شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمر گی رهید.
برترین ها: شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.
شعر در کوتاه ترین و موجزترین و خوش آهنگ ترین و مناسب ترین همنشینی واژه هایی آشنا، ما را با معنایی درگیر می کند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار می دهد و آنان را به ساحت ناممکن ها و ناباوری ها فرا می خواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن می شود.
در این سری مطالب سعی کردهایم گزیدهای از اشعار را در قالب ابیات زیبا و تاثیرگذار با تایپوگرافی های متفاوت، به کمک صفحات مختلف در شبکه های اجتماعی در اختیار شما قرار دهیم. باز هم مثل همیشه پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما همراهان همیشگی مجله اینترنتی برترین ها خواهیم بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
آه اگر سیب نبود عشق چه باید می کرد؟! رده انگشت تو بر سینه ی سیب است هنوز!
قول دادم که در اندیشه خود حبس شوم! دل به بالا و بلندای خیالی ندهم! دوس دارم که خودم پشت خودم باشم و بس! به تن هیچ عقابی پر و بالی ندهم! من محالم تو به ممکن شدنم فکر نکن!
پشت یک میز خزیدیم که بازی بکنیم! روبه رو بودن با عشق جگر می خواهد! این قمار عاقبتش جان مرا می بازد! با تو سرشاخ شدن دست قدر می خواهد!
زخم از این تیر و تبر تا که بخواهی خوردم!
محدثہ
وقتی مینی شعر رو میخونم بی اختیار یاد کسی میفتم☹. دوستش دارم
نظر کاربران
آه اگر سیب نبود عشق چه باید می کرد؟! رده انگشت تو بر سینه ی سیب است هنوز!
قول دادم که در اندیشه خود حبس شوم! دل به بالا و بلندای خیالی ندهم! دوس دارم که خودم پشت خودم باشم و بس! به تن هیچ عقابی پر و بالی ندهم! من محالم تو به ممکن شدنم فکر نکن!
پشت یک میز خزیدیم که بازی بکنیم! روبه رو بودن با عشق جگر می خواهد! این قمار عاقبتش جان مرا می بازد! با تو سرشاخ شدن دست قدر می خواهد!
زخم از این تیر و تبر تا که بخواهی خوردم!
وقتی مینی شعر رو میخونم بی اختیار یاد کسی میفتم☹. دوستش دارم