مردی در معرض رادیواکتیو: فقط من ماندم!
در آخرین قسمت از سهگانهی بتمن، به کارگردانی «کریس نولان»، بتمن چیزی به گوردون میگوید که هویت واقعی او را برای کاراگاه باتجربه مشخص میکند: «یک قهرمان، میتونه هرکسی باشه!
حتی مردی که کاری ساده و اطمینانبخش، مثل انداختن یه کت روی شونههای پسربچهای انجام میده، تا بهش بفهمونه دنیا به آخر نرسیده!» جهان ما روزهای سرد و خونینی را میگذراند. روزهای بد. اینقدر بد، که دیگر خبر یک مهربانی و یک لبخند هم مانند یک معجزهی تأثیرگذار، میتواند احساسات مخاطبان را منقلب کند.
هنوز از خبر فاجعهی فوکوشیما آنقدر نگذشته که فراموش کردهباشیم که چه روزهای تلخ و سختی بر ملت ژاپن گذشت. مردمان ژاپن، بسیار خاص هستند. غرور و تحمل بالایی دارند و بهسختی شکست میخورند. با اینحال، پس از فجایع هیروشیما و ناکازاکی، شاید ماجرای فوکوشیما بزرگترین زخم عیانشدهی نوادگان ساموراییهاست.
افراد زیادی در آن ماجرای تلخ جان و مال خود را از دست دادند. اما گروهی دیگر از قربانیان هم هستند، که تعدادشان کم نبود و با اینحال چیزی دربارهشان گفتهنشده: حیواناتی که با اشعههای رادیواکتیو در فوکوشیما آلوده گشتند و به حال خود رها شدند. این موضوعی است که تا امروز خود من هم به آن فکر نکرده بودم، اما یکی بود که فراموش نکرد: مردی ۵۵ ساله به نام «نائوتو ماتسومورا».
آقای ماتسومورا قبل از این فاجعه یک کارگر ساختمانی بود، اما امروز او محافظ حیوانات فوکوشیماست و سعی میکند تا آنجا که ممکن است، نگذارد گرسنه بمانند. او هر روز در محوطهی ممنوعه ۱۲٫۵ مایلی میگردد و به حیوانات غذا میدهد. خوب هم میداند که هر روز تحت تاثیر تشعشعات رادیو اکتیو است، اما اهمیتی نمیدهد و کارش را انجام میدهد. او هم در ابتدای رخ دادن فاجعه از منطقه گریختهبود، اما بهخاطر حیواناتش که جا مانده بودند، برگشت. بعداً فهمید تعداد حیواناتی که نیاز به کمک و مراقبت دارند، خیلی زیاد است.
ماتسومورا تعداد زیادی لاشهی گاو پیدا کرد که در طویلههایی با درهای قفلشده باقی ماندهبودند و مردند. او تعداد زیادی از حیواناتی را که هنگام رفتن صاحبشان، با زنجیر بسته شدهبودند، نجات داد. حیوانات با ناجی خود رابطهی خوبی پیدا کردهاند و غذایی را که او در اختیارشان میگذارد، میپذیرند. بعد از مدتی، دولت ژاپن به او اخطار داد تا از آن محل خطرناک خارج شود، اما حتی این اخطار هم او را منصرف نکرد. او حامیانی در سراسر ژاپن دارد که برای حیوانات غذا میفرستند و او را محافظ حیواناتِ فوکوشیما میخوانند.
شاید کار آقای ماتسومورا، در روند اتفاقات جهانی مؤثر نباشد و تغییری در آن ایجاد نکند. اما مهم آن است که او برای آن چه که عقیده داشته باید انجام دهد، خطر را به جان خریده و از آنچه میکند، راضی است. برای مهربان بودن، نیازی به نجات یک ملت نیست.
قرن قبل، قرن آن جنس از قهرمانان بود، ولی امروز جهان آنقدر زخمی و قربانی خشونت هست که هر کسی که به خود قول میدهد به هر کودکی که میبیند لبخند بزند یا یک روز سرد زمستان، تکهای غذا برای گربهای در گوشهی خیابان بیاندازد، یک قهرمان است. جهان به چندین آقای ماتسومورا نیاز دارد، چون همهی ما، آن پسربچههای مغموم و سردرگمی هستیم که دنبال مهربانی است، چرا که نیاز داریم باور بیاوریم دنیا به آخر نرسیده. نه هنوز!
نظر کاربران
ای مرد ای انسان کاش این مطالب به دست مسئولین جامعه ما هم می رسید البته بعید میدونم اثری داشته باشه.
پاسخ ها
نرود میخ آهنین در سنگ