکها در حقیقت نوعی خرچنگ دریایی هستند. دانشمندان پس از کشف آن دو چوبک، آنها را آدم و حوا نامگذاری کرده و برای تولید مثل بیشتر به باغ وحش ملبورن فرستادند.
چوبک جزیره لرد هووی در نزدیکی استرالیا - گونههای مختلف جزیره به لطف مهاجمین بیگانه تا مرز انقراض کامل پیش رفتند
اما اگر برای انسانها پیش آید... (نظر هاوکینگ و زیگموند فروید)
اما اگر ماجرای چوبکها برای انسانها رخ دهد، ما با پدیدهای کاملا متفاوت روبهرو هستیم. ولی آیا از پس این کار بر خواهیم آمد؟ این کار چه مدت زمان میطلبد؟
بحث فراتر از یک بحث پیش پا افتاده در کافه است. این ماجرا سازمانی در قد و قواره ناسا را میطلبد تا کاملا تخصصی و با دانش روز مسئله را بررسی کند.
به 100سال جلوتر میرویم.
انسان آنقدر پیشرفت کرده که به دست رباتهای ساخته شده توسط خودش نابود شده است. به گزارش فرادید، استیون هاوکینگ در سال 2014 چنین سرنوشتی را برای انسان تصور کرده است. حال فقط دو نفر جان به در بردهاند. نسل اولِ پس از آنها به تبع همه با هم خواهر و برادر هستند.
زیگموند فروید بر این باور بود که «زناى با محارم» در کنار قتل والدین، تنها تابوی مشترک در سطح جهان است. این کار نه تنها شرم آور که خطرناک نیز هست. نتایج پژوهش انجام شده بر روی کودکان متولد شده در چکسلواکی بین سالهای 1933 تا 1970 نشان داد که نزدیک به 40 درصد کودکانی که پدر و مادرشان اقوام درجه یک هم محسوب میشدند، به شدت معلول بوده و حدود 14 درصد آنها نیز از دنیا رفتند.
خطرات نهفته احتمالی از لحاظ ژنتیک
علم ژنتیک به ما کمک میکند. همه ما از هر ژن دو نسخه داریم که از هر کدام از والدینمان یک نسخه گرفتهایم. برخی از تنوعهای ژنتیکی را در طول عمر فقط در یک صورت مشاهده خواهیم کرد: اگر دو نسخه کاملا یکسان از ژن داشته باشیم. اکثر بیماریهای موروثی نیز از همین طریق منتقل میشود، چرا که به تنهایی در سیر تکامل بی آسیب هستند. به عبارت بهتر، هر شخص به طور معمول بین یک یا دو «جهش نهفته» در ژنومش دارد.
اگر والدین بسیار به هم نزدیک باشند، طولی نمیکشد که این اتفاق رخ خواهد داد. مثلا بیماری «كور رنگی كامل« در یک نفر از بین 33000 نفر رخ میدهد. اگر یکی از بازماندگان نهایی ما به این نابهنجاری ژنی مبتلا باشند، یک نفر از هر چهار فرزند نسلهای بعدیشان به این بیماری مبتلا خواهند شد.
البته تا اینجا چندان هم بد نیست، زیرا احتمال خطر در نسلهای بعدی سر به فلک میکشد: یک نفر از هر چهار نفر دو نسخه از این ژن دارد؛ یعنی نوه اول هر زوج به احتمال یک شانزدهم به این بیماری مبتلا خواهد شد.
پادشاه چارلز دوم اسپانیا به دلیل درون همسری عقب مانده ذهنی و نابارور بود. این اتفاق موجب شد تا نسل آنها ادامه پیدا نکند
این اتفاق برای ساکنین آتول (یا آبسنگ حلقوی) پینگلاب در اقیانوس اطلس رخ داد. تمام جمعیت آنجا در واقع 20 بازماندهای بودند که به دلیل توفانی مهیب در قرن 18 به آنجا شنا کرده بودند. یکی از آنها مبتلا به بیماری آکروماتاپوسیا (كور رنگی کامل) بود. به گزارش فرادید، امروزه 10 درصد از کل جمعیت این جزیره به بیماری کور رنگی کامل مبتلا هستند.
پادشاه چارلز دوم اسپانیا
نمونه حاضر آن را در خاندان سلطنتی اروپایی میتوانیم ببینیم. 9 نسل یا به عبارتی 200 سال است که آنها فقط بین خودشان ازدواج میکنند. «دودمان هابسبورگ اسپانیایی» مدلی دم دست برای سنجش کیفی این پدیده است.
چارلز دوم یکی از مشهورترین قربانیان این اتفاق بود. او در بدو تولد با انواع ناتواناییهای جسمی و ذهنی دست و پنجه نرم میکرد. پادشاه چارلز دوم تا هشت سالگی نتوانست راه رفتن را یاد بگیرد. او پس از بلوغ نیز با نابارورى روبهرو شده بود که موجب به نابودی کامل دودمان شد.
پژوهشگران اسپانیایی در سال 2009 با بررسی «ضریب درون همسری» متوجه بیماریهای موروثی این دودمان شده بودند. روش انجام شده مانند همانی است که در حیات وحش و برای جلوگیری از انقراض گونههای استفاده میشود. به گزارش فرادید، دکتر بروس رابرتسون، پژوهشگر دانشگاه اوتاگو، بر روی طوطیهای کاکاپو نیوزیلند این پژوهش را انجام داد. تنها 125 عدد از این پرنده بر روی سیاره زمین باقی مانده بود. تخمهای این پرنده در حالت عادی 10 درصد به جوجه تبدیل نمیشد، اما به دلیل ژنهای نزدیک به هم آن 125 پرنده، این رقم به 40 درصد رسیده بود.
تاثیر آمیزش با انسانهای نئاندرتال
تنوع ژنتیکی از طرفی موجب تکامل گونه میشود. برای نمونه، آمیزش اجداد ما با انسانهای نئاندرتال موجب شد تا «سطح ایمنیِ بدن انسان» به مراتب بیشتر شود. ایمنی و مقاومت جسم برای هر گونهای حیاتی است. آن اتفاق برای انسان نوعی «ارتقای ژنتیکی» محسوب میشود.
در مباحث مربوط به ژنتیک جمعیتها، به کاهش تنوع ژنتیکی که در اثر ایجاد یک جمعیت جدید توسط شمار اندکی از افراد یک جمعیت بزرگ رخ میدهد، اثر بنیانگذار میگویند. حتی اگر «آدم و حوای آینده» جان سالم به در ببرند، باز هم اثر بنیان گذار منجر به نسلی متفاوت خواهد شد: انسانهایی با ظاهر و حتی صداهای متفاوت که میتوانند نشانهای از گونههای جدید انسانی باشند.
درون همسری در قرن ۱۹ در خانوادههای سلطنتی اروپا وجود داشت
آیا آدم و حوا موفق بودند؟
قبلا از اینکه بگوییم آدم و حوای آینده به دلیل مسائل ژنتیکی قادر به تولید مثل و ادامه نسل بشر نخواهند بود، کافی است به گذشته نگاه کنیم. اینکه ما الان اینجا هستیم، نشان میدهد که آدم و حوا موفق بودهاند. بر اساس شواهد و مدارک موجود، اجداد ما با جمعیتی هزار نفری برای میلیونها سال احتمالا زندگی کردهاند. سپس بین 50 هزار تا 100 هزار سال پیش، اتفاقی دیگر رخ داد: اجداد ما از آفریقا مهاجرت کردند. تنوع ژنتیکی به میزان قابل توجهی افزایش یافت.
بنابراین توجه به گذشته میتواند آینده را بهتر برایمان روشن کند. جان مور در مقالهای که در سال 2002 از سوی ناسا منتشر شد، مدلی را بر اساس جمعیت 160 نفرهی انسانهای اولیه مهاجر پیشنهاد داد. او میگوید باید کار را با افراد جوان و بدون فرزند شروع کرد. به گزارش فرادید، البته مدل او برای سفرهای فضایی طولانی مدت طراحی شده و در مورد تولید مثل دوباره جمعیت انسانی حرفی نمیزند. در محاسبهی او، 200 سال انزوا تا زمان بازگشت دوباره پیشرویان به زمین تخمین زده شد.
اگر برنامه ریزی صحیحی وجود داشته باشد، از جمعیت چند نفری در طول چند قرن میتوان به جمعیتی میلیاردی رسید
بنابراین چه بر سر آخرین مرد و زن خواهد آمد؟ تاثیر فقدان تنوع ژنتیکی در سالهای ابتدایی بسیار زیاد خواهد بود، اما باید احتمالات را نیز در نظر گرفت.
اگر آخرالزمانی رخ ندهد و دودمان تمدن امروزی را برنچیند، بشر میتواند گلیمش را خودش از آب بیرون بکشد. قبیله هوتريتيون در شمال آفریقا در آغاز قرن بیستم دست به کاری مهم زد.
آنها توانستند رکورد بیشتر رشد جمعیتی را به نام خود ثبت کنند: آنها در هر 17 سال جمعیت خود را به دو برابر افزایش دادند. به عبارتی، هر زن هشت فرزند داشت. با این حساب، ما تنها در 556 سال میتوانیم به جمعیت هفت میلیاردی کنونی خود دست پیدا کنیم.
ارسال نظر