ستاد مبارزه با چرندیات (۵)
در این سری مطالب سعی داریم به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد.
در این سری مطالب سعی داریم به کمک داده های این صفحه و سایت های مرتبط، به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد و باعث شود مِن بعد هر چیزی را که در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی دیدیم، سریع باور نکنیم. جدا از این گونه موارد، سعی در معرفی تکنیک های مبارزه با شایعات و مغالطه ها را در این سری مطالب داریم. با ما همراه باشید.
******
در روزهای گذشته متنی عجیب و جذاب در شبکه های اجتماعی بین ایرانیان دست به دست میشود و باعث ترویج یک دروغ فوق العاده احمقانه و بزرگ بین مردم شده است. شما را به خواندن متن این شایعه عجیب که از یکی از کانال های پرمخاطب تلگرام عیناً کپی شده است دعوت میکنیم:
"اتفاقی بسیار بسیار جالب و در عین حال باور نکردنی در یکی از دورافتاده ترین روستاهای یاسوج افتاد که اگر موبایلها و شبکه های اجتماعی و قدرت بی مانند انتقال اطلاعات نبود امکان داشت هیچکس هیچوقت از چنین اتفاقی با خبر نمیشد.
روستاییان در حالی که عصر ، خسته از کار روزانه به خانه هایشان برمیگشتند ناگهان با چیز عجیبی روبه رو شدند....یک شیء فلزی و بسیار براق به اندازه ی یک لاستیک نیسان ، در حالی که سرعت بالایی داشت از افق نمایان شد و جلوی چشم حیرت زده ی روستاییان به طرف تپه ای که در آن نزدیکی بود رفت و پشت تپه از نظرها پنهان شد !!! روستاییان با دیدن این موضوع کنجکاو شدند و به طرف تپه دویدند و وقتی بالای تپه رسیدند از دیدن چیزی که روبه رویشان بود ، مبهوت شدند...!!!
آنها با کمال ناباوری دیدند آن شیء پرنده ، پشت تپه فرود آمده و قسمتی از آن باز شده و دو موجود کوچک که هرکدام بیست سانت قد داشتند از آن بیرون آمده اند و در حال جمع آوری چیزهای از روی زمینند...در این هنگام یکی از روستاییان که مثل بقیه شوکه نشده بود ، در حالی که از هیجان قرمز شده بود ، از سرازیری تپه به طرف آنها و رو به پایین دوید و در حالی که فریاد میکشید و با سرعت زیاد به طرف آنها میدوید میگفت "فضایی ها....مریخیا..." بقیه هم با دیدن این صحنه ، اورا همراهی کردند و روبه پایین تپه دویدند.
گیوه با سرعت در هوا چرخید و سفیر کشان به بیگانه برخورد کرد و خیلی قشنگ همچون گهواره ای ، موجود بیگانه را در خود جای داد و چند متر آنطرفتر به زمین افتاد....اما بیگانه ی اولی ، منتظر اونماند و درب وسیله ی پرنده بسته شد و خیلی جالب و دیدنی ، بدون کوچکترین سروصدا یا گرد و غباری از سطح زمین بلند شد و تقریبا در ارتفاع دو متری زمین که رسید ، مثل گلوله ای که از تفنگ خارج میشود ، در افق محو شد.ما روستاییان با هیجان و اضطراب با گیوه رسیدند و خیلی آرام و با احتیاط به موجودی که درون گیوه بود خیره شدند.
حیرت انگیز بود....باورنکردنی ....تمام این وقایع در کمتر از پنج دقیقه اتفاق افتاده بود...همگی با ترس و هیجان به موجود کوچک نگاه میکردند...شیرعلی قلعه بان، روستایی جوانی که اینکار را کرده بود و اورا به اصطلاح شکار کرده بود میگوید، ابتدا همه از چیزی که دیده بودند ، شوکه شده بودند..ولی کم کم آرام شدیم و به تماشای آن بیگانه نشستیم...چشمان سیاه درشت ، دقیقا مثل همانی که در فیلمهای هالیوودی میدیدیم...سر و صورت و دهان و دماغ عین آدمها...دستها و پاها دقیقا مثل آدمها فقط به جای ناف چیزی شبیه آلت تناسلی داشت و آلت تناسلی هم مثل انسانها نداشت...قدش حدود بیست و یکی دو سانتی متر بود و هیچ صدایی هم از او بیرون نمیآمد...او میگوید با موبایلهایمان چندین عکس از او گرفتیم ....کمتر از یکساعت از این ماجرا میگذشت که دو اتومبیل سیاه رنگ وارد روستا شدند و یکراست پیش ما آمدند.
سرعت انتقال این ماجرا حیرت انگیز بود..از آن دو ماشین هشت نفر سیاه پوش پیاده شدند که یکی از آنها که گویا رییس بود پیش من آمد و بدون مقدمه آن موجود را از گرفت و با وسواس زیاد درون جعبه ای نقره ای گذاشت و بدون کلامی حرف زدن موبایلهای همه را گرفت و آنها که قابلیت عکاسی داشت و سه دستگاه بیشتر نبود را نگه داشت و بقیه را پس داد.
بعد با دقت عکسها را بررسی کرد و همه را پاک کرد و موبایلها را پس داد و همانطور که آمده بودند ، برگشتند....در میان بهت و حیرت همه ....ومن فقط به تنها عکسی فکر میکردم که قبل از آمدن آنها برای یک دوست از طریق واتس آپ ارسال کرده بودم ....تنها امیدم همان عکس بود که اگر آن هم ارسال نشده باشد ، هیچکس داستان امروز ما را باور نخواهد کرد.
اما گویا اینبار شانس با آنها یار بود و تنها مدرک این ماجرا بدست آن دوست و سپس رسانه های سراسر دنیا رسیده است."
حتماً شما هم از این دروغ بزرگ و ابلهانه متعجب شده اید. این که شایعه سازان با چه انگیزه ای اقدام به داستان بافی درباره یک عکس که اصلاً مربوط به ایران نیست، کرده اند جای سوال و شگفتی و البته تاسف فراوان دارد.
اما اصل ماجرا چیست؟
این عکس فتوشاپی نیست و مربوط به شهر راجپور در ایالت راجستان غربی هندوستان است، نه شهر یاسوج! کودکی که با یک بیماری نادر و یک نقص ژنتیکی، مرده بدنیا آمده است و توسط والدینش در حال دفن است. توضیحات بیشتر درباره این عکس را میتوانید در لینک زیر از خبرگزاری ملی کشور هند بخوانید:
http://www.india.com/whatever/alien-found-in-jodhpur-picture-of-human-like-creature-goes-viral-on-facebook-۴۸۸۱۶۳/
این بیماری چیست؟
آنانسفالی (Anencephaly) اختلال مغزی ناشی از نقص در کانال عصبی بوده و به دلیل عدم بستهشدن انتهای کانال عصبی پدید میآید. این اختلال در سن بارداری ۲۳ و ۲۶ روز ایجاد میشود و معمولاً باعث عدم تشکیل قسمت اعظم مغز، جمجمه و پوست سر در این نوزادان میشود. کودکان با این اختلال فاقد بخش جلوی مغز و نیمکرههای مغزی بوده و دچار سطح بالای اختلال شناختی و درکی میباشند و آن مقدار بافت مغز که باقیمانده و نمایان است با استخوان جمجمه پوشیده نشدهاست. واژه آنانسفالی از کلمه یونانی به معنای «بیسری» گرفته شده. هرچند کودکانی که دچار این اختلال هستند، تنها فاقد بخش قدامی مغز هستند، اما این قسمت، بزرگترین بخش مغز است که عمدتاً حاوی نیمکرههای مغزی و نئوکورتکس است و مسئول قوای شناختی عالی یعنی تفکر شناخته میشود. بیشتر نوزادانی که با این اختلال زاده میشوند، مرده به دنیا میآیند؛ گرچه استثنا نیز وجود دارد.
علایم و نشانهها:
بر اساس توصیف انجمن ملی اختلالات عصبی و سکته، نوزادانی که با این اختلال زاده میشوند معمولاً نابینا، ناشنوا و بیهوش بوده و درد را احساس نمیکنند و با اینکه ساقهٔ مغز در آنها وجود دارد، فقدان عملکردهای مغزی مانند هوشیاری و عملکردهای رفلکسی مانند تنفس و پاسخدهی به صدا و لمس در آنها نمود ندارد.
توضیحات بیشتر درباره این بیماری در لینک زیر:
https://en.wikipedia.org/wiki/Anencephaly
اگر بار دیگر مطلبی درباره کودک فضایی یا کودک قورباغه ای در شبکه های اجتماعی و فضای وب دیدیم، این بار پاسخی محکم به شایعه ساز و دامن زنندگان به این شایعات خواهیم داشت.
سوژه دوم؛ الاغ سواری دانشجو به خاطر گرانی بنزین
به منظور جلوگیری از گسترش شایعات مجازی در شبکههای اجتماعی، یکی از جدیدترین شایعات منتشر شده در فضای مجازی که توسط کاربران شبکههای اجتماعی نقل میشود را بررسی میکنیم. در ابتدا به متن شایعه میپردازیم:
"کشاندن پای مردم به اعتراضهای خیابانی یک عادت قدیمی و روال عادی عناصر معلوم الحال جهت نمایش غیرواقع از اوضاع داخلی کشورمان به جهان است؛ با اعلام تک نرخی شدن قیمت بنزین نیز پای یک دانشجوی الاغ سوار به میدان اعتراضهای خیابانی باز شد!
پس از افزایش و تک نرخی شدن قیمت بنزین متن و تصویر زیر به صورت گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر شد:
«یک دانشجو در گیلان به نشانه اعتراض به گران شدن بنزین با الاغ به دانشگاه رفت»"
اما واقعیت ماجرا چیست؟
اما آیا این فرد دانشجو است؟ آیا واقعاً به نشانه اعتراض با الاغ به دانشگاه رفته است؟ آیا اعتراض وی نسبت به افزایش قیمت بنزین در خرداد سال ۹۴ بوده است؟ پاسخ مثبت است، این فرد دانشجوی دانشگاه آزاد چالوس است و طی اقدامی اعتراضی الاغ را برای ورود به دانشگاه انتخاب کرده است اما اعتراض وی مربوط میشود به سال ۸۹ و نه ۹۴!
در آبان سال ۸۹ رسانهها اعلام کردند دانشجوی جوانی سوار بر الاغ قصد ورود به یکی از مراکز آموزشی غرب مازندران را داشته است؛ همان زمان نیز گمانهزنیهای مختلفی در خصوص هدف اصلی این جوان زده شده بود که برخی از منابع اعتراض به عدم وجود پارکینگ در دانشگاه را عنوان کرده بودند.
اما نکته مهم این ماجرا استفاده از خبرها و مطالب قدیمی برای ایجاد تشویش در اذهان عمومی است که بر این اساس این بار در پی افزایش قیمت بنزین پای این جوان الاغ سوار مجدد به میدان اعتراض کشانده شد.
سوژه سوم؛ جداشدن سر نوزاد هنگام تولد در کرمان
چند روز پیش خبری در رسانههای محلی استان کرمان و شبکههای اجتماعی منتشر شد که از جداشدن سر نوزادی در هنگام تولد در بیمارستان جیرفت حکایت داشت.
در این خبر آمده بود: «خانمی که برای تولد فرزند خود به بیمارستان مراجعه کرده بود، به طرز فجیعی با مصیبت از دستدادن نوزاد خود مواجه شد. این زن که از اتباع افغان است، ۱۷ مهرماه برای زایمان راهی بیمارستان شد اما در جریان عمل سزارین، بهخاطر اشتباه پزشکی، سر نوزاد از تنش جدا شد. تیم پزشکی نیز در اتاق عمل پس از خارج کردن کامل نوزاد، سر را به تن بخیه زدند و به زن جوان اعلام کردند که نوزادش فوت کرده است.»
انتشار این خبر، بازتاب گستردهای بین مردم داشت و نگرانیهای زیادی را بهوجود آورده بود. کار به جایی رسید که پای دادستان جیرفت و بازرسان سازمان نظام پزشکی نیز به ماجرا باز شد تا اینکه در بررسیهای دقیق و قضایی مشخص شد که ماجرا یک عمل جراحی برای نجات جان مادر بوده است.
اصل ماجرا چیست؟
مجید رستمی دادستان عمومی و انقلاب جیرفت در اینباره گفت: این ماجرا از زمانی شروع شد که یک زن تبعه افغانستان برای وضع حمل به بیمارستان جیرفت مراجعه کرد. پزشکان پس از معاینات اولیه متوجه شدند که جنین بهدلیل ابتلا به نوعی بیماری خاص در رحم مادر فوت کرده و این بیماری بهگونهای بود که باعث بزرگشدن سر جنین شده بود.
وی ادامه داد: زن افغان وقتی در بیمارستان بستری شد که جنین در آستانه تولد بود. با این حال وضعیت او بهگونهای بود که پزشکان پس از معاینات تخصصی حدس زدند که ممکن است هنگام تولد باعث صدمه وارد کردن به مادر و حتی مرگ او شود. آنها تنها راه نجات زن باردار را بریدن سر جنین مرده میدانستند تا پس از آن بتوانند بخشی از بدن را که در صورت زایمان طبیعی به مادر آسیب میزد، از طریق سزارین از بدن مادر خارج کنند. به همین دلیل همه این اتفاقات را صورتجلسه کردند و با اعلام به مرجع قضایی، در نهایت این عمل جراحی انجام و جنین فوتشده از بدن مادر بیرون کشیده شد. پس از آن نیز پزشکان سر جنین را به بدنش بخیه زدند اما متأسفانه پدر نوزاد فوتشده زمانی که برای دیدن آن رفته بود، از آن عکس تهیه و این عکس را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود.
رستمی با بیان اینکه بهدنبال انتشار اخباری مبنی بر جدا شدن سر نوزاد هنگام تولد رسیدگی به این پرونده را شخصا به عهده گرفته است، گفت: در این مدت مسئولان بیمارستان و حتی پزشک جراح نیز احضار شدند. در تحقیق از آنها و بررسی مدارک بیمارستانی مشخص شد که همه اخبار منتشرشده در رسانهها و شبکههای مجازی دروغ بوده و جنین پیش از اینکه به دنیا بیاید مرده بوده و پزشکان برای نجات جان مادر مجبور به جراحی جنین شده بودند.
سوژه چهارم؛ آشنایی با مغلطه «احترام به عقاید»
احترام به عقاید یکی از مغالطه های جدی در خفه کردن مخاطب یا حریف مباحثه و ترکیبی از چندین مغالطه است. در این مغالطه فرد به جای پاسخ به گزاره استدلالی، آن را توهین به یکی از باورها دانسته و با تمارض پا از بحث بیرون می کشد و یا با مغالطه سنگ بزرگ راه را بر دادن پاسخ می بندند.
• طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسانی حق دارد عقیده، دین، مسلک و آئینی را انتخاب کند، آن را ابراز کرده و به هر شکلی که علاقه دارد به عبادت بپردازد، اما در شرایطی که این عقیده باعث سلب آزادی بیان و عقیده دیگران نشده و تفکرات و جان و مال و آزادی دیگران را تهدید نکند. به بیان ساده تر می توان عقاید افراد را مادامی که فقط در حوزه فردی حضور دارد نادیده گرفته و با آن مدارا کرد، اما اگر عقاید شما از حیطه ذهن شما بیرون آمده و باعث اثراتی محدودکننده یا تهدیدگر برای دیگران شود باید با آن برخورد کرد. اینکه شما براساس عقیده ای از مرحله نصیحت و ارائه نظر عبور کرده و برای دیگران تصمیم بگیرید یا تصمیمات فردی مبتنی بر عقاید را به فاز عملی برسانید، باعث می شود عقیده شما نه تنها محترم نباشد، بلکه پس زده شود.
• توهین به عقیده البته با توهین به شخص تفاوت جدی دارد، احترام به کرامت انسانی از اهمیت بالایی برخوردار است اما عقاید نمی تواند محترم باشد. اگر احترامی برای عقاید قائل باشیم باید نگاهی نوین به عقاید داعش، بوکوحرام، القاعده، فاشیسم و نازیسم داشته باشیم. حال اینجا این مغالطه ابهامی ایجاد می شود که «فرد از عقایدش جدا نیست و توهین به عقاید همان توهین به کرامت یک انسان است». اما باید توجه کرد کسی که عقایدش مقدس و جزئی جدانشدنی از وجودش باشد، یک متعصب یا «فقط یک عقیده است نه انسان» و دیگر انسانی باقی نمانده که کرامت انسانی اش شایسته احترام باشد. هیچ عقیده ای آنقدر مقدس نیست که زیر تیغ نقد برود.
• باید به این نکته توجه کرد که «توهین به عقیده» با مفهوم «نقد عقیده» تفاوت ظریفی دارد. زمانی یک نظر «توهین» محسوب می شود که عقیده دیگران «صرفا اشتباه/ احمقانه/ وحشیانه/ غیره خوانده شود اما دلیلی بر آن ذکر نشود» اما اگر در پس آن دلایل و براهنی منطقی/ استنتاجی بوده و اصطلاحا احتجاج صورت گرفته باشد در دایره «نقد- قرار می گیرد، کمااینکه یک فیلم، رمان یا موسیقی نیز می تواند با دلایلی روشن؛ احمقانه و چرند باشد.
• وقتی دیگران (با عقاید متفاوت) از نگاه شما نجس/ مشرک/ ملحد/ مفسد فی الارض و یا سزاوار مرگ هستند یعنی شما عملا به عقاید آنها توهین می کنید و نمی توانید انتظار داشته باشید که عقاید شما محترم باشد.
• از نگاه دیگر دوقطبی کردن بحث، گاهی باعث بستن درهای نقد شده و بحث را به جدل بدل می کند، پس ضروری ست که در مباحث عقیدتی تا حد امکان پا را در حریمی که بحث را جدلی و فرسایش کرده (و یا حریف متعصب را از کوره به در ببرد) نگذاریم. البته باید توجه داشت که (بنا به تجربه) عموما مباحثه با متعصب سودی نخواهدداشت.
*انواع گوناگون مغلطه، ریشه و ابزار گسترش بسیاری از شایعات، خرافات و حتی مشکلات در بحث ها هستند. این نوشته هم قدکی کوچک در مسیر آگاهی و شناخت شما عزیزان درباره یکی از این ابزار است.
نظر کاربران
و چقدر به نظر میاد هدف این بخش گم شده و تبدیل شده به یه ابزار تبلیغاتی و دلواپسی
پاسخ ها
اما اگر عقاید شما از حیطه ذهن شما بیرون آمده و باعث اثراتی محدودکننده یا تهدیدگر برای دیگران شود باید با آن برخورد کرد:منظورتون بیحجابیه مگه نه؟
عکس دانشجوی الاغ سوار هم مال خیلی وقت پیشه درست میفرمایید.