ماجراهای اداره
طنز؛ بنز ۱۹۴۷ بخریم یا صفر؟
تیموری چند روزی است که میخواهد ماشین بخرد. اما نمیداند دقیقا چه بخرد. امروز از بچهها نظرخواهی کرد. صابری گفت: من جای تو بودم یک مرسدس دهه هفتاد میلادی پیدا میکردم میخریدم.
تیموری چند روزی است که میخواهد ماشین بخرد. اما نمیداند دقیقا چه بخرد. امروز از بچهها نظرخواهی کرد. صابری گفت: من جای تو بودم یک مرسدس دهه هفتاد میلادی پیدا میکردم میخریدم. جنازهاش میارزد به این ماشینهای مونتاژی. قاسمی گفت: پولت را بده و اتومبیل وطنی بخر و به اقتصاد مملکت کمک کن. مرادی گفت: با صابری موافقم. یک دسته دوم خوب پیدا کن. قاسمی گفت: آقای مرادی از شما بعیده. مرادی گفت: من نظرم را گفتم. محمدی گفت: چرا ماشین؟ اصلا دوچرخه بخر، خونهات که نزدیکه. صابری گفت: یه طوری میگی دوچرخه بخر انگار اینجا آلمانه. میزنن لهت میکنن با دوچرخه. همون بگرد یه دسته دوم خوب پیدا کن. اصیل. نه مونتاژی. قاسمی گفت: تیموری جان به جای کمک به صهیونیزم جهانی به کشورت کمک کن. مرادی گفت: ببخشید این بحث چه ربطی به صهیونیزم داره؟ قاسمی گفت: از شما بعیده که ندونید. برخی از این کارخونهها صهیونیستی هستند. صابری گفت: شما ماشاءالله برای هر چیزی که مخالفش هستی یه چیزی تو آستین داری. تیموری گفت: این همه مردم ماشین خارجی دارن. مرادی گفت: یه چیزی بخر که کمترین هزینه رو داشته باشه. فردا هی نیفتی دنبال مکانیک. قاسمی گفت: ماشین داخلی با بهترین خدمات پس از فروش. صابری گفت: خارجی دسته دوم بخر، چون خراب نمیشه، خدمات پس از فروش هم نمیخواد. عموم یه بنز داره مال ۱۹۴۷ فقط آب و روغن عوض میکنه. قاسمی گفت: وطنفروش نباش. صابری گفت: من وطنفروشم یا کسی که خمیر دندون مارک میِزنه. اسمش چی بود؟ اورال چی؟ قاسمی گفت: من؟ صابری رو به جمع کرد گفت: من اسم بردم از کسی؟ قاسمی گفت: من خمیر دندون ایرانی میِزنم. صابری گفت: مچ بعضیها تو داروخانه گرفته شده. به جای کمک به اقتصاد ملی خمیردندون و مسواک خارجی میخرن، بعد به تیموری میگن خارجی نخر. قاسمی برافروخته گفت: یه بار دیگه تهمت بزنی خودت میدونی. صابری در یک حرکت سریع عکس قاسمی رو در حالی که یه خمیردندون خارجی را گذاشته بود روی پیشخان داروخانه و داشت پولش را حساب میکرد گذاشت توی وایبر اداره. قاسمی گفت: نامرد نباید از شهروندان شریف یواشکی عکس بگیری. بعد پرید یقه صابری را گرفت و باز بلوا شد.
باقی بقایتان
ارسال نظر