طنز؛ نوستالژی های ما و آنها
سعید هوشیار در روزنامه قانون نوشت:
مشغول گشت زنی در خبرها، متوجه شدم که تهیه آلبوم از دوران جنینی بسیار مد شده است. ظاهرا بعضي از مردم آگاهانه، سونوگرافي بيرويه ميكنند تا از دوره جنيني فرزندشان آلبوم درست كنند.
در ادامه دیالوگ مادری را خواهیم داشت که با فرزندش در سن 30 سالگی، مشغول بررسی عکس ها هستند.
مادر: مامان جون ببین این عکسارو، اینجا یک سالته! اینجا با دوستات تو آفریقا بودی، تو روستای چیکیتا! ببین چقدر خوب افتادی تو عکس! مامان قربون این هیبتت بره، همه چیت به بابات رفته. ازونجا با یک کامیون حرکت کردید اومدید سمت خونه، اینم عکس تو راهتونه، همون موقع هم از همه درشت تر بودی. این یکی رو ببین، بابات از تو هایپر استار آوردتت، این دم در خونه قدیمیمونه. تو این عکس مهمون داشتیم، عمو کیومرث اینا اومده بودن، ببین چقدر خوشگل و مجلسی وسط میز گذاشتیم تا همه ببیننت. عمو کیومرثت دو سه بار خیز برداشت ورت داره ولی بابات حواسشو با شیرینی پرت کرد. فکر کن اگر برمیداشت چی میشد؟! مامان جون، این دیگه عکس دوره جنینیته، ببین چقدر کوچولو بودی! این یکی هم 1 ماهگیته! این یکی عکس رو ببین، دوره جنینی 2 ماهگیته، من باتری موبایل قورت دادم که از همون زمان با تکنولوژی آشنا شی. این یکیو ببین، عزیزم! دوره جنینی 3 ماهگیته، بابات واست یک تبلت خریده و هدفون رو یک جوری کار گذاشته که از کوتاه ترین مسیر موزیک گوش کنی. اینجا لحظه زایمانه! این 12 صفحه، از لحظه زایمان تا 1 هفتگیته! بابات یک دوربین توی اتاق خوابت و توالتت کار گذاشته بود که از همه لحظاتت عکس داشته باشیم. تو اینستاگرام عکس اولین باری که خودتو خراب کردی 13000 تا لایک خورد، الان ماشاا... برای خودت مهندسی شدی...
حالا مقایسه کنید با من و هم سن و سالانم که تصویر مبهمی از دوران کودکی مان داریم. مثلا خود من از 3 سال اول زندگی ام تنها 6 عکس دارم که شرح شان به قرار زیر است:
عکس اول: به دلیل آشنا نبودن عکاس(احتمالا پدر یا عموی گرامی) با دیافراگم و ایزو و سرعت شاتر و باقی ماجراها، عکس بصورت موشن (motion) گرفته شده که البته این روزها این تیپ از عکس ها در اینستاگرام لایک بالایی می خورد. خلاصه اینکه اصلا مشخص نیست که در عکس چه موجودی سوژه قرار گرفته.
عکس دوم: نور فلاش دوربین که احتمالا ازین انفجاریها بوده در چشم بنده حقیر رفلکس داشته و در نگاه اول یاد گربه ولگردی در مقابل نور بالای چراغ اتومبیل میافتید، ولی با دقت فراوان متوجه میشوید که مقصود نوزادی بخت برگشته است.
عکس سوم: 23 نفر از اعضای فامیل در کنار هم ایستاده اند و همه آنها فیگوری مشابه گرفتهاند، دو دست شان در راستای دو پا قرار گرفته و چسبیده به بدن و چهرهها هم به شدت جدی! در میان عکسی پر ازدحام که لاغری حضار آشوییتس را تداعی میکند دو چشم کوچک دیده میشود که در تاریکی پشت افراد نمایان شده که بیشتر یادآور فیلم ترسناک کینه1 و 2 و یا حتی شاتر است. جای توضیح دارد که آن دو چشم، بنده حقیر هستم.
عکس چهارم: این عکس به دلیل پایین بودن وضوح به نوعی تراژیک است. اگر این عکس را بدون پیش زمینه ببینید، قطعا تصور میکنید که صاحب عکس یا فوت کرده و یا مشکلی برایش پیش آمده، چرا که فوکوس نبودن و پایین بودن رزولوشن نوعی غم پنهان را به صورت بیننده میپاشد.
عکس پنج و شش: از شانس بد ما این دو عکسی که کاملا واضحند و هیچ مشکل فنی ندارند را نمیتوانیم برای دید عموم به نمایش بگذاریم و تنها در خلوت خودمان قابل تماشاست.
بخشی از مقاله "ما و آنها"
مشغول گشت زنی در خبرها، متوجه شدم که تهیه آلبوم از دوران جنینی بسیار مد شده است. ظاهرا بعضي از مردم آگاهانه، سونوگرافي بيرويه ميكنند تا از دوره جنيني فرزندشان آلبوم درست كنند.
در ادامه دیالوگ مادری را خواهیم داشت که با فرزندش در سن 30 سالگی، مشغول بررسی عکس ها هستند.
مادر: مامان جون ببین این عکسارو، اینجا یک سالته! اینجا با دوستات تو آفریقا بودی، تو روستای چیکیتا! ببین چقدر خوب افتادی تو عکس! مامان قربون این هیبتت بره، همه چیت به بابات رفته. ازونجا با یک کامیون حرکت کردید اومدید سمت خونه، اینم عکس تو راهتونه، همون موقع هم از همه درشت تر بودی. این یکی رو ببین، بابات از تو هایپر استار آوردتت، این دم در خونه قدیمیمونه. تو این عکس مهمون داشتیم، عمو کیومرث اینا اومده بودن، ببین چقدر خوشگل و مجلسی وسط میز گذاشتیم تا همه ببیننت. عمو کیومرثت دو سه بار خیز برداشت ورت داره ولی بابات حواسشو با شیرینی پرت کرد. فکر کن اگر برمیداشت چی میشد؟! مامان جون، این دیگه عکس دوره جنینیته، ببین چقدر کوچولو بودی! این یکی هم 1 ماهگیته! این یکی عکس رو ببین، دوره جنینی 2 ماهگیته، من باتری موبایل قورت دادم که از همون زمان با تکنولوژی آشنا شی. این یکیو ببین، عزیزم! دوره جنینی 3 ماهگیته، بابات واست یک تبلت خریده و هدفون رو یک جوری کار گذاشته که از کوتاه ترین مسیر موزیک گوش کنی. اینجا لحظه زایمانه! این 12 صفحه، از لحظه زایمان تا 1 هفتگیته! بابات یک دوربین توی اتاق خوابت و توالتت کار گذاشته بود که از همه لحظاتت عکس داشته باشیم. تو اینستاگرام عکس اولین باری که خودتو خراب کردی 13000 تا لایک خورد، الان ماشاا... برای خودت مهندسی شدی...
حالا مقایسه کنید با من و هم سن و سالانم که تصویر مبهمی از دوران کودکی مان داریم. مثلا خود من از 3 سال اول زندگی ام تنها 6 عکس دارم که شرح شان به قرار زیر است:
عکس اول: به دلیل آشنا نبودن عکاس(احتمالا پدر یا عموی گرامی) با دیافراگم و ایزو و سرعت شاتر و باقی ماجراها، عکس بصورت موشن (motion) گرفته شده که البته این روزها این تیپ از عکس ها در اینستاگرام لایک بالایی می خورد. خلاصه اینکه اصلا مشخص نیست که در عکس چه موجودی سوژه قرار گرفته.
عکس دوم: نور فلاش دوربین که احتمالا ازین انفجاریها بوده در چشم بنده حقیر رفلکس داشته و در نگاه اول یاد گربه ولگردی در مقابل نور بالای چراغ اتومبیل میافتید، ولی با دقت فراوان متوجه میشوید که مقصود نوزادی بخت برگشته است.
عکس سوم: 23 نفر از اعضای فامیل در کنار هم ایستاده اند و همه آنها فیگوری مشابه گرفتهاند، دو دست شان در راستای دو پا قرار گرفته و چسبیده به بدن و چهرهها هم به شدت جدی! در میان عکسی پر ازدحام که لاغری حضار آشوییتس را تداعی میکند دو چشم کوچک دیده میشود که در تاریکی پشت افراد نمایان شده که بیشتر یادآور فیلم ترسناک کینه1 و 2 و یا حتی شاتر است. جای توضیح دارد که آن دو چشم، بنده حقیر هستم.
عکس چهارم: این عکس به دلیل پایین بودن وضوح به نوعی تراژیک است. اگر این عکس را بدون پیش زمینه ببینید، قطعا تصور میکنید که صاحب عکس یا فوت کرده و یا مشکلی برایش پیش آمده، چرا که فوکوس نبودن و پایین بودن رزولوشن نوعی غم پنهان را به صورت بیننده میپاشد.
عکس پنج و شش: از شانس بد ما این دو عکسی که کاملا واضحند و هیچ مشکل فنی ندارند را نمیتوانیم برای دید عموم به نمایش بگذاریم و تنها در خلوت خودمان قابل تماشاست.
بخشی از مقاله "ما و آنها"
پ
ارسال نظر