شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمر گی رهید.
برترین ها: شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.
شعر در کوتاه ترین و موجزترین و خوش آهنگ ترین و مناسب ترین همنشینی واژه هایی آشنا، ما را با معنایی درگیر می کند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار می دهد و آنان را به ساحت ناممکن ها و ناباوری ها فرا می خواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن می شود.
در این سری مطالب سعی کردهایم گزیدهای از اشعار را در قالب ابیات زیبا و تاثیرگذار با تایپوگرافی های متفاوت، به کمک صفحات مختلف در شبکه های اجتماعی در اختیار شما قرار دهیم. باز هم مثل همیشه پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما همراهان همیشگی مجله اینترنتی برترین ها خواهیم بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
دلم تنگ و، نمی آیی ! ، چرایش را نمی دانم
و این شعر غم افزا را شبی صد بار می خوانم
شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه
از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم
بهار زندگی ، هر شب برایت شعر باریدم
و می دانی نگفتم ای خداوندم ، پشیمانم
به سوی درگهت جانا ٬ هزاران بار رو کردم
الهی تا به کی غمگین در این غمخانه می مانم
خدایا با تو می گویم حدیث کهنه ی غم را
بگو با من که تا کی من در این غمخانه مهمانم
دلم تنگ است و میدانی تو چون و هم چرایش را
ولیکن با خیالِ تو غمم ، آهسته می رانم
سحر
ازتون یه سوال بپرسم:.....
این نقاشی های دل نوشته و مینی شعرها رو با چی درست میکنند...
خواهش میکنم جوابمو بدین
مرسی
نظر کاربران
تو به سهم خود فکر می کنی من به سهم تو . . .!
دلم تنگ و، نمی آیی ! ، چرایش را نمی دانم
و این شعر غم افزا را شبی صد بار می خوانم
شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه
از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم
بهار زندگی ، هر شب برایت شعر باریدم
و می دانی نگفتم ای خداوندم ، پشیمانم
به سوی درگهت جانا ٬ هزاران بار رو کردم
الهی تا به کی غمگین در این غمخانه می مانم
خدایا با تو می گویم حدیث کهنه ی غم را
بگو با من که تا کی من در این غمخانه مهمانم
دلم تنگ است و میدانی تو چون و هم چرایش را
ولیکن با خیالِ تو غمم ، آهسته می رانم
ازتون یه سوال بپرسم:.....
این نقاشی های دل نوشته و مینی شعرها رو با چی درست میکنند...
خواهش میکنم جوابمو بدین
مرسی