وودوو، آیین جادوی سیاه
جادویی که یک کشور را نجات داد +عکس
«وودوو» نام آیینی کمتر شناخته شده در کشور هائیتی است که به کمک این کشور آمده است. پنج سال پیش زلزلهای در هائیتی آمد و وودوو در بازسازی این کشور پس از زلزله نقش پررنگی ایفا کرده است.
به گزارش بی بی سی انگلیسی، قبلا من چندین توجیه و توضیح برای آن اتفاقات داشتم. اوضاع بازار خیلی خوب بود، هوا بیش از حد گرم بود و کمی هم از ناهماهنگی مناظر و صداها و بوها گیج شده بودم. آن پُرترهای که از یکی از صدها فروشنده خریده بودم، چه؟ واقعا فکر میکردم آن پرتره مربوط به دین رسمی این جزیره یعنی کاتولیک است.
اما اشتباه میکردم. در هائیتی تمام تلاشم را کردم که سراغ جادو و جنبلهای آیین وودوو (Voodoo) نظیر تعويذ، طلسم و نظر قربانی نروم، اما نشد که نشد؛ به اشتباه یک تعویذ یا همان بلاگردان خریده بودم. آن تعویذ را از شهر کاپ-هائیتین (Cap-Haïtien) در شمال کشور هائیتی خریده بودم.
من آن پرتره را به نیت مریم مقدس خریدم، بعد فهمیدم که مربوط به «ارزیلی دانتور» است. ارزیلی دانتور یکی از «لوآهای» آیین وودوو است. لوآ (Loa) در واقع به همان «ارواح» یا چیزهای نامرئیدر آیین وودوو گفته میشود.
من فکر میکردم آن پرتره مربوط به مریم مقدس است که البته به شباهت به او هم نیست. وقتی به آن مغازه رفتم به این تصویر اشاره کردم، مغازه دار کهنسال آن را برای من آورد و ۲۰۰ گورده (کمتر از دو دلار) از من پول گرفت. وقتی آن تابلو را در دست گرفتم، با افتخار برگشتم و به همسفرانم نشان دادم. آنها بدون هیچ طمأنینهای گفتند که آن تصویر «مریم عذرای سیاه» یا همان «باکره سیاه» نیست! در حقیقت سوغاتی که من با هزار امید و آرزو خریده بودم، به کابوس شبانهام بدل شده بود؛ اصلا فکرش را هم نمیکردم.
اصلا مکث نکردم و فورا آن را به یکی از دوستانم که چندان به جادو و جنبلهای وودوو اهمیت نمیداد، دادم. اما مدتی بعد فهمیدم که تمام عصبانیتم بیجا بوده است.
اما آیین وودوو چیست؟
آیین وودوو (ودوو هم گفته میشود) در حقیقت آمیزهای است از آیین، مذهب، خرافه، باور و سحر و جادو است. به همین دلیل، شاید بهتر باشد به جای آیین به آن فرهنگ بگوییم. فرهنگی از که مناطق غربی قاره آفریقا نشات گرفته و اکنون در کشور هائیتی در آمریکای مرکزی [در شمال دریای کارائیب] رواج دارد.
ریشه وودوو به قرن شانزدهم میلادی برمیگردد، یعنی زمانی که هزاران آفریقایی به هائیتی رفتند. فرهنگ یا آیین وودوو همانند اکثر مذاهب غرب آفریقا سحر و جادو را در برمیگیرد، اما وودوو در مقایسه با دیگر آیینهای آفریقایی، تصویر بدتری دارد. این آیین جایگاه اصلی سحر و جادو آن هم از نوع جادوهای شیطانی و بدخواهانه است. البته برخی معتقدند که وودوو بد معرفی شده است. به طور خلاصه، وودوو نوعی فرهنگ آمریکایی - آفریقایی است که بیش از آنکه دین باشد یک باور است و مراسمی خرافه آمیز و نه بیشتر.
بعد چه شد؟
داشتم میگفتم. در هائیتی بودم. کشوری که آیین وودوو یکی از دو دین رسمی کشور محسوب میشود. اگر از صحنهسازیهای اشتباه هالیوودی بگذریم، آیین وودووی هائیتی یک ثمره بسیار شیرین داشته است: انقلاب هائیتی که حاصل شورش بردگان در مستعمره سن-دومینگ فرانسهی ناپلئون بود و منجر به الغای بردهداری و تأسیس دولت مستقل هائیتی در سال 1804 میلادی شد.
حالا هم شرایط همان است. بسیاری از مردم هائیتی به آیین وودوو به چشم یک بازیکن کلیدی در بازسازی کشورشان نگاه میکنند. این آیین برای مردم پیامآور شادمانی و تعاون است و محلیها را کنار هم متحد میسازد. سنتهای فرهنگی هائیتی یکی از چرخدندههای مهم صنعت گردشگری این کشور بوده و منبع درآمدی مهمی برای آنها محسوب میشود.
پنج سال پیش زمینلرزهای در هائیتی آمد و آیین وودوو باعث شده تا مردم در کنار هم دوباره کشور خود را بسازند. نقش صنعت گردشگری نیز کسب درآمد به منظور بازسازی جوامع و مناطق آسیبدیده بسیار حائز اهمیت است.
برای مثال، ساکنین شهر «یاکمل» در جنوب هائیتی در زمان قدیم از برداشت محصول قهوه درآمد کسب میکردند. اما آن شهر امروز بیشتر یک محفل هنری است. گردشگران از تمام کشورهای جهان به این شهر میروند تا صنایع دستیِ زیبای آن را بخرند. خرید ماسکهای ساخته شده از کاغذ پاپیه ماشه یکی از مهمترین منابع درآمدی ساکنین شهر یاکمل است. اخیرا تورهای گردشگری در اروپا و آمریکا ایجاد شده که مردم را به هائیتی آورده و آنها را با فرهنگ این کشور آشنا میکنند.
ژان سیریل، مدیر یکی از تورهای گردشگری هائیتی میگوید: «وودوو تمام جنبههای هنری هائیتی را منعکس میکند: نقاشی، مجسمهسازی معاصر، موسیقی و حتی رقص. آیین وودوو به شکل خودآگاه و ناخودآگاه هنر هائیتی را تعریف کرده و به آن شکل داده است. اگر ما [مردم هائیتی] به عنوان یک ملت، سنتهای فرهنگیمان را به سرمایه تبدیل کنیم، به وودوو مدیون خواهیم بود، چرا که وودوو آن سنتهای فرهنگی را برای ما به ارمغان آورده است.
یکی از هنرمندان مشهور هائیتی ژان-باپتیست ژان ژوزف است. او یک هونگان (کشیش) بود و از پریستیلِ خود (معادل کلیسا در آیین وودوو) به عنوان یک استودیوی هنری نیز استفاده میکرد. او پردههای منقوشی و رنگارنگی را در پریستیلش به نمایش گذاشته بود که قیمت برخی حدود 6500 دلار بود.
ژان-باپتیست میگوید که در خانوادهای مسیحی متولد و بزرگ شده است، اما همه چیز به ناگهان تغییر کرد؛ آن هم در خواب. او میگوید: «یک شب ارزیلی دانتور به خوابم آمد، او روح و حس عشق و اشتراک بود و من آن حالت را هنوز هم در خودم دارم.»
پوتو میتان یا اتاق ملاقات با ارواح!
ژان ژوسف سپس ما را پشت یک ساختمان برد تا مراسمی را برایمان اجرا کند. سپس وارد اتاقی شدیم که ژان ژوسف در آنجا با روحها ملاقات میکرد. از نگرانی آب گلویم را هم نمیتوانستم قورت دهم. گفتم: «اینجا همان جایی است که قربانی میدهید؟» دوست اهل هائیتیِ من به اسم کازول بلیزایر خندید و گفت: «قربانی کردنی در کار نیست، مگه مثل فیلمها است!»
آنها به اتاقهایی که با ارواحِ لوآ ملاقات میکنند «پوتو میتان» میگویند. دو محفظهی کوچک در داخل آن اتاق بود که چندین مجسمه کوچک و نشان در آن گذاشته شده بود. ژان- باپتیست ژان ژوزف به ما گفت که هر کدام از این محفظهها یا تالارهای کوچک مخصوص کار خاصی است: یکی از آنها برای کارهای جدیتر است که هم خواستهی شما را سریعتر انجام میدهد و هم ممکن است که عواقب غیرمنتظرهای داشته باشد. محفظهی دیگر هم مخصوص خواستههای کوچکتر بود.
در مسیحیت کشیشها نقش میانجیگری را بازی میکنند. در وودوو هم ژان-باپتیست چنین نقشی را بر عهده دارد. او میتواند برای شفای بیماری، درآمد بیشتر و حتی کسب نمره قبولی در امتحان برای کسی میانجیگری کند. او برای ما سلامتی را آرزو کرد و گفت که نباید به چشم اهریمن به وودوو نگاه کرد. او گفت: «وودوو به رشد، اشتغال و کامیابی شما کمک میکند. هدف اصلی لذت است.»
چنین استودیوهای هنری در شهر پورتو پرنس [پایتخت کشور هائیتی] بیشتر و بیشتر شده است. ما حتی به جایی رفتیم که بر روی جمجمههای واقعی انسان کار هنری انجام داده بودند؛ خیلی ترسناک بود.
یکی از هنرمندان این شهر به اسم «ژان پیر رومل» به من گفت: «نشانهای تاریکی به زندگی معنا میدهند. مثلا وقتی به مرگ فکر کنید، ارزش زندگی را بیشتر میفهمید. وقتی چشمتان به این جمجمههای میافتد، بسیار بیشتر از زندگیتان لذت میبرید.»
ژان پیر رومل در ادامه گفت: «ما کشوری هستیم که به خود میبالیم. هر کسی در هائیتی هنری دارد که سعی میکند از آن طریق پول دربیاورد. ما کارها را به سبک خودمان پیش میبریم و همه با هم و در کنار هم هستیم.»
حرفهای رومل روی من تاثیر گذاشت. من تازه فهمیدم که وودوو چیست. من حتی خواستم یکی از جمجمههای هنری رومل را بخرم و با خود ببرم، اما واقعا آمادگی آن را نداشتم. اگر که او چیزی در مورد اِرزیلی دانتور میفروخت، احتمالا از او میخریدم و با خودم به خانه میبردم.»
ارسال نظر