طنز؛ در باب ایام پرفیض فُرجه
آیدین سیارسریع در وبسایت چیزنا نوشت:
کم کم به ایام پرفیض و معنوی فرجه امتحانات نزدیک میشیم و دلهای دانشجویان رفته رفته به ابدیت نزدیکتر میشه. فرجه برای اونایی که در طول ترم از کتاب درسی به عنوان زیر استکانی و مگس کش و کول پد لپ تاپ استفاده کردن حکم سرطان رو داره. یعنی طرف میدونه دو هفته بیشتر فرصت نداره برای همین سعی میکنه فقط از زندگیش لذت ببره. برای همین فرجه امتحانات برای این گروه حکم لذتبخشترین ایام زندگی رو داره، میرن سفر، میرن بیرون دور دور، پاساژگردی، خرید، رستوران، موقع برگشتن هم برای حفظ محیط زیست و مبارزه با شکارچیان غیرمجاز چند تا پلنگ میارن خونه و تا صبح ازشون مراقبت میکنن. البته موضوع مطلب ما این دلسوزان محیط زیست نیستند، اینا دیگه رد دادن و بعد از امتحان باید از روشهای غیرعلمی برای گرفتن نمره استفاده کنن. موضوع مطلب ما اون عزیرانی هستند که تا فرارسیدن زمان امتحان در حالت خوف و رجا به سر میبرند و درسته که به درس علاقهای ندارن ولی براش احترام قائلن و خودشون رو ملزم میدونن بعد از سه ماه فراخ بال بازی (این اصطلاح رو جدیدا ابداع کردهام) یکی دو شب رو بصورت پرفشار همراه با رگبار فراوان درس بخونن. این عزیزان که فجر سپاسی وار برای بقا میجنگن همیشه استارت خوندن رو از دو سه هفته قبل از شروع امتحان میزنن ولی معمولا اوضاع به این شکل پیش میره:
پانزده روز قبل از امتحان: اوووووه کوووو تا امتحان؟
ده روز قبل از امتحان: اوووه کوو تا امتحان؟
هفت روز قبل از امتحان: اوه! امتحان!
پنج روز قبل از امتحان: پنج روز یعنی ۱۲۰ ساعت، این جزوه هم شصت صفحه اس، اگه خوندن هر صفحه رو نیم ساعت فرض کنیم، روزی شیش ساعت هم بخونم میرسم!
چهار روز: برنامه ریزی دیروز خیلی خستهام کرده، یه کم بخوابم.
سه روز قبل از امتحان: روزی ده ساعت هم بخونم میرسم.
دو روز: میگن چهل و هشت ساعت قبل از آزمون چیزی نخونید چون ممکنه ذهن آشفته بشه و همون چیزایی هم که بلدیم یادمون بره. جان؟ اون واسه کنکور بود؟ چه فرقی میکنه؟ استاد ما هم تستی میگیره.
روز قبل از امتحان: شصت صفحه جزوه س، یعنی سی ساعت بخونم میرسم. درواقع تا شیش ساعت بعد از امتحان. چیزی نیست، میرسم.
شب امتحان: الو آرش جان سلام، نکات مهم درس رو در ۲۵ دقیقه خلاصه وار بهم میگی؟ نمیگی؟ برم گم شم؟ آهان… باشه هانی! بای.
یک ساعت قبل از امتحان: بچهها یه کم بلندتر حرف میزنین منم بفهمم؟ این دیاگرام خمش و برش رو یه بار دیگه میگی؟ نرین تو رو خدا. مهیار نرو! پیمان چرا جا خالی میدی؟ خانم شاکری وایستا، وایستا کاریت ندارم!
حین امتحان: استاد! سوال سوم رو توضیح میدین؟ چه جوری رسم کنیم؟ اینجوری؟ نه؟ اینجوری؟ الان این خودکار رو بگیرین فکر کنین جای من هستین. چیکار میکنین؟ پاره نکن، تو رو خدا پاره نکن استاد.
کم کم به ایام پرفیض و معنوی فرجه امتحانات نزدیک میشیم و دلهای دانشجویان رفته رفته به ابدیت نزدیکتر میشه. فرجه برای اونایی که در طول ترم از کتاب درسی به عنوان زیر استکانی و مگس کش و کول پد لپ تاپ استفاده کردن حکم سرطان رو داره. یعنی طرف میدونه دو هفته بیشتر فرصت نداره برای همین سعی میکنه فقط از زندگیش لذت ببره. برای همین فرجه امتحانات برای این گروه حکم لذتبخشترین ایام زندگی رو داره، میرن سفر، میرن بیرون دور دور، پاساژگردی، خرید، رستوران، موقع برگشتن هم برای حفظ محیط زیست و مبارزه با شکارچیان غیرمجاز چند تا پلنگ میارن خونه و تا صبح ازشون مراقبت میکنن. البته موضوع مطلب ما این دلسوزان محیط زیست نیستند، اینا دیگه رد دادن و بعد از امتحان باید از روشهای غیرعلمی برای گرفتن نمره استفاده کنن. موضوع مطلب ما اون عزیرانی هستند که تا فرارسیدن زمان امتحان در حالت خوف و رجا به سر میبرند و درسته که به درس علاقهای ندارن ولی براش احترام قائلن و خودشون رو ملزم میدونن بعد از سه ماه فراخ بال بازی (این اصطلاح رو جدیدا ابداع کردهام) یکی دو شب رو بصورت پرفشار همراه با رگبار فراوان درس بخونن. این عزیزان که فجر سپاسی وار برای بقا میجنگن همیشه استارت خوندن رو از دو سه هفته قبل از شروع امتحان میزنن ولی معمولا اوضاع به این شکل پیش میره:
پانزده روز قبل از امتحان: اوووووه کوووو تا امتحان؟
ده روز قبل از امتحان: اوووه کوو تا امتحان؟
هفت روز قبل از امتحان: اوه! امتحان!
پنج روز قبل از امتحان: پنج روز یعنی ۱۲۰ ساعت، این جزوه هم شصت صفحه اس، اگه خوندن هر صفحه رو نیم ساعت فرض کنیم، روزی شیش ساعت هم بخونم میرسم!
چهار روز: برنامه ریزی دیروز خیلی خستهام کرده، یه کم بخوابم.
سه روز قبل از امتحان: روزی ده ساعت هم بخونم میرسم.
دو روز: میگن چهل و هشت ساعت قبل از آزمون چیزی نخونید چون ممکنه ذهن آشفته بشه و همون چیزایی هم که بلدیم یادمون بره. جان؟ اون واسه کنکور بود؟ چه فرقی میکنه؟ استاد ما هم تستی میگیره.
روز قبل از امتحان: شصت صفحه جزوه س، یعنی سی ساعت بخونم میرسم. درواقع تا شیش ساعت بعد از امتحان. چیزی نیست، میرسم.
شب امتحان: الو آرش جان سلام، نکات مهم درس رو در ۲۵ دقیقه خلاصه وار بهم میگی؟ نمیگی؟ برم گم شم؟ آهان… باشه هانی! بای.
یک ساعت قبل از امتحان: بچهها یه کم بلندتر حرف میزنین منم بفهمم؟ این دیاگرام خمش و برش رو یه بار دیگه میگی؟ نرین تو رو خدا. مهیار نرو! پیمان چرا جا خالی میدی؟ خانم شاکری وایستا، وایستا کاریت ندارم!
حین امتحان: استاد! سوال سوم رو توضیح میدین؟ چه جوری رسم کنیم؟ اینجوری؟ نه؟ اینجوری؟ الان این خودکار رو بگیرین فکر کنین جای من هستین. چیکار میکنین؟ پاره نکن، تو رو خدا پاره نکن استاد.
پ
ارسال نظر