طنز؛ زندگی در حاشیه
آیدین سیارسریع در روزنامه قانون نوشت:
همیشه وقتی در سکانسهای خواستگاریِ سریالهای ایرانی یکی از طرفین با چهرهای بشاش میگفت: «خــب ... بریم سر اصل مطلب» حرصم در میآمد و پیش خودم میگفتم چرا اینقدر از این جمله کلیشهای استفاده میکنند؟ الان میفهمم حق با آنها بود. لابد در خواستگاری آنقدر از «آلودگی هوا» و «تولید خودروی بیکیفیت» و «چرایی بی ثباتی خاورمیانه» تا «وای چایی تون چیه؟ چقدر خوش طعمه» و «این مانتو رو از کجا خریدین؟» بحث میشده که کلا خواستگاری فراموش میشده. مورد داشتیم آنقدر بحثهای فرعی بالا گرفته که خانواده داماد شام هم ماندهاند و بعد از شام هم مسائل خاورمیانه را حل کردهاند و طرز تهیه چند غذا را هم گرفتهاند و ماچ و بغل و اینها، خداحافظی کردهاند و برگشتهاند. در راه برگشت در حالی که پسره با حالت پوکرفیس داشته رانندگی میکرده مادره به پدره گفته: اصلا برای چی رفته بودیم اونجا منوچهر؟ اینا کی بودن؟
با این وضعیتی که داریم همیشه باید کسی باشد که بگوید «خب... بریم سر اصل مطلب». ما گاهی آنقدر اسیر حواشی میشویم که ماریو بالوتلی و سوشا مکانی هم دلشان برایمان می سوزد! برای مثال دیروز در اینستاگرام به طور اتفاقی دیدم یکی از صفحههای هنری اثر یک خانم هنرمند را پست کرده. ظاهرا کار ضعیفی بود و همه هم این موضوع را تایید میکردند تا این که خانمی کامنت گذاشت: واقعا اگه صاحب این اثر یک مرد بود باز هم این کامنتها گذاشته میشد؟!! همین کافی بود تا ورق کاملا برگردد و داستان کلا عوض شود. عدهای از زنها از باب حمایت از زنان، مدافع اثر شدند، عدهای از مردها هم شروع کردند به انتقادهای تند و تیز. زنهایی که هنوز به اثر انتقاد داشتند شدند «خائن» و مورد بلاک اند ریپورت قرار گرفتند، مردهایی هم که از اثر دفاع میکردند یک چیزی نامیده شدند بر وزن فامیلی «ابراهیم تاتلیس» که معنی چاپلوس میداد انگار. یکسری هم که از در اعتدال درآمدند و خواستند ژست انصاف بگیرند و هم نقاط قوت را بگویند و هم نقاط ضعف کار را به سزای اعمالشان رسیدند و بحمدا... هم از مخالفان فحش خوردند و هم از موافقین.
بعد از گذشت چند ساعت دیگر کسی به خود اثر کاری نداشت. گویی اعلان جنگ شده بود و وضع به گونهای درآمده بود که زیر آن پست فقط باید ناموست را محکم میچسبیدی! صاحب اثر با دیدن این وضعیت پستی جداگانه در اینستاگرام قرار داد و نوشت: واقعا متاسفم که اثر من این وضعیت را به وجود آورده. دوستان! من به ضعفهای کارم واقفم و از مخاطبهای کارهایم عذرخواهی میکنم. چند نمونه از کامنتهای موافقان این خانم را بازنشر میکنم:
- تو غلط می کنی زنیکه [...] ! کارهات عالیان.
- [...] نخور! خیلی هم خوبی!
- هر کی از تو انتقاد کنه از وسط نصفش میکنم. حتی خودت!
- این بود جواب حمایتهای ما؟
- خاک بر سر ما که از تو حمایت کردیم.
- نشون دادی لیاقت پرچمداری دفاع از حقوق زنان رو نداری! فقط طاهريان!
- خاک بر سر ما که هنرمندش تویی... بچهها امروز فوتبال ساعت چنده؟
- جووووون بابااااا.
- واقعا برات متاسفم، بعضیا هنرمند نیستن، هنربندن ... مرکز تخصصی اپیلاسیون و تزيین ناخن آنی جون/ لطفا از پیج من دیدن فرمایید.
همیشه وقتی در سکانسهای خواستگاریِ سریالهای ایرانی یکی از طرفین با چهرهای بشاش میگفت: «خــب ... بریم سر اصل مطلب» حرصم در میآمد و پیش خودم میگفتم چرا اینقدر از این جمله کلیشهای استفاده میکنند؟ الان میفهمم حق با آنها بود. لابد در خواستگاری آنقدر از «آلودگی هوا» و «تولید خودروی بیکیفیت» و «چرایی بی ثباتی خاورمیانه» تا «وای چایی تون چیه؟ چقدر خوش طعمه» و «این مانتو رو از کجا خریدین؟» بحث میشده که کلا خواستگاری فراموش میشده. مورد داشتیم آنقدر بحثهای فرعی بالا گرفته که خانواده داماد شام هم ماندهاند و بعد از شام هم مسائل خاورمیانه را حل کردهاند و طرز تهیه چند غذا را هم گرفتهاند و ماچ و بغل و اینها، خداحافظی کردهاند و برگشتهاند. در راه برگشت در حالی که پسره با حالت پوکرفیس داشته رانندگی میکرده مادره به پدره گفته: اصلا برای چی رفته بودیم اونجا منوچهر؟ اینا کی بودن؟
با این وضعیتی که داریم همیشه باید کسی باشد که بگوید «خب... بریم سر اصل مطلب». ما گاهی آنقدر اسیر حواشی میشویم که ماریو بالوتلی و سوشا مکانی هم دلشان برایمان می سوزد! برای مثال دیروز در اینستاگرام به طور اتفاقی دیدم یکی از صفحههای هنری اثر یک خانم هنرمند را پست کرده. ظاهرا کار ضعیفی بود و همه هم این موضوع را تایید میکردند تا این که خانمی کامنت گذاشت: واقعا اگه صاحب این اثر یک مرد بود باز هم این کامنتها گذاشته میشد؟!! همین کافی بود تا ورق کاملا برگردد و داستان کلا عوض شود. عدهای از زنها از باب حمایت از زنان، مدافع اثر شدند، عدهای از مردها هم شروع کردند به انتقادهای تند و تیز. زنهایی که هنوز به اثر انتقاد داشتند شدند «خائن» و مورد بلاک اند ریپورت قرار گرفتند، مردهایی هم که از اثر دفاع میکردند یک چیزی نامیده شدند بر وزن فامیلی «ابراهیم تاتلیس» که معنی چاپلوس میداد انگار. یکسری هم که از در اعتدال درآمدند و خواستند ژست انصاف بگیرند و هم نقاط قوت را بگویند و هم نقاط ضعف کار را به سزای اعمالشان رسیدند و بحمدا... هم از مخالفان فحش خوردند و هم از موافقین.
بعد از گذشت چند ساعت دیگر کسی به خود اثر کاری نداشت. گویی اعلان جنگ شده بود و وضع به گونهای درآمده بود که زیر آن پست فقط باید ناموست را محکم میچسبیدی! صاحب اثر با دیدن این وضعیت پستی جداگانه در اینستاگرام قرار داد و نوشت: واقعا متاسفم که اثر من این وضعیت را به وجود آورده. دوستان! من به ضعفهای کارم واقفم و از مخاطبهای کارهایم عذرخواهی میکنم. چند نمونه از کامنتهای موافقان این خانم را بازنشر میکنم:
- تو غلط می کنی زنیکه [...] ! کارهات عالیان.
- [...] نخور! خیلی هم خوبی!
- هر کی از تو انتقاد کنه از وسط نصفش میکنم. حتی خودت!
- این بود جواب حمایتهای ما؟
- خاک بر سر ما که از تو حمایت کردیم.
- نشون دادی لیاقت پرچمداری دفاع از حقوق زنان رو نداری! فقط طاهريان!
- خاک بر سر ما که هنرمندش تویی... بچهها امروز فوتبال ساعت چنده؟
- جووووون بابااااا.
- واقعا برات متاسفم، بعضیا هنرمند نیستن، هنربندن ... مرکز تخصصی اپیلاسیون و تزيین ناخن آنی جون/ لطفا از پیج من دیدن فرمایید.
پ
نظر کاربران
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بر وزن ابراهی تاتلیس :/