برترین عکسهای خبری رویترز سال ۲۰۱۴ (۱)
در مجموعه عکس پیش رو، بخش اول منتخب برترین عکسهای سال ۲۰۱۴ عکاسان خبرگزاری رویترز را میبینید.
بیشتر ما «رویترز» را به عنوان یک خبرگزاری مطرح در سطح جهان میشناسیم. اما باید گفت چیزی که رویترز را از بقیه خبرگزاریها متمایز میکند، عکسهای خبری آن است. یکی از جاهایی که عکاسان خبری آرزوی کار کردن در آنجا را دارند، رویترز است. اکنون بهترین عکاسان خبری دنیا در رویترز مشغول فعالیت هستند و بیشترین عکسهای خبریای که در سطح جهان مطرح میشوند متعلق به رویترز و آسشیوتدپرس هستند.
صفحه سرویس عکس رویترز، تعدادی از مهمترین و بهترین عکسهای خبری سال از نگاه عکاسان را انتخاب کرده و به همراه روایت عکاس از آن عکس منتشر کرده است. مجموعهای بی نظیر که بیش از هر فیلم و نوشتهای، مختصات داستان درحال اتفاق را به بیننده منتقل میکند.
پیش از این بهترین عکسهای نشنال جئوگرافی را در فارنت مشاهده کردید. فارنت منتخبی از برترین عکسهای خبری رویترز در سال ۲۰۱۴ را در سه بخش آماده کرده است که در مجموعه پیش رو، بخش اول این عکسها را مشاهده میکنید.
سن کریستوبال، ونزوئلا - تظاهر کنندگان در سن کریستوبال ونزوئلا، برای مقابله با گارد ملی درحال استفاده از تیروکمان دستی هستند.
کارلوس گارسیا راولینس، عکاس :
به من خبر رسید که بین نیروهای مخالف دولت و گارد ملی درگیری به وجود آمده است.
بسیاری از خیابان ها با موانع بسته شده بودند و تردد در شهر حتی با موتورسیکلت بسیار سخت شدهبود. وقتی به محل درگیری رسیدم، در هرطرفی میشد آثار ویرانی را دید. گروهی از جوانان با استفاده از تیروکمانهای بزرگ، و به کمک همسایگان که از پشت بام به سمت نیروهای گارد ملی اشیا پرت میکردند، درحال عقب راندن نظامیان از خیابان بودند.
اورشلیم، اسرائیل - طارق خذیر، نوجوان آمریکایی-فلسطینی، لحظاتی پس از آزادی از زندان با مادرش ملاقات میکند.
رونن زولون، عکاس :
این عکس، روبروی محل برگزاری دادگاهی که حکم به آزادی طارق خذیر داد گرفته شدهاست. پلیس اسرائیل او را به اتهام حمله انتحاری جهت آدمربایی و اقدام به قتل ۳ نوجوان اسرائیلی، در جریان اعتراضات به کشته شدن محمد ابو خذیر، پسر عموی طارق، دستگیر کرد.
کشته شدن محمد ابو خذیر در اورشلیم، اعتراضات خشونت باری به همراه داشته و معترضان فلسطینیان را به جنبشی دوباره علیه اسرائیل دعوت کردند، در حالی که ضرب و شتم طارق توسط پلیس، نگرانی مقامات آمریکایی را نیز در پی داشت.
بغداد، عراق - در جریان گردهمایی نیروهای شبه نظامی «عصائب اهل الحق» دریک استادیوم فوتبال برای معرفی کاندیدای موردنظر خودبرای انتخابات، یک حمله انتحاری صورت گرفته و خودرویی منفجر شدهاست.
طاهر السودانی، عکاس :
بعد از اینکه از مراسمی که در داخل استادیوم برگزار شده بود عکاسی کردم، تصمیم گرفتم که بیرون آمده و از نیروهای امنیتی و شبه نظامیان عصائب عکس بگیرم. وقتی که داشتم تلاش میکردم که خود را به راننده خودمان برسانم تا به دفتر کارم برگردم، انفجاری در درب خروجی استادیوم که مردم بسیاری در آنجا بودند روی داد. پلیس بعدها اطاع داد که این انفجار به وسیله فردی که به خود کمربند انفجاری بسته بوده روی داده است.
بعد از انفجار، به دلیل احتمال بروز انفجار دوم در چنین مواقعی، سریعاً به دنبال جایی برای پنهان شدن میگشتیم و در عین حال شوق این را داشتیم که اتفاق درحال وقوع را ثبت کنیم.
صدای جیغ و فریاد بلند بود، اطراف ما مملو از پیکر قربانیان شده بود، در عین حال نیروهای امنیتی و نیروهای صائب درحال شلیک تیرهوایی برای متفرق کردن جمعیت بودند.
وقتی که همه این اتفاقها درحال وقوع بود و مردم درحال فرار بودند، ورود مینیبوسی به استادیوم از سمت در ورودی توجه همه را جلب کرد. مینی بوس به جایی که ما قرار داشتیم بسیار نزدیک بد و وقتی نزدیک در وردی منفجر شد، تنها ۱۰۰ متر با ما فاصله داشت.
آتش ، دود، شوک حاصل از انفجار، باران ترکشهایی که به سمت ما میآمد، فریاد زخمیان، همه و همه ما را به این باور رسانده بود که شاهد روز قضا هستیم.
این اتفاق تاثیر عمیقی بر روی من گذاشت. این تصویر در ذهنم ماندگار شدهاست و هرگاه که تجمعی از مردم را میبینم، این صحنه در ذهنم مرور میشود. حتی گاهی در خواب نیز این صحنه را میبینم.
موگادیشو، سومالی - سه مرد، که به اتهام کشتار مردم و دست داشتن در حمله اخیر به کاخ ریاست جمهوری، توسط یک دادگاه نظامی گناه کار شناخته شدهاند، به ستون بسته شدهاند تا توسط جوخه آتش اعدام شوند.
فیصل عمر، عکاس :
من درحال پوشش تصویری اعدام سه مرد بودم که متهم به عضویت در گروه تروریستی الشباب بودند.
من این عکس را زمانی گرفتم که این ۳ مرد هنوز زنده بودند. همین که اولین تیر شلیک شد، من میتوانستم خونی که از سر، سینه و شکم آنها به بیرون میپاشد را ببینم. آنها در عرض چند ثانیه کشته شدند، اما ما اجازه نداشتیم از بدن بیجان آنها عکاسی کنیم.
دیدن مردانی که به انتظار مرگ هستند و به دلیل بسته شدن به ستونهای محکم قدرت فرار ندارند بسیار تکاندهنده است.
این اتفاق بر روی من تاثیر زیادی گذاشت و من وحشت کرده بودم، زیرا شاهد کشته شدن یک انسان زنده بودم. دیدن خونریزی و پیچ وتاب خوردن بدنشان و شنیدن فریادشان بسیار وحشتناک بود.
کیف، اکراین - معترضان طرفدار اتحادیه اروپا، در برابر آبپاشیدن پلیس ضد شورش جبهه گرفتهاند.
واسیلی فدوسنکو، عکاس :
معترضان هر روز با موانعی که از طریق سوزاندن اتوبوس و خودرو ایجاد میکردند پیشروی میکردند. زمستان بود و هوا سرد و پلیس با استفاده از آب پاشی در خیابان، قصد یخ بستن معابر را داشت.
این وضعیت چند روز ادامه داشت. بمبهای دست ساز همه جا بودند؛ در آسمان، در میان نیروهای پلیس، در میان موانع ساخته شده و آماده استفاده. پرچم اکراین همه جا دیده میشد و یک سرود دائماً شنیده میشد؛ سرود ملی اکراین.
عکاسی درحالی که جلیغه و کلاه ضد گلوله پوشیده بودم و از میان لاستیکهای سوخته عبور میکردم و تلاش میکردم از گلولههای پلاستیکی جاخالی دهم، چالش هر روزه من بود.
من از اشتیاق معترضان برای تغییر در زندگیشان و نحه کمک به یکدیگر شگفت زده بودم. بیشتر مردم، حتی پیرها از طریق دادن لباس و غذای گرم به آنها کمک میکردند.
بلوهوریزنته، برزیل - لوئیز فیلیپه اسکولاری، مربی تیم ملی فوتبال برزیل، در حال علامت دادن به «برنارد»، در خلال بازی نیمه نهایی جام جهانی ۲۰۱۴ در برابر آلمان است.
دیوید گری، عکاس :
وقتی آلمان با نتیجه خیره کننده ۶ بر صفر از برزیل پیش افتاد، پیش خودم گفتم که باید یک چشمم به مربی برزیل، لوئیز فیلیپه اسکولاری باشد. او همیشه در کنار زمین اداهای عجیب و غریبی درمیآورد و در این صحنه او از بازیکن شماره ۷ میخواهد که زمین را ترک کند.
نتیجه پایانی بازی که سمبلیک و جاودانه شد، آلمان با هفت گل برزیل را شکست داد. من از این عکس استفاده دو وجهی کردم.
دونتسک، اکراین - جسد قربانیانی که بر اثر بمباران یک ایستگاه اتوبوس کشته شدهاند در کنار اتوبوسی سوخته افتاده است.
شمیل ژوماتف، عکاس :
دومین روز کاری من برای یک ماه عکاسی در شرق اکراین بود. من تازه داشتم تلاش میکردم که با شرایط خو بگیرم و ذهنم را برای پوشش تصویری محیط آماده کنم.
تیم خبری ما درحال پوشش مراسم آغاز سال تحصیلی جدید در جمهوری خودخوانده خلق دونتسک بود. از راههای مختلفی اطلاعاتی در این زمینه کسب کریدم؛ با تماس با همکاران و شبکههای اجتماعی. اما همه چیزی که ما میدیدم برخلاف شنیدهها بود. ناگهان به ما خبر رسید که یک مدرسه بمباران شدهاست و تصمیم گرفتیم سریعاً خود را به آنجا برسانیم. کارکنان مدرسه آسیب دیده و همچنین شورشیان به ما اطلاع دادند که ایستگاه اتوبوسی در نزدیکی همانجا نیز بمباران شدهاست.
وقتی به تقاطع خیابان کیفسکی و خیابان پولیرافیچنا رسیدیم، اولین چیزی که من دیدم، یک اتوبو سوخته و جنازه پوشیده شده قربانیان بود.
وقتی که از قربانیان اولین عکسم را گرفتم، اثر برخورد راکت بر روی زمین را در نزدیکی اتوبوس دیدم. تصمیم گرفتم از این محل در کنار اتوبوس سخته عکس بگیرم. به این آسانیها هم نیست، من باید سریعاً به خیابان پشتی که خیابان عریضی بود برمیگشتم و محل درگیری را ترک میکردم.
همین که به اتوبوس نزدیک شدم، جسدهای دیگری دیدم که در نزدیکی اتوبوس و در میان برگها افتادهاند. مردم هنگامی که منتظر اتوبوس بودهاند کشته شدهاند. یک کالسکه کودک نیز در همانجا روی زمین افتاده بود. چند عکس بیشتر نگرفتم و سعی کردم از لنز واید استفاده کنم و کمتر از تمهیدات بصری استفاده کنم. بعد از گرفتن این عکس محل را ترک کردم.
در شرایط این چنینی، عکاس باید برای ثبت اطلاعات، به افراد کشته شده، همچون افراد زنده احترام بگذارد.
آتلانتا، ایالات متحده - مردم، به دلیل طوفان و برف، در فروشگاه پابلیکس ماندهاند.
تامی چپل ، عکاس :
آتلانتا به دلیل زمستانهای آرامش شهرت دارد. وقتی درست در نزدیکی مترو کولاک شود، ترافیک کابوسواری ایجاد میشود و خودروها تا ساعتها در خیابان میمانند. من در ۱۰۰ مایلی شمال آتلانتا درحال انجام ماموریت بودم، اما با شنیدن خبر کولاک به آتلانتا برگشتم. با وجود اینکه در این شهر بزرگ شدهام، و راههای بازگشت را به خوبی میشناختم، به ترافیک حومه شمالی شهر برخورد کردم. در راه از چیزهایی که میتوانستم عکاسی کردم و نزدیک غروب به شهر رسیدم.
خواهرم به من گفت که یکی از دوستانش در فروشگاه پابلیکس گیر کرده است. این فروشگاه به صورت شبانه روزی باز بوده و به مردم پناه داده و به آنها غذا میدهد. اتفاقاً من در نزدیکی همین فروشگاه گیر کرده بودم. بعد از اینکه توانستم ماشینم را نجات دهم، برای گرفتن عکس به این فروشگاه رفتم. صحنه عجیب و غریبی بود؛ مردم به صورت پراکنده یا روی زمین کاملاً به خواب رفته بودند و یا سعی میکردند بیدار بمانند.
تعدادی از عکسهایم در سطح گستردهای منتشر شدند و دوستان من از همه جا با من تماس میگرفتند و درباره عکسها میپرسیدند. نهایتاً بعد از اینکه ۳۰ ساعت را در ماشینم سپری کردم، بلاخره به خانه رسیدم.
آبوجا، نیجریه - درحالی که قربانیان حادثه بمب گذاری در یک ایستگاه اتوبوس، که منجر به کشته شدن ۷۱ نفر شد، درحال انتقال به بیمارستان مرکزی آسوکورو هستند، مردم حاضر در صحنه به این اتفاق واکنش نشان میدهند.
آفولابی سوتونده، عکاس :
به تازگی عکاسی از مراسم عروسی دختر رئیس جمهور در ابوجا را انجام داده بودم و به دنبال یک استراحت یک هفتهای بودم. در راه بازگشت به خانه به رادیو گوش میکردم که اطلاعیهای در مورد یک انفجار در حوالی نیانیا پخش شد.
دلم مملو از ترس و اظطراب شد و تصمیم گرفتم خود را به نزدیکترین بیمارستان برسانم. اجازه ورود به بیمارستان خود چالشی بزرگ بود، اما پس از رایزنیهای بسیار با ماموران حفاظتی بیمارستان، توانستم خود را به داخل بیمارسان برسانم.
منظره غیرقابل تحملی بود و بوی پوست سوخته در فضا پخش شده بود. غوغای عجیبی در بین جمعیت حاضر در بیمارستان به وجود آمده بود. من شروع به عکاسی کردم که از سمت درب ورودی صدای آه و نالهای در میان سروصدای زیاد توجهام را جلب کرد. وقتی به سمت صدا برگشتم، متوجه حضور این زنان در کنار دیوار و در نزدیکی سرد خانه شدم که غرق در گریه و آه و ناله بودند و از خدا برای پایان این کشتار کمک میخواستند.
دوربینم را به سمت آنان نشانه گرفتم و سعی کردم با احتیاط ترکیب بندی کنم. اما از جایی که من قرار داشتم، خودرویی در مقابل آنان قرار داشت که در قاب من قرار میگرفت. برای تغییر مکان و گرفتن یک موضع بهتر راهی جود نداشت، زیرا ممکن بود اصل قضیه را از دست بدهم.
ارسال نظر