شعر طنز؛ نامه عاشقانه
شما یادتون نمیاد، در زمان های قدیم جوان ها در دوران نامزدی برای هم نامه می نوشتند اما چند سالی است که با اختراع ایمیل و جی میل، تلگرام، وایبر و لاین و ... سنت نامه و نامه نگاری به کل منقرض شده و کسی دیگر برای نامزدش نامه عاشقانه نمی نویسد.
مجله خط خطی - نسیم عرب امیری: شما یادتون نمیاد، در زمان های قدیم جوان ها در دوران نامزدی برای هم نامه می نوشتند اما چند سالی است که با اختراع ایمیل و جی میل، تلگرام، وایبر و لاین و ... سنت نامه و نامه نگاری به کل منقرض شده و کسی دیگر برای نامزدش نامه عاشقانه نمی نویسد و اگر هم بنویسد چیزی می نویسد شبیه این:
چرا گفتم همان بهتر که رفتی؟!
اراجیفی که می شد گفت، گفتم
غلط کردم که حرف مُفت گفتم
از آن روزی که رفتی پاک گیجم
من انگاری به کلّی گیج و ویجم
خل و سردرگم و بی دست و پایم
نمی فهمم چه می گویم کجایم
پس از شش ماه و شش روز و دو ساعت
نشستن توی منزل کنج عزلت،
برآشفته، شلخته، با دلی خون
همین دیشب زدم از خانه بیرون
به قصد نارمک رفتم ابوذر
درآوردم سر از تجریش آخر
نمی دانی چه سختی ها کشیدم
که خود را باز تا اینجا کشیدم
نمی فهمی نمی دانی که دیشب
چه حالی داشتم از شدت تب
وجودم خسته و فکرم فلج بود
نفهمیدم چرا آیینه کج بود
چرا عکس تو در سطل زباله است
کنار این همه کاغذ مچاله است
سه پاکت شیر را من جای یخچال
چرا ول کرده بودم گوشه ی هال؟!
کتابم توی جا کفشی چرا بود؟!
چرا مسواک در دیگ غذا بود؟!
ببین از بس که بی اعصاب بودم
اطو در برق بود و خواب بودم
چه وضع خوب و شیک و دلپسندی
بخند البته باید هم بخندی!
نمی دانی چه دیشب خواب دیدم
تو را با خانمی جذاب! دیدم
به قدری زشت بود و بد قیافه
که من از دیدنش بودم کلافه
دماغش گنده اما چشم کوچک
سر و شکلش شبیه جوجه اردک
نه شاعر بود و نه اهل نوشتن
نه حتی امتیازی داشت بر من
نه خوش تیپ و تپل مانند من بود
نه خوش اندام و داف و مانکن بود
دلم می خواست حالش را بگیرم
که حقّم را در این دعوا بگیرم
دچار نفرت و بی تاب بودم
خدا را شکر کردم خواب بودم
کجایی تو کجایی تو کجایی؟!
شدم انگار مالیخولیایی
زبانم لال اگر در واقعیت
تو با یک خانمی یک روز وصلت...
(تصور کردنش هم وای! سخت است
خدایا! این چه اقبال و چه بخت است!)
ولی حالا اگر با خانمی هم
شدی با شیوه ای مشروع محرم
دلم می خواهد این خانوم همسر (!)
برایت باشد از من مهربان تر
زنی باشد نجیب و پاکدامن
زنی معصوم مانند خود من!
نفهمم روزی این زن لایقت نیست
نگو اندازه من عاشقت نیست
نبینم تب کُنی، قلبش نگیرد
برایت مثل من باید بمیرد!
زنی باشد فهیم و با کمالات
خدایا! مردم از فکر و خیالات
نباید زد نفوس بد ببخشید
نفوس بد زدم باید ببخشید
در این دنیا مگر همچون منی هست؟!
مگر عاشق تر از من هم زنی هست؟!
بگردی هر کجا دنبال این زن
میایی باز دنبال خود من!
فرستنده: نامشخص!
خوشی؟! خوبی؟! کجایی؟ در چه حالی؟!
کمی این روزها حالت غریب است
تم و مفهوم اشعارت عجیب است
مضامین غنایی می کنی کوک
جدیداً می زنی بد جور مشکوک
به جای گفتن شعر سیاسی
بیان انتقادات اساسی
به جای شکوه از وضع بدِ کار
شکایت کردن از اوضاع بازار
به جای طرح مشکل های مادی
بیان طنزهای اقتصادی
به جای انتقاد از شهرداری
نظام پرهیاهوی اداری
نشستی دایماً در کنج خانه
شدی مشغول شعر عاشقانه
خیالت وضع کشور خوب و عادی است؟!
نمی دانی که جنگ اقتصادی است؟!
چرا بیگانه ای با درد مردم
بگو از فقر و تبعیض و تورم
مگر تو جزء از ما بهترانی
نمی ترسی از این وضع گرانی
در این اوضاع خوب و خوشگل و شیک
چه جای گفتن شعر رمانتیک؟!
چه شد بحث هنرمند و تعهد؟!
هنرمند و تعهد پس چه چی (!) شد؟!
نه دخترجان نشد این شعر گرفتن
بیا پس یک نصیحت بشنو از من
زبانم لال اگر عاشق شدی هم
خودت را کنترل کن باز یک کم
نباید رو به مردی اینقَدَر داد
به پایش ماند و فرصت را هدر داد
شما با این همه هوش و کیاست
نداری پس چرا یک کم سیاست؟!
اگر هستی به فکر راه حلی
بکن یک خُرده ناز و بی محلی
به قدری ناله با افسوس کردی
که این بی جنبه را هم لوس کردی
بدون هیچ شک و شبهه بانو!
خودش را لوس کرده بچه پر رو!
ندارد زندگی بی عشق کیفی
ولی باور بکن خانم! تو حیفی
برو دنبال مردی خوب و بهتر
بگو این هم نشد یک مرد دیگر
که تو هر چند بدخلق و عبوسی
قشنگی، خوشگلی، نازی، ملوسی
طرف را وِل کن اصلا جای غم نیست
برایت شانس های تازه کم نیست
خود من هم اگر قابل بدانی
ببین آماده در خدمت رسانی!
نظر کاربران
كي حالشو داره بخونه؟
بى مزه بود
بى مزه بود
من خيلي خوشم اوووووومد ، لاييييييييييككككككك
عالئیییییی