امانت داری ۴۵ ساله پیرمرد زنجانی +عکس
«حاج حسن نعلچگر» ۴۵ سال است در مغازه نعلسازی خود منتظر است فردی که دوچرخهای را جلو مغازهاش گذاشته برای بردن دوچرخه باز گردد ولی هنور خبری ازآمدنش نیست وحاج حسن خود را ملزم به حفظ امانت میداند.
وبسایت مجله مهر- زهرا مقدمي: «حاج حسن نعلچگر» ۴۵ سال است در مغازه نعلسازی خود منتظر است فردی که دوچرخهای را جلو مغازهاش گذاشته برای بردن دوچرخه باز گردد ولی هنور خبری ازآمدنش نیست وحاج حسن خود را ملزم به حفظ امانت میداند.
در نگاه اول یک دوچرخه ۲۸ ساده و فرسوده است که روزگاری جوانان قدیم زنجان با این دوچرخه خاطرات و عاشقانههای فراوان داشتهاند ولی پشت این دوچرخه قدیمی و فرسوده قصه مردانگی و امانتداری ۴۵ ساله خودنمایی میکند.
از راسته مسگری در بازار پایین شهر زنجان عبور میکنیم و صدای چکشهای مسگرها همانند یک موسقی یکنواخت زیبا گوشهایمان را نوازش میدهد؛ در گوشهای از این راسته مغازهای قدیمی که زنگارهای سالهای دور را در خود نمایان دارد، توجهمان را جلب میکند، دوچرخه فرسوده و سیاهی که بر اثر گذر زمان و ماندن مدوام مقابل هوا از رنگ و رو رفته است.
این همان دوچرخهای است که طی ماههای اخیر در فضای مجازی هر کسی مطلبی را در موردش نوشته و کامتها و لایکهای فراوانی به خود دیده است.
حاج حسن نعلچگر متولد ۱۳۱۶، بازمانده از دوران راستی و صداقت آن زمانی است که خودش میگوید همه راستگو بودند و هنوز دورغ گفتن یک برگ برنده نبود و برای ناحق کردن حق از هم سبقت نمیگرفتند. حاج حسن از مردم روزهای راستی و امانتداری است.
وقتی وارد کوچه نساجی مازنداران میشوی و به سمت ورودی بازار بزرگ زنجان میروی، در تراکم مغازههای مسگری و جغور بغورفروشی، در غوغای کار و تلاش، پیرمردی را میبینی که هنوز در مغازه قدیمی خود منتظر بازگشت مامور شهرداری است که برای جبران خطایش دوچرخهای را جلوی مغازه وی گذاشته و رفته است.
حکایت دوچرخه جلوی مغازه حاج حسن، حکایت ۴۵ سال امانتداری جوانان با معرفت و مردمدار سالهای نهچندان دور زنجان است، حکایت رازهای نهفته در زنجان، حکایتهایی که هرکدام قصه پرغصه و پندآموزی دارد.
ماجراي دوچرخه چيست؟
حاج حسن نعلچگر همان نعل ساز پیری است که به گفته خودش وقتی حدود ۴۵ سال پیش ماموران شهرداری زنجان برای ساماندهی محله مسگرها میآیند، یکی از این ماموران دوچرخه وی را به گوشهای پرت کرده و دوچرخهاش میشکند.
حاج حسن میگوید روزگاری که ما جوان بودیم، روزگار یکرنگی و صداقت بود هر چند این روزها هم خوب است ولی روزگار بیانصافی است.
دوچرخه حاج حسن که دو چرخهای فرسوده بوده، میشکند و مامور شهرداری برای جبران خطایش یک دوچرخه نو را عصر همان روز برای حاج حسن میآورد و بدون حرفی دوچرخه را آنجا می گذارد و می رود؛ دوچرخهای که اکنون بعد از گذشت ۴۵ سال حتی یکبار هم کسی سوار آن نشده است.
حاج حسن نعلچگر میگوید: دوچرخه من قراضه و فرسوده بود، همان لحظه که مامور آنرا پرت کرد داخل گودال وسط میدان افتاد و شکست و او عوضش را یک دوچرخه نو آورد.
وی ادامه میدهد: بعد از این قضیه سعی کردم مامور را پیدا کنم ولی هر چقدر دنبالش گشتم تا از هم حلالیت بطلبیم ولی پیداش نکردم و هنوز هم از این فرد خبری نیست.
نعلچگر ادامه میدهد: به نظر من این دوچرخه امانت است و باید امانتداری کنم.
حاج حسن نعلچگر هر روز صبح هنگام باز کردن مغازهاش دوچرخه را جلوی مغازه میگذارد و عصر موقع بستن مغازه دوچرخه را به داخل میبرد، کاری که طی ۴۵ سال هر روز تکرار شده است.
نظر کاربران
:(
ايول
زیباست هیچی نمی توان گفت
پاسخ ها
حماقت را زیبا دیدن هنرمند قهاری می طلبد.
صداقت هميشه زيباست و همچنين اراده آهنين
پاسخ ها
چه صداقتی ؟ ماست چی کشک چی؟
اون زمان همه یک رنگ بودن مامور شهرداری هم انصاف داشتن
پاسخ ها
انصاف مامور یه دنیا می ارزه.
نمی دونم شاید دوچرخه خودش ی چیز دیگه بوده ی علاقه خاصی بهش داشته اینم ی جواریی مال خودشه شایدم زیاد بد و بیراه نثارش کرده که حلالیت می خواد
پاسخ ها
نمی دونی، حرف نزن .کسی نمیگه لالی.
خیلی با مرامی
پاسخ ها
کی؟ مامور؟ یا این ؟
یاشا کیشی (آفرین مرد)
مرام و معرفت زنجانی ها از همون اول مثال زدنیه چه مرام مامور که برای جبران خسارت وارده یه دوچرخه نو براش میخره و چه این حاج حسین آقا که دوچرخه رو براش نگه داشته.
کاش این دولتمردان هم یاد میگرفتن که از چند روز مسئولیتشون سو استفاده نکنند و بیت المال و مال مردم رو غارت نکنند و بزنند به چاک ...